ژانویه 3, 2020
مقاله برگزیده: جنبش بازنشستگان چه میخواهد؟ / حسین اکبری
درک ماهیت جنیش های اجتماعی پیش از هر چیز به بررسی دقیق هویت، خواسته های کنشگران آن، تاثیر بحران های اقتصادی برکار و زندگی ونگرانی از چشماندازهای ناشی از شرایط حال و آینده آن جنبش ها درجامعه دارد. بازنشستگان نیز از این قاعده مستثتی نیستند و طبعا برای ارزیابی درست از موقعیت آنان در وضع کنونی باید آنچنان که هر جنبش اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد به این جنبش برخاسته اجتماعی نظر داشت.
جنبش بازنشستگان چه میخواهد؟
حسین اکبری
درک ماهیت جنیش های اجتماعی پیش از هر چیز به بررسی دقیق هویت، خواسته های کنشگران آن، تاثیر بحران های اقتصادی برکار و زندگی ونگرانی از چشماندازهای ناشی از شرایط حال و آینده آن جنبش ها درجامعه دارد. بازنشستگان نیز از این قاعده مستثتی نیستند و طبعا برای ارزیابی درست از موقعیت آنان در وضع کنونی باید آنچنان که هر جنبش اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد به این جنبش برخاسته اجتماعی نظر داشت.
چند موضوع اساسی می تواند برای ورود به موضوع جنبش بازنشستگان ما را یاری دهد:
- هویت بازنشستگان
- مشابهت های زندگی آنان از نظر فرهنگی و اقتصادی
- دغدغه هاو نگرانی های گوناگون در زندگی آنان و مخاطراتی که این زندگی را تهدید کرده و می کند .
- تاثیر بحران های اقتصادی و سیاسی بر زندگی بازنشستگان
- میزان توجه و الویت دادن دولت ها و نظام سیاسی حاکم به منزلت اجتماعی و کرامت انسانی آنها و چگونگی زیست بازنشستگان به ویژه درشرایط خاص سنی و تبعات ناشی از این شرایط
- میزان نارضایتی کنونی بازنشستگان و شیوه بیان این نارضایی ها
- میزان و نحوه سازمانیابی بازنشستگان
- برآمد اعتراضات این جنبش اجتماعی و تاثیرات آن در جامعه و برعکس و چگونگی توجه به آن
هویت بازنشستگان: گرچه ممکن است بازنسشتگان در دوران اشتغال در حرف گوناگون در چرخه تولید و خدمات نقش داشته و تاثیرات معینی در حیات اقتصادی گذاشته باشند اما به هرحال آن دوران، به حکم طبیعت زندگی گذشته است با این تفاوت که این جمعیت با فراوانی قابل توجه در دوره اشتغال بخشی از سهم مادی ناشی از کارکردش را به پساندازی برای امروز و دوران کهنسالی در سازمان های بیمه گر و صندوق های بازنشستگی سپرده است تا برای این هنگام از زندگی خود، که علاوه بر اشتراک با سایر مردم در تامین هزینه سبد معیشت، امکانات لازم را نیز برای بیماری تن و روان پیشاپیش خریداری کرده باشد.این شاغلین پیشین همه مزد وحقوق بگیرانی هستند که به رغم تفاوت درنوع حرفه نیروی کار خود را در اختیار نظام اقتصادی مسلط بر جامعه قرار داده بودندو بدیهی ترین نشان هویتی آنان قرار گرفتن در طبقه ایست که در کلیت خود، از فرادستان و سرمایه دارن و حتی از کسبه وصاحبان سرمایه های کوچک نیست . بلکه به اعتبار این وضعیت الزاما هویت طبقاتی مشترک داشته و به طبقه کارگر و بخش های مزد و حقوق بگیر سیستم بوروکراتیک دولت وابسته است و این وجه مشترک همواره افراد بازنشسته را مانند چسب محکمی بهم پیوند می دهد . هرچند بنا به همان دلایلی که شاغلین دارای هویت واحد در طبقه کارگر را بنا به تقسیم بندی های اداری، و جایگاه سازمانی در چرخه کار و تولید و خدمات و بنا به معرف های شغلی همیشه از هم جدا کرده اند، ممکن است در اینجا هم اعمال شود؛ اما این دوره از زندگی دیگر برای بازنشسته مجالی برای ماندن درآن جایگاه های کاذب طبقاتی نمی گذارد چرا که درک مشترک از یکسانی نسبی شیوه زندگی عاملی برای شناخت خاستگاه طبقاتی را به ناچار فراهم می سازد.
به اعتبار همین یکسانی نسبی شیوه زندگی دیگر حتی عناوین صنفی و نوع حرفه نیز امتیازی برای جداسری بازنشستگان از هم نمیآورد. به عنوان مثال بازنشسته نانوا ، باقنده سوزنی، فلزکار و نسبت هایی از این دست هم هویتی بی معنا و فاقد اعتبار است .
تنها به اعتبار محل زندگی و تقسیمات جغرافیایی و اداری می توان بازنشستگان را در ظاهر جدا از هم دید.
همچنین گرایشات سیاسی و دسته بندیهای فرقهای آفت همبستگی این گروه اجتماعی بزرگ است. کسانی که عناوین مختلف را برای گردآوری بازنشستگان بکار میبرند، قطعا در چهارچوب جریانات سیاسی و عمدتا دولتی قرار میگیرند و یا وابستگیهای فرقهای و تنگنظرانه را دنبال میکنند. گروههایی چون “اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری”وابسته به خانه کارگر در راستای برآوردن خواستههای دولت عمل کرده و از انرژی و توان کارگران بازنشسته نه در راستای منافع خودآنان که درمسیر سیاستبازی های حزبیِخود عمل میکند. آنان به صراحت درکلیات اساسنامه خود به ماده 6 اساسنامه خانه کارگر پایبندی نشان میدهند و به همین اعتبار ازخانه کارگر برای یارگیری امکان دسترسی به بازنشستگان اطلاعات و داده های پرسنلی را دارند .
مواضع و شیوه برخورد این جریانات نیز دقیقا به اعتبار پشتوانه و تکیه ای که بر قدرت دولتی و نیز بیانگر این وابستگی و آن استفاده ابزاری از بازنشستگان است. در انتخابات اخیر بازرسان کانون کارگران بازنشسته تهران این به اصطلاح اتحادیه، با امکانات این کانون تبلیغات وسیعی را به سود کاندیدا های خود استفاده کردند به گونهای که کارمند کانون بازنشستگان چند روز مانده به انتخابات این برگه های تبلیغی را به مراجعین ارائه میداد.
