غافلگیر شدن مردم از خشم طبیعت به تنهایی نمی تواند این خشم گسترده را توضیح دهد. مردمی که به این مرحله می رسند مردمی متشکل از افراد جدا از هم نیستند، آنان وارث درد مشترک بوده که پیشاپیش زمینه ی روح جمعیشان را نه تنها آزرده و قابل اشتعال که حتی آماده ی انفجار کرده بود. تقریباً همه سیل زدگان از لایه های محروم و فقیر جامعه بودند. آنان پیشاپیش از گرانی های ناگهانی و مصیبت تورم سنگین تحمیل شده بر زندگی فقیرانه ی خود در رنج و خشم بودند. سیلاب ها آتش خشم را فرو ننشاندند بلکه چون ریختن سوخت مایع بر آن عمل کردند …. ادامه مطلب را بخوانيد »
دموکراسی مشارکتی نیاز به حضور تشکل های مردمی در هیأت سازمانی، صنفی، سندیکایی، شورایی، حزبی و انجمن های مردم پایه دارد. این مشارکت های مداوم، ساخت قدرت مردمی را تضمین می کند. در این میان «شوراها» مهمترین جلوه ی مشارکت همه ی توده ها در عرصه ی عمومی هستند. نهادهای مردمی در چنین دموکراسی ای می توانند دو مشخصه را توأمان داشته باشند: هم هدف باشند و هم ابزار. آنها هدفاند برای دوره گذار و وسیلهاند برای گذار و حرکت به سوی سوسیالیسم و بالاخره باز هدف اند برای مراحل اجتماعی عالی تر. ادامه مطلب را بخوانيد »
راهكار سوسياليستي در بارهي سازمانهاي تودهاي بر اصل خدشهناپذير خود مديريتي تودهها در آن سازمانها متكي خواهد بود كه جز از راه نظارت و كنترل دموكراتيك تامين نخواهد شد. ادامه مطلب را بخوانيد »
نقش عنصر آگاه و اثرگذاری او در تشکلهای صنفی را نمیتوان و نباید در کوتاه مدت پیگیری کرد و محک زد. در جریان مبارزهی طبقاتی و در بزنگاه های تصمیمگیریِ مهم درون یک تشکل صنفی “بینشِ صحیح و منش دموکراتیک، ویژگیهای مثبت شخصیتی، رفتار و مواضع درست و منطقی و حضور و پیگیری طولانی مدت در محیط کار و درون آن تشکل است” که به یک فرد نقشی موثر و هدایت گر میدهد ادامه مطلب را بخوانيد »
نولیبرالیسم – یعنی پروژهی سیاسی طبقات حاکم – الگوی مسلط در جهان غرب، هم در اروپا و هم در امریکای شمالی، شد. در نتیجه، روایت و گفتمان تازهای هم حاکم شده است که در آن مفاهیمی چون طبقهی سرمایهدار و یا طبقهی کارگر (که در واقع مشخصهی بررسیها و گفتمان سوسیالیستی بودند) در عمل از ادبیات سیاسی و رسانههای عمومی حذف شدهاند. این زمینهی فکری توضیح میدهد که چرا حتی رهبران احزاب چپ هم دیگر از ادبیات طبقاتی استفاده نمیکنند. مفهوم و روایت «مبارزهی طبقاتی» کنار گذاشته شد و طبقهی کارگر هم از این روایتها و گفتمانها حذف شده به «طبقهی متوسط» تبدیل شد.
ادامه مطلب را بخوانيد »
آنچه این روزها به واسطهی بحث در باب «آکسیون روز کارگر» به عنوان شالودهی اصلی انتقاد به دعوت کنندگان آکسیون مطرح میشود، تحت عنوان «ضرورت برگشتن به درونِ طبقه به جای مانورهای نمادین سیاسی» نظرها را به خود جلب کرد. سخن از این است که چنین کُنشهایی نمیتواند پیامی صنفی- سیاسی به بدنهی طبقه بدهد و در بدبینانهترین برداشت مصداق «خودارضایی روشنفکرانه» است. از این زاویه مشکل بزرگ جنبش کارگری، اتکای صرف آن بر نخبگانش است که این نخبگان عمدتا برای ارتباط با روشنفکران و دانشجویان در قیاس با ارتباط با بدنهی طبقاتیشان اولویت قائل هستند و لذا دچار بحرانِ نمایندگی و بدل شدن به نامهایی پُرافتخار در فضای مجازی میباشند. ادامه مطلب را بخوانيد »
سازمان هاي تودهاي انواع گوناگونِ سازمانهايي است كه گروههاي مختلف زحمتكشان را دربرمي گيرند. اين سازمانها بنا به موضوعيت خود يا طبقاتي هستند و يا تركيبي از تودههاي مردم زحمتكش كه الزاما وابستگي طبقاتي ندارند اما آنها به دليل نيازهاي مشترك، ضرورتاً در كنار يكديگر در يك سازمان دموكراتيك سامان مي يابند. ما مي كوشيم به تفكيك به اين سازمانها بپردازيم و توضيح دهيم كه راهكار سوسياليستي تشكيل سازمانهاي كارگري و سازمانهاي زحمتكشان كدامند. ادامه مطلب را بخوانيد »