و یا گروه های تلگرامی تحت عنوان “ائتلاف بزرگ هم اندیشان ” در پیام تلگرامی خود در مخالفت با هرگونه تجمع در تاریخ 19 آبان چنین می نویسد : “ائتلاف بزرگ هم اندیشان بدینوسیله اطلاع بازنشستگان سراسر کشور اعم از کشوری و لشگری میرساند که هیچکونه تجمعی در تاریخ 19 آبان ماه برگزار نخواهد شد و با هرگونه تجمع در دهه دوم آبان ماه به ویژه روز 19 آبان مخالف و مسئولیت و عواقب مترتب بر این تجمع برعهده و متوجه برگزارکنندگان خواهد بود .”
این شیوه برخورد که شباهت کاملی به اعلام مواضع نیروهای انتظامی و یا وزارت کشور یا استانداریهاست نشان ازماهیت وابسته آن بهغیر از بازنشستگان را دارد و بیانگر این واقعیت است که مواضع این جریان به ظاهر ائتلافی 265 نفره در راستای چه سیاست های تهدید آمیزی است. (جالب اینکه این گفتگو پس از چندی در فضای تلگرامی غیر قابل دسترس میشود .)
از سوی دیگر این گروه های وابسته به خانه کارگر و سیستم دولتی هیچگاه فروش اموال سازمان تامین اجتماعی ،بانک رفاه و منابع سرمایه ای شستا را محکوم نکردنده اند . در برابر سیاست های ناروا علیه صندوق های بازنشستگی بطور جدی و به هنگام ایستادگی نکرده اند .
نتیجه اینکه شناخت هویت این گروه های بازنشسته با متر و معیار میزان دوری و نزدیکی آنان با مطالبات اساسی بازنشستگان قابل سنجش خواهد بود و سوگیری آنان در نقد سیاستگذاریها و ارزیابی کارکرد دولتی ها در ارتباط با بازنشستگان را باید مورد ارزیابی دقیق و همیشگی قرار داد.
گو اینکه صندوق های بازنشستگی متفاوتند اما مهمترین آنها در برگیرنده بازنشستگان تامین اجتماعی و سپس بازنشستگان کشوری هستند در چشم اندازی انتظار یکی شدن آنها دیده میشود. در پی سیاستهای ِکلی نظام سیاسی کشور آنچه تا کنون دیده شده است نگاه به سوی ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی است که البته با توجه به کژکارکرد های سیستماتیک دولت در مقاطع گوناگون این سوگیری، متاسفانه همواره با اعمال سیاستهای امتیازربری و ضددموکراتیک، به درستی موجب تردید شاغلین و بازنشستگان این صندوق هاقرار گرفته است .
با این همه شاهدیم که در سازمان بازنشستگی کشوری هم این سوگیری به گونهای در تغییرات اساسنامه ای دیده شده است و هیات وزیران در جلسه مورخ 13/3/1387 بنا به پیشنهاد شماره 4144/ص/86 مورخ 30/3/1386 وزارت رفاه و تامین اجتماعی و به استناد ماده (17) قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی مصوب 1383 و ماده 113 قانون مدیریت خدمات کشوری – مصوب 1386 اساسنامه سازمان بازنشستگی را تغییر داده به گونه ای که طی ماده 1 این اساسنامه سازمان بازنشستگی کشوری به موجب تبصره 3 ماده 12 قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی مصوب1383 به صندوق بازنشستگی کشوری تغییر نام یافته است .
بنا بر این مصوبه در مواد 3 و 4 اساسنامه نیز تاکیداتی بر وابستگی این صندوق به سازمان تامین اجتماعی شده است
ماده 3ـ موضوع فعالیت صندوق در راستای تحقق اهداف بیمهای مقرر در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی و قوانین و مقررات بازنشستگی کشور و قانون مدیریت خدمات کشوری ـ مـصوب 1386 ـ ، از جـمله پرداخت حقوق بازنشستگی، ازکارافتادگی، حقوقوظیفه و مستمری و همچنین بیمههای تکمیلی و سایر تکالیف مقرر و ارایه حمایتهای قانونی میباشد.
ماده 4ـ صندوق دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی و اداری میباشد و به صورت مؤسسه بیمه اجتماعی وابسته به سازمان تأمین اجتماعی طبق مقررات این اساسنامه و قوانین و مقررات مربوط اداره خواهد شد.
بنابر این بازنشستگان در فرایندی زمانبر قطعا بهدلیل همین تاکیدات نیز مشترکات بیشتری مییابند و در اینصورت هرچند درحال حاضر کانون ها و سازمان های خودساخته و یا دولت ساخته بازنشستگان در نهاد های مستقل از هم سازماندهی شده اند ولی با چنین رویکردی عملا در کنار هم قرار دارند و حضور اجتماعی و مطالباتی آنها را به جنبشی یگانه بدل کرده و می کند .
در این رابطه هم آنچه واقعیت های روی زمین به فعالان این جنبش دیکته خواهد کرد ضرورت همبستگی و همراهی و همدلی در تلاش برای کسب مطالبات و خواست هایی است که به بهبود شرایط زندگی آنان یاری رساند.
در حال حاضر متاسفانه شاهد پراکندگی و جدایی ساختگی در بین این گروه های بازنشستگی هستیم . درمورد تلاش وابستگان به خانه کارگر و نهاد های مشابه البته هیچ انتظاری نیست چرا که آنان ماموریت خود را در پیشبرد برنامه های حزبی خود دارند و بدیهی است که نمی توان روی اشتراک نظر با آنان حساب ویژه ای گشود .
اما در بین کنشگران این جنبش این پراکندگی نشان از نوعی تمایلات گروه گرایانه و برتری طلبی است که ما به ازای واقعی آن نیز خودنمایی هایی از جنس جنبش سیاسی شده را به ذهن متبادر می کند . کافی است سری با تلگرام و کانال های معرف آنان بزنید در بهترین حالت آنهایی که با هم ائتلاف می کنند هم در نامگذاری محدودیت دارند اما در تفرقه ظاهرا مقبولیت . نگاهی با اسامی آنها بیانگر این واقعیت است که آنچه را درحرف قبول دارند در عمل با آن بسیار فاصله دارند . دلایل این موضوع هرچه هست بسیار منفی است و باور پذیر نیست که این ها درپی دفاع از منافع زحمتکشان بازنشسته دست به کار شده اند و بیشتر این شائبه را تقویت می کنند که این جدایی بیشتر به دلیل کمی ظرفیت های تعامل پذیری درحوزه گفتمانی است.به لیست اسامی این گروه های تلگرامی نگاه کنیم :
لیست اول
١- اتحاد بازنشستگان ایران
٢- گروه بازنشستگان تامین اجتماعی
٣- گروه ۱۹ اسفند.
۴- گروه اتحاد بازنشستگان
5- اتحاد سراسری بازنشستگان
۶- اتحاد بازنشستگان
٧- پیشکسوتان آ. پ. پارک شهر
٨- شورای بازنشستگان ایران
٩- انجمن صنفی بازنشستگان
١٠- گروه بازنشستگان مطالبه گر
١١- همراهان١ بازنشستگان گیلان
12- کانال علمداران ۸۱
۱۳- گروه بازنشستگان پارک اندیشه
۱۴- بازنشستگان استان تهران
١۵- بازنشستگان اندیشه
١۶- پیشکسوتان فرهنگی ایران
١٧- گروه نو اندیشان توانمند ایران
٢۶- گروه وحدت
٢٧- بازنشستگان خراسان شمالی
٢٨- معلمان فرهیخته ایران
٢٩- فرهنگیان مطالبه گر
لیست دوم
۱- گروه حامیان کار گروه دفاع از حقوق بازنشستگان ن م (آجا) و کانال گروه دفاع از حقوق بازنشستگان ن م آجا
۲- کارگروه دفاع از حقوق بازنشستگان لشکری و کشوری
۳- گروه پاس
۴- گروه گام
۵- کانال گام
۶- گروه ما و انتخابات
۷- گروه رأی ما استان کرمانشاه
۸- گروه رأی ما استان رأی ما استان
۹- آذربایجان شرقی و غرب
۱۰- مجمع بزرگ درجه داران، کارمندان و بازنشسته های آجا
۱۱- کانال تعادل سازی حقوق
۱۲- کانال علمداران ۸۱
۱۳- ابر گروه پیشکسوتان لشکری و کشوری و ایثارگران
۱۴- کمپین بازنشستگان ۸۶،۸۷ و ۸۸ نیروهای مسلح
۱۵- بازنشستگان نیروهای مسلح
۱۶- ابر گروه پیشکسوتان لشکری و کشوری استان قزوین
۱۷- همبستگی پیشکسوتان استان بوشهر
۱۸- (بازنشستگان) حامیان اجرای ق م خ ک
۱۹- گروه پیک ایران
۲۰- پیشکسوتان دانشکده های فنی و حرفه ای کشور و استان مرکزی
۲۱- شورای مدیران تلگرامی
۲۲- شورای عالی مدیران ابرگروه پیشکسوتان
۲۳- هم اندیشی پیشکسوتان و بازنشستگان
۲۴- صنفی بازنشستگان خوزستان
۲۵- بازنشستگان قزوین کهن
۲۶- پیشکسوتان لشکری و کشوری خراسان رضوی
۲۷- پیشکسوتان قهرمان لشکری
۲۸- یاران مهش (متحد، همدل، شفاف)
۲۹- گروه معلمان بازنشسته
۳۰- کمپین پیگیری حق”منطقه جنگی”بازنشستگان استان کرمانشاه
۳۱- ابرگروه آزادگان نیوز با مدیریت آقای احمدزاده
۳۲- پیشکسوتان لشکری آذربایجان غربی
۳۳- گروه یاوران کانون
۳۴- پیشکسوتان آجا آذربایجان
۳۵- گروه یاران
۳۶- حقوقی پیشکسوتان آجا استان فارس شیراز
۳۷- پیشکسوتان آجا
۳۸- یادگاران دفاع مقدس آذربایجان غربی
۳۹- فرماندهان دفاع مقدس
۴۰- گروه سرافرازان
۴۱- همسانسازی حقوق بازنشستگان نیروهای مسلح (آجا) استان خراسان رضوی
۴۲- مدیران و فعالین همسانسازی خراسان رضوی
۴۳- پیشکسوتان نهاجا
۴۴- پیشگسوتان پلیس هوایی نهاجا
۴۵- همسانسازی ندای حق
۴۶- همدلی وهمبستگی فعالان کشور
۴۷- پیشکسوتان خراسان
۴۸- بازنشستگان فرهیخته استان قزوین
۴۹- پیشکسوتان فرهیخته
۵۰- پیشکسوتان آذربایجان شرقی
۵۱- گروه استان لرستان
۵۲- ابر گروه کشوری و لشکری قزوین
۵۳- بازنشستگان قزوین کهن
۵۴- کشو ری فرهنگیان بازنشسته شاد
۵۵- بازنشستگان و پیشکسوتان خراسان بزرگ
۵۶- بازنشستگان فرهنگی تربت جام
۵۷- بازنشستگان فرهیخته فارس
۵۸- گروه پیشکسوتان البرز
۵۹- گروه صنفی بازنشستگان خوزستا
۶۰- صنفی بازنشستگان ،حامیان اجرای ق،م،خ،کشوری
۶۱- پیشکسوتان استان هرمزگان
۶۲- پیشکسوتان استان کرمان
۶۳- گروه جبهه فرهنگیان
۶۴- بازنشستگان آبادان
۶۵- فعالین صنفی آذربایجان شرقی
۶۶- بازنشستگان گلستان
۶۷- بازنشستگان زنجان
۶۸- پیشکسوتان اصفهان نصف جهان
۶۹- ابر گروه آزادگان نیوز لشکری
۷۰- ابر گروه کشوری هوشیاری مطالبات فرهنگیان
۷۱- ابر گروه کشوری بازنشستگان 97
۷۲- پیراپزشکان وپرستاران
۷۳- بازنشستگانسازمانانتقال خون
۷۴- گروه مازندران
۷۵- گروه آمل و لاریجان
۷۶- ستارگان کویر شهر آفتاب
۷۷- پیشکسوتان هوانیروز
۷۸- همدلی و همبستگی فعالان کشور
۷۹- کمپین قانون مدیریت خدمات کشوری
۸۰- پیشکسوتان خراسان رضوی ، کشوری و لشکری
۸۱- بازنشستگان فرهیخته استان قزوین
۸۲- ابر گروه پیشکسوتان فرهیخته کشوری
۸۳- پیشکسوتان آذربایجان شرقی
۸۴- ابر گروه کشوری و لشکری قزوین
۸۵- بازنشستگان قزوین کهن
۸۶- کشوری فرهنگیان بازنشسته شاد
۸۷- گروه لرستان
۸۸- گروه پیشکسوتان البرز
۸۹- صنفی باز نشستگان خوزستان
۹۰- صنفی بازنشستگان ،حامیان اجرای ق،م،خ،کشوری
۹۱- پیشکسوتان استان هرمزگان
۹۲- پیشکسوتان استان کرمان
۹۳- جبهه متحد فرهنگیان
۹۴- گروه بازنشستگان آبادان
۹۵- فعالین صنفی آذربایجان شرقی
۹۶- پیشکسوتان اصفهان نصف جهان
۹۷- بازنشستگان فرهیخته فارس
۹۸- بازنشستگان زنجان
۹۹- بازنشستگان استان مرکزی
۱۰۰- بازنشستگان گلستان
۱۰۱- ابر گروه آزادگان نیوز
۱۰۲- ابر گروه کشوری هوشیاری مطالبات فرهنگیان
۱۰۳- ابر گروه کشوری بازنشستگان 97
۱۰۴- پیراپزشکان و پرستاران
۱،۵- سازمان انتقال خون
۱۰۶- پیشکسوتان ورارت بهداشت ، درمان وآموزش پزشکی
۱۰۷- گروه مازندران
۱۰۸- گروه امل و لاریجان
۱۰۹- ستارگان کویر شهرآفتاب
۱۱۰- بازنشستگان و پیشکسوتان فریدون شهر
۱۱۱- گروه باز اندیشان فرهیخته آذربایجان
۱۱۲- بازنشستگان طبرستان
۱۱۳- پیشکسوتان بوشهر
۱۱۴- فعالان صنفی استان یزد
۱۱۵- کانال پیشکسوتان توپچی
۱۱۶- کانال پیشکسوتان هوانیروز
۱۱۷- کمپین حق منطقه جنگی
۱۱۸- گروه کشوری مهش
۱۱۹- گروه R_teachers
۱۲۰- بازنشستگان فرهنگی کرمانشاه
۱۲۱- گروه پیشکسوتان نیوز
۱۲۲- بازنشستگان استان آذربایجان غربی
۱۲۳- بازنشستگان استان مرکزی
۱۲۴- بازنشستگان
با این حد از کثرت گروه هایی که موضوع کار واحدی را هدف قرار داده اند، می توان به راحتی پذیرفت که با کمی اغماض این گروه ها بهر حال در برگیرنده طیف های گوناگون بازنشستگان اعم از تامین اجتماعی، کشوری و لشگری هستند. گرچه برخی از این گروه ها ممکن است وابسته به قدرت باشند اما مادامی که مواضع روشن و یا منشور و برنامه ای اعلام نمی کنند و معلوم نیست چگونه برخی از آنان ابرگروه نام گرفتهاند و آیا این ابرگروه ها واقعا با اعضای خود رابطه ای برمبنای دموکراتیکی دارند یا نه ؟! چگونه می توان هویت بازنشستگی آنان باور داشت . به ویژه آنکه در مقاطعی تعداد زیادی از این گروه ها در فضای مجازی اعلام حضور خیابانی کرده اند اما در عمل تعداد معترضین در خیابان به صد نفر هم نرسیده است و این واقعیت وجودی و هویت بیشتر این گروهها همچنان در هاله تردید و ابهام قرار داده است ویقین به موجودیت و هویت هریک مستلزم آنست که حداقل ما در فرایند جنبش اعتراضی که این گروه ها برپا می کنند شاهد حدقابل قبولی از توده بازنسشتگان در این اعتراضات باشیم . این اولین نشانه های پذیرش واقعیت این گروههای موجود در فضای مجازی است.
در عین حال آنچه که تاکنون از سوی برخی از این گروهها مورد بی توجهی قرار گرفته است موضوع کانون های بازنشستگان در سراسر ایران است . این کانون ها طی پروسه ای به تدریج از حوزه نفوذ بازنشستگان قدیمی که بیشتر از سندیکاهای کارگری بودند،خارج و در بیشتر شهر ها به دست عوامل خانه کارگر افتاده است. این کانون ها مستقیما حق عضویت بازنشسته ها را از محل پرداخت مستمری آنها برداشت می کنند و کارگران بازنشسته تامین اجتماعی به اعتبار پرداخت همین حق عضویت ها در این کانون ها عضو شناخته میشوند .
علی القاعده این اعضا باید ازحقوق خود در کانون ها مطلع باشند و کانون ها باید در مجامع رسمی به آنها گزارش عملکرد و بیلان مالی ارائه دهند ولی آنچه که اتفاق می افتد خلاف این روش و اصولی است که هم اساسنامه ای است و هم مطابق عرف باید به آن توجه شود .
در کانون ها پس از یکبار اعلان در روزنامه رسمی آنهم بصورت کاملا محدود و عدم حضور اعضا و نرسیدن به حدنصاب لازم برای بار دوم باهر تعدادی مجمع رسمیت می یابد و بدیهی است که جز تعدادی که بیشترشان تحت تاثیر عاملان خانه کارگری هستند کس دیگری نمیتواند نتایج انتخابات را رقم زند و در چنین شرایطی این تعداد از گروه های مدافعان بازنشستگان تنها نظاره گران خاموشند.
این بی توجهی دلایل شناختی و معرفتی نسبت به مبارزه با مضامین سندیکایی دارد و با این نظریه خطا توجیهه میشود که این کانون ها راست و وابسته اند و نباید به درون آنها رفت.
در نتیجه این خانه کارگری ها هستند که بی هیچ نگرانی سیاست های خود را در کانون ها به پیش برده و علاوه بر هزینهکرد از امکانات مالی ناشی از حق عضویت های دریافتی هیچ گونه تلاش برای بهبود وضع بازنشستگان ندارند و در بهترین حالت به تعدادی از اعضا تسهیلات بانکی با بهره پایین می گیرند و تعدادی هم با بودجه کانون به سفرهای زیارتی – سیاحتی اعزام می کنند .
بطور قطع نمونه های دیگر این کانون ها در سایر بخش های کشوری و لشگری هم از این قاعده مستثنی نیست و همان جا هم ممکن است مشابه خانه کارگری ها را دید.
بدین ترتیب می توان و باید در ادامه، مشابهت های زندگی بازنشستگان، دغدغه های آنان ، وضعیت کنونی شیوه دریافت مستمریها و خدمات بیمهای را به درستی شناخت و دریافت که موضوع جنبش بازنشستگان تاچه حد جدی است و واقعا ضرورت پرداختن به این جنبش از چه زوایایی اهمیت بیشتری دارد .
2- مشابهت های زندگی بازنشستگان از نظر فرهنگی و اقتصادی:
اگر معیار کَمّی را برای ارزیابی هویتی بازنشستگان در نظر بگیریم و بپذیریم که جمعیت غالب بازنشستگان از کارگران و زحمتکشان است پس به طریق اولی از میان انواع وجوه هویتی، وجه غالب هویت بیشترین جمعیت بازنشستگان وابسته به طبقات فرودست (طبقه کارگر و مزد و حقوق بگیران دون پایه) است در عین حال از هویت چند وجهی نیز برخوردارند، مثل هویت فرهنگی و ملی و و دیگر وجوه هویتی.
بهمین دلیل می توان پذیرفت که بازنشستگان در عین قرار گرفتن در طبقه معین اجتماعی لزوما دارای مشابهتها و هویتهای غیر طبقاتی یکسانی نیستند. یادآوری این نکته از آنجا ضرورت مییابد تا درک کنیم که شیوه زندگی و الگوی مصرف هربازنشسته با دیگری ممکن است تفاوت هایی داشته باشد که الزاما این شیوه و سبک زندگی در چگونگی زیست هر یک نیز تفاوت هایی ایجاد میکند و درنتیجه الویتهای هریک را برای داشتن مطالبات و خواستهها و عزم هر یک را برای حضور فعالانه در جنبش خود ویژه بازنشستگان متفاوت میسازد. این به آن معناست که جنبش بازنشستگان جنبشی است که در درون خود نیازمند شیوه های برخوردار از روش های دموکراتیک است. بدون توجه به این تنوع و پذیرش شیوه های دموکراتیک در سازماندهی رفتارهای مطالباتی و اعتراضی؛ برخورداری از جنبشی فراگیر و واحد از بازنشستگان انتظاری غیر منطقی است.
اما پاسخ به پرسش اصلی که مشابهت های زندگی بازنشستگان از نظر فرهنگی و اقتصادی تا چه میزان است _ را باید در میزان نیازمندیهای آنان به کلی ترین وجوه مشترک شان جستجو کرد و نه در تفاوتهای هویتی که هر فرد از جمله هر فرد بازنشسته برای خود قایل است – که البته آنهم ممکن است در جای خود اهمیت ویژه ای پیدا کند. بی تردید موضوع معیشت، بهداشت تن و روان، مسکن، احساس امنیت روانی و اجتماعی، بهره مندی از رفاه عمومی و نیازهای اجتماعی چون ورزش و تفریحات و …….. در الویتهای جدی تری قرار دارند و بدیهی است که این موارد مشابهت هایی هستند که بازنشستگان را درکنار هم قرار میدهد و مهمترین چیزی که ممکن است به این اشتراکات و در کنار هم قرار گرفتن بازنشستگان چسب محکم تری بزند نوع توجه دولت ها به بازنشستگان در الویت بخشی با آنهاست . واقعیت آنست که دولت ها در پرداختن به گروه های مختلف بازنشستگان نه تنها آنها را در الویت قرار نمی دهند بل که نسبت به آنان بی توجهی هایی نیز صورت می دهد. نمونه این بی توجهی ها را می توان در تاخیرهای به وجود آمده در پرداخت مستمری ها ، در نحوه افزایش سالانه مستمری ها، در کیفیت درمان ارائه شده طی سال های اخیر و مهمتر از همه در نابودی منابعی که بازنشستگان از برخورداران به حق از آن منابع باید تلقی شوند ونظیر دست اندازی به منابع صندوقها از سوی دولتها شاهد بود. این محدودیت های ایجاد شده و ادامه آن درنحوه و ادامه زیست بازنشستگان به افزایش مشترکات آنها میانجامد و همین موارد است که ذغدغه های یکسانی را برای بازنشستگان فراهم کرده است .
3- دغدغه هاو نگرانیهای گوناگون در زندگی آنان و مخاطراتی که این زندگی را تهدید کرده است:
بی تردید مهمترین موضوع برای بوحود آمدن مخاطرات در زندگی بازنشسته، بیم و هراس ازآیندهی مبهمی است که در سپهر اقتصادی _ اجتماعی ایران برای مردم دیده میشود و بازنشستگان به عنوان آسیبپذیرترین جمعیت کشور را تهدید می کند . از تحریم های اقتصادی توسط دول سرمایه داری که در تعارض با سیاست های خارجی جمهوری اسلامی برقرار شده است تا تاثیر ناکارآمدیهای دولتها در پرداختن به مشکلات اجتماعی اقتصادی مردم و از آن جمله بازنشستگان و لیست بلند بالایی از دست انداری ها به صندوق های بازنشستگی و فروش اموال این صندوق ها توسط دولت ها و از جمله دست اندازی به منابع سازمان تامین اجتماعی، بانک رفاه کارگران، فروش منابع و اموال سشتا _سازمان شرکتهای تامین اجتماعی ودست اندازی به منابع سایر صندوق های بازنشستگی – و همچنین تحمیل افزایش هزینه های سلامت و درمان به جای از میان برداشتن این هزینه ها و معافیت پرداخت آنها برای بازنشستگان، عدم تناسب دریافتی مستمری متناسب با هزینه های زندگی و سبد معیشت خانوار، عدم هماهنگی و تبعیض در پرداخت هایی که قرا بود با سیاست یکسان سازی برطرف گردد .از آن جمله اند مطالباتی که در قطعنامه مشترک گروه های بازنشستگان که در تجمع 19 ابان آمده است که عبارتند از:
1) افزایش مزد متناسب با سطح هزینه های زندگی،
2) اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال 1386 .
3) شفاف سازی وضعیت وضعیت صندوق های بازنشستگی و بازگزداندن اموال غارت شده به صندوق ها و حق کنترل و نظارت نمایندگان
4) تامین آسایش و رفاه اجتماعی، درمان رایگان و بیمه کارآمد و جامع به جای بیمه تکمیلی و پرهزینه
5) لغو سیاست های خصوصی سازی در همه زمینه ها
6) ایجاد تشکل مستقل بازنشستگان و آزادی بیان و تجمع فارغ از شرایط امنیتی
این بخشی از دغدغه هایی است که بازنشستگان با آن موجه هستند و می کوشند برای رفع آنها از شیوه های مدنی و اعتراضی به شکل های مقتضی سودجویند.
4- تاثیر بحران های اقتصادی و سیاسی بر زندگی بازنشستگان:
بیشک بازنشستگان به عنوان نیروهای که دوران مشارکت در تولیدو خدمات اجتماعی را پشت سر نهادهاند وبه تدریج به پیری و فرسودگی دچار میشوند، بیش از همه نیاز به آسودگی و امنیت اقتصادی و اجتماعی دارند و بهمین دلیل در برابر بحران ها نیز آسیب پذیر تر هستند.
از آنجا که بحران های اقتصادی در وهله اول بی دفاع ترین جمعیت ها را از خود متاثر خواهد کرد در نتیجه پس از بیکاران، بازنشستگان بیشترین لطمه را از بحران اقتصادی خواهندخورد. به ویژه درحوزه سلامت و آنجا که هزینههای سرسام آور دارو و درمان تحت تاثیر بحرانهای سیاسی که تحریمها را آفریدند و بحران های اقتصادی که موجب وابستگی حوزه درمان و سلامت به واردات دارو گردیده است؛ موجبات آزار و نارضایتی بازنشستگان فراهم کردهاست و این اثرات به همراه تمامی تاثیرات بحران ها و مزید برآنان، زندگی بازنشستگان را دچار چالش هایی میگرداند که رفع آنان جز از راه اعتراض بهوضع موجود بهعنوان تنها وسیله موجود چاره دیگری برای بازنشستگان باقی نگذاشته است .
5- میزان توجه و الویت دادن دولتها به بازنشستگان:
میزان توجه و الویت دادن دولتها به منزلت اجتماعی و کرامت انسانی آنها و چگونگی زیست بازنشستگان به ویژه درشرایط خاص سنی خاص آنها متاسفانه چندان که باید رضایتمندی این جمعیت قابل توجه را فراهم نمیکند. حد و نوع مطالبات بازنشستگان بیانگر این بی توجهی است. علیالقاعده دولت بایدضمن تقویت صندوقهای بازنسشتگی برابرِ قانون بایدتامین اجتماعی فراگیر را دردستور کار خود در برنامههای دوره ای قرار دهد اما تاکنون در راستای چنین رویکردی جز در روی کاغذ (همانگونه که در ابتدای قسمت دوم این نوشتار آمد ) اقدام عملی خاصی انجام نداده است و برعکس تا آنجا که توانسته به انحای گوناگون ازاین صندوقها بهرهبرداری کرده است. بردن بخشی از منابع صندوقها در بودجه سال 1397و همچنین عدم پرداخت بدهی های معوق دولت به صندوق ها به ویژه صندوق سازمان تامین اجتماعی، سوء مدیریت دولتی در این صندوقها و سوء استفاده از منابع آنها نظیر آنچه در دوره دولت دهم و مدیریت قاضی مرتضوی رخ داد و تغییر موازین حقوقی در اساسنامه صندوق ها و تغییرات در ساختار شورای عالی تامین اجتماعی به هیات امنا و همچنین نظارت ناپذیری از سوی نمایندگان بازنشستگان در این صندوقها با تقویت و استفاده از مدیریت وابسته کانون های بازنشستگی که معمولا ابزارهای پیشبرد سیاست های دولتی هستند و علی العموم از وابستگان به جریان حزبی خانه کارگر می باشند، همه و همه مانع از ایجاد شرایط دموکراتیکی میگردد تا از آن طریق بازنشستگان بتوانند در تعیین سرنوشت خود موثر واقع شوند و این همه نشانگر آنست که دولت ها نسبت به بازنشستگان توجه کافی ندارند و در الویت بندی نسبت به اقشار مختلف (اگر چنین الویت بندی وجود داشته باشد ) بازنشستگان همچون بیکاران از کمترین توجه برخوردازند. ضمن آنکه در شرایط کنونی با افزایش نرخ ارزاق عمومی بازنشستگان فاقد امکانات ومنابع مالی برای ترمیم تفاوت های جدی بین مستمری های دریافتی با هزینههای جاری هستند.
6- میزان نارضایتی کنونی بازنشستگان و شیوه بیان این نارضایی ها:
با اطمینان می توان گفت که نارضایی بین بازنشستگان از شرایط موجود آنچنان که بین بیکاران و محرومین حاشیه نشین شهر ها وجود دارد، نیست . دلیل این امر را می توان بطور خلاصه در این جمله معروف یافت که:”به هر حال آب باریکه ای وجود دارد”. اما هراس از قطع شدن این آب باریکه از سویی و کیفیت و انسجام نسبی فهم اجتماعی _اقتصادی و قابلیت سازمانیافتگی و همچنین اندوختهی گرانبهایی از تجارب زیسته آنان طی سال های طولانی اشتغال از سوی دیگر، به بیان نارضایی شکل ویژهای میدهد. این نگرانی را که در صورت ادامه وضع کنونی همه امتیازات اجتماعی و اقتصادی را که طی سالیان دراز کار و زحمت به دست آورده اند؛ به تدریج از دست خواهدرفت و افزایش این نگرانی که با چشم خود می بینند دولتهای تابع سیاست های نئولیبرالی بی رحم ترین دولتها در حذف این امتیازات بهحق هستند و نمونه چنین رویکردی را در نظام سیاسی حاکم به وفور دیده ان موجب میشود که پای در میدان برای حفظ آن امتیازات و کسب مطالبات ناشی از آن باشند.
شیوه بیان این نارضاییها تا کنون به مسالمت آمیزترین و قانونی ترین شکل ممکن و عمده این اعتراضات به دو شکل راه اندازی کمپین و یا تجمع در جلو نهادهای مجلس شورای اسلامی، سازمان برنامه و بودجه و وزارتکار بوده که عمدتا از سوی گروههای بازنشستگی خارج از کانون های رسمی بازنشستگان صورت گرفته است. این اعتراضات همواره با صدور بیانیههای که خواستهها و مطالبات بازنشستگان را بازتاب میداده، همراه بوده است .
7- میزان و نحوه سازمانیابی بازنشستگان:
با وجود آنکه بازنشستگان طی دوسال گذشته بیشترین کوشش را برای توجه دادن دولتمردان در باره خواسته ها و مطالباتشان داشته اند، اما هنوز نتوانسته اند پاسخ روشنی از سوی دولت دریافت کنند. دلایل این بی توجهی در طول این نوشتار به تناوب طرح شد اما یکی از مهمترین دلایل این بی توجهی را می توان به نحوه سازمانیابی بازنشستگان در سراسر ایران نسبت داد. وافعیت آنست همانطور که پیشتر و درقسمت دوم این نوشتار آمد، عده قابل توجهی از بازنشستگان هم در تامین اجتماعی و هم بازنشستگان کشوری در کانون هایی عضویت دارند که فعالیت آنها در رمجموع در راستای سیاست های احزاب و نهاد های حکومتی است نظیر خانه کارگر و حزب اسلامی کار و زیر مجموعه هایی چون اتحاد پیش کسوتان.
بخش دیگر نیز درگروههایی که به رغم فراوانی تعدادشان از محافل تصمیمگیری محدودی هدایت میشوند که به دلیل مناسبات غیر دموکراتیک عملا قادر به گرد آمدن و تجمیع نیرو برای زمان اعتراض نیستند و هرچند در مواقعی به اتحاد عمل هایی نیز دست می زنند اما این اتحادها شکننده و نافرجام هستند. چرایی این نافرجامی را باید در نحوه سازمانیابی این گروه های پراکنده که بیشتر در فضای مجازی حضور دارند، جستجو کرد و دریافت که چرا این سازمانیابی ها تا این حد ازفراوانی غیر ضرور و بیحد و حسابی برخوردارند. این همه گروه های بازنشسته در مجاورت کانون هایی که عملا از جیب کارگران و زحمتکشان بازنشسته برای پیشبرد مقاصد حزبی هزینه میکنند؛ چه چیزی را دنبال میکنند؟ تکلیف کانونهای بازنشستگی کشوری و تامین اجتماعی کاملا روشن است. خواه بپذیریم یانه ؛ وجود دارند و ماموریتشان علاوه بررواج فرمالیسم، خنثی سازی اعتراضات بازنشستگان، ایجاد جو بی اعتمادی نسبت به اصل موضوع تشکل و سازمان صنفی و طبقاتی از هر نوع و ممانعت ازحضور فعالانه همهی بازنشستگان در این تشکل هاست. آنها با پول خود بازنشستگان علیه خود آنان فعالیت میکنند و هیچگاه هیچ اعتراض جدی به آنچه سایر گروه های بازنشستگان به عنوان مطالبات جدی مطرح میکنند به مسوولین ندارند. اگر بپذیریم که این سازمان های رسمی با شاکله کنونی و خط و مشی ای که دنبال می کنند؛ خود از مجموعه مشکلات سازمانیابی بازنشستگان هستند_ علی الاصول باید از هر طریق ممکن از کسانی که به ناحق امکانات کانون ها قبضه کردهاند خلعید شود وکانون های بازنشستگی موجود واقعا در اختیار بازنشستگان و نمایندگان واقعی آنان قرار گیرد.
اما چرا این خلع ید صورت نمی گیرد و چرا گروه های موازی با نام های گوناگون هریک جداگانه خط و مشی ای و شیوه ای جداگانه را دنبال می کنند ؟ چرا ما با انواع گروه های بازنشستگی مواجه هستیم ؟ چرا درحالیکه با پول بازنشستگان محل هایی به نام آنها خریداری شدهاست باید در اختیار گروههای وابسته به احزاب و نهادهای دولتی قرار گیرد. در عین حال بازنشستگانی برای رسیدگی به مشکلات خود در پارک ها و محل های عمومی در سرما و گرما گرد هم آیند و در فضایی فاقد هر گونه امکانات به شور و مشورت برای رفع مشکلات خود بپردازند ؟
برای یافتن پاسخ ناگزیر از بررسی دیدگاه هایی هستیم که علی العموم درمیان کنشگران این عرصه گفتمانهای متفاوت را ایجاد کرده است. این دیدگاهها عمدتا سه دسته هستند که هر کدام نیز ممکن است آلوده به نظرات و اغراض سیاسی متفاوتی که متاسفانه به دلایل نبود آزادی بیان و اندیشه در بین روشنفکران حاضر در این بخش؛ بصورتی کاملا جامد و فروبسته خود را به دیگران تحمیل می کند و در مواقعی مانع از پیشرفت امر همبستگی های ضرور میشود. این نظرات و اغراض سیاسی معمولا خود را در غالب تفکیک امر صنفی و سیاسی نشان میدهد. دستهای با رویکرد مطلق صنفی و دستهای دیگر با رویکردی کاملا سیاسی تمایل به فعالیت در بین بازنشستگان دارند. اینکه این رویکرد ها چگونه حضور اجتماعی و تشکیلاتی بازنشستگان را می توانند سامان دهد؛ نکته ایست که کاملا در حاشیه می ماند و در نهایت این کانون های مدیریت شده هستند که معرکه گردان اصلی و موثر در میدان حضور مستمر خواهند داشت. بررسی این موضوع نیازمند تحلیل مستقلی است که به دلیل اهمیت نظری آن در اینده نزدیک به آن خواهیم پرداخت .
اما آن سه دیدگاه کدامند؟
دیدگاه اول براین شیوه که مبارزه برای کسب خواستههای بازنشستگان نه از راه سازماندهی توده بازنشستگان که از تجمیع عناصر پیشرو در قالب گروه های کوچک هدایت کننده ای که بتواند با رفتار های اعتراضی مداوم ذهن جامعه را متوجه این اعتراضات ومطالبات کرده و مسوولین را وادار به پذیرش موضوع مورد اعتراض کنند، استوار است. استمرار این شیوه با فواصل زمانی _جلوهای از مبارزه پارتیزانی را در ذهن ایجاد میکند. این “دستجات پارتیزانی” گاه برای تاثیر بخشی بیشتر به ائتلاف های موقتی با هم اقدام میکنند و تجربه نشان داده است جمعیتی که به فراخوان های حاملین این دیدگاه ها پاسخ داده همواره بین گروه های پنجاه تا یکصد و پنجاه نفر یا قدری بیشتر در نوسان بوده است. از این دیدگاه رابرای تفکیک با سایر دیدگاه ها به عنوان “دیدگاه جنبشی” یاد می کنیم
دیدگاه دوم بر شیوه مبارزه مدنی قانونمدار در چارچوب قوانین موجود، بی هیچ تلاشی برای تغییرات قوانین بد و هیچ کوششی برای جلوگیری از قوانین بدتر و اجرای آن ها، به صرف امکان چانه زنی های از بالا با مسوولین استوار است و با در اختیار گرفتن همه اهرم های قانونی می کوشد تا مطالبات و اعتراضات بازنشستگان را بهاین سو هدایت کند. حاملین این دیدگاه که بیشتر در کانون های بازنشستگی رسمی حضور و فعالیت دارند، از رادیکالیزه شدن مبارزات بازنشستگان و خروج از چهارچوب های پذیرفته شده به شدت امتناع کرده و خود به عاملی برای بی نتیجه ماندن اعتراضات به حق بازنشستگان بدل شدهاند. آنها به حداقل های ممکن برای بازنشستگان میپردازند. گرفتن وام، گردش های زیارتی_ سیاحتی، پیگیری موضوع بیمه های تکمیلی و برقراری اینگونه بیمه ها، تلاش برای جلب توجه برخی نمایندگان درپارلمان و لابیگری برای تصویب قوانینی چون یکسان سازی، پیگیری مطالبات اداری بازنشستگان در سازمان های ذیربط و برقراری نشست های سالانه و انتخابات برای تجدید فعالیت کانون ها به سود این دیدگاه بیشترین جد فعالیت حاملین آنست. این دیدگاه از اینکه رفتار های اعتراضی از سوی نظام سیاسی حاکم منجر به نوعی اقدام قانون شکنانه تعبیر گردد؛ شدیدا از برنامه های اعتراضی خیابانی و گردهمایی هاو تجمع ها خودداری میکنند یا در صورت پذیرش این تاکتیکها، تلاش دارند محدودیتهای خاص و با برنامه ای را برای تجمعات اعتراضی ایجاد کنند که برانگیزنده خشم دستگاه های دولتی را بر نیانگیزد . ازاین دیدگاه به نام دیدگاه “مدنی قانونمدار” یاد می کنیم .
دیدگاه سوم اما ضمن توجه به سازماندهی بازنشستگان از راه انتشار نظرات خود در غالب خط مشی یا منشور و اسناد برنامه ای حداقل میکوشد تا امکان برآمد جنبشی یکدست و پایدار را دربین بازنشستگان فراهم سازد . این دیدگاه براصل سازماندهی مستقل و آزاد بازنشستگان تکیه دارد و در عین حال از هرامکانی برای اصلاح و بدست گیری رهبری کانون های بازنشستگی توسط نمایندگان واقعی خودِ بازنشستگان دریغ نمیورزد و درک کردهاست که این کانونها به اعتبار عضویت جمعیت زیادی از بازیشستگان و دریافت حق عضویت از آنان در اساس متعلق با آنهاست و اکنون با تکیه عناصری از احزاب و کانون های ظاهرا کارگری و کارمندی (مجموع بازنشستگان در بین کشوری ها و تامین اجتماعی ها) این کانونها عملا در راستای برنامه های حداقلی برای مجموعهای از اعضای پیرامونی این عناصر تبدیل شده است. این دیدگاه بخشی از تلاش همیشگی خود را بر سازماندهی اعتراضات کارآمد و موثر با حضور خود بازنشستگان قرار میدهد و تلاش میکند حقِ اعتراض به ناکارآمدیهای دولت و دستگاه های ذیربط و سیاست هایی که علیه منافع کوتاه مدت و دراز مدت بازنشستگان است در میان خود آنها نهادینه کرده و بطور مستمر این حق را به آنها یادآور شود و اعتقاد دارد که این خود بازنشستگان هستند که باید میدان داران اصلی کنشگری برای بهبود شرایط زندگی و تامین آینده خود باشند. حاملین این دیدگاه در یک گروه مشخصی از بازنشستگان خلاصه نمیشود و چون دو دیدگاه دیگر می توانند در بین همهی بازنشستگان و گروه های منتسب به آنان وجود و حضور داشته باشند. از این دیدگاه به جنبش مدنی رادیکال نام یاد می کنیم .
مادام که دو دیدگاه “جنبشی” و “مدنی قانونمدار” به سود دیدگاه “جنبش مدنی رادیکال” سایش نیابد و حاملین آنها با استحالهای ناگزیر؛ منطقِ مبارزهی دیدگاه سوم را نیذیرند و یا با شناخت و آموزش بازنشستگان از سوی دیدگاه سوم به حاشیه نروند و بی اثر نگردند؛ کوشش بازنشستگان برای بهبود خواهی به عنوان مبارزه ای جدی، مستمر و موثر_ عقیم خواهدماند و چه بسا تلاش های ارجمند مبارزین واقعی در این عرصه لوث و به امری فانتزی درجنبش اجتماعی بدل گردد و بدتر از آن ابزاری برای سوءاستفاده های سیاسی صاحبان و یا طالبان قدرت سیاسی قرار گیرد .
8- برآمد اعتراضات این جنبش اجتماعی و تاثیرات آن در جامعه و برعکس و چگونگی توجه به آن:
طی یال های اخیر برآمد این جنبش به گونه ای بوده که توانسته است به عنوان بخشی از اعتراضات توده ای در برابر سیاست های ناکارآمد اجتماعی و اقتصادی نظام سیاسی حاکم جایگاه گفتمانی خود را پیدا کند و همواره در کنار سایر گروه های اجتماعی دیگر خود را نمایانده است، هرچند بسیار محدود اما قابل اعتنا باشد . این خود نمایی و قابل اعتنا بودن در مقاطع گوناگون جلوه ای متفاوت داشته است. همواره در مقطع انتخابات دوره ای ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامی و یا اتنخابات شوراهای شهر و……بازنشستگان مورد توجه خاص قرار گرفته اند و به عنوان یک “سرمایه اجتماعی ” روی آرای آنها از هر سو و جناحی حساب ویژه ای باز شدهاست و با مانور روی مطالبات آنها تلاش گردیدهاست تا با حضورشان تنورهای انتخابات گرم شود. گرچه به تدریج با افزایش موج نارضایی در بین بازنشستگان، بهره برداری از این ” سرمایه اجتماعی ” به میزان قابل توجهی دشوار شده است در عین حال اشکال جدیدی از برآمد اعتراضی را شاهدیم. از اعتراض به رویه هایی از خصوصی سازی و دست اندازی به منابعی که متعلق به بازنشستگان است تا اعتراض به نادیده گرفتن بهبود زندگی بازنشستگان در امر معیشت و بهداشت و رفاه عمومی آنها؛ موضوعاتی است که جامعه را نسبت به این جنبش اجتماعی حساس کرده است و این حساسیت ویژگی تاثیرات متقابل را در خود دارد و آینده این جنبش اجتماعی در پیوند با سایر جنبش ها امری ناگزیر است.
منبع: وبلاگ کار در ایران
https://kargareirani.blogsky.com