آوریل 6, 2020
پاملا جوآن استوارت: نقش سیاسی و نظامی زنان در کمون پاریس
کمون پاریس مبدأ تحولاتِ سیاسی دوران سازی در سازمان یابی زنان بود که تاریخ نشان می دهد هرچقدر که در ادامه از آن میراث فاصله گرفته شده، هم سوسیالیسم و هم بشریت لطمه خورده است.
نوشته پیش رو ترجمه بخش هایی از رساله ی “انقلابهای نامرئی: سهم زنان در کمون پاریس 1871” نوشته پاملا جوآن استوارت است که در سال 2006 نگارش شده است. در این متن تلاش شده است تا گوشه ای از نقش سیاسی و نظامی زنان در کمون پاریس شرح داده شود.
نقش سیاسی و نظامی زنان در کمون پاریس
پاملا جوآن استوارت
در هنگامه ی انقلاب ها و بحران های اجتماعی و سیاسی همواره شاهد بودیم که زنان (و به ویژه زنان کارگر و اقوامِ تحت ستم) همواره ضمن در معرض آسیب بیشتر بودن، رویکرد انقلابی بیشتری هم از خود بروز داده اند. جان فشانی های زنان در خیزش دی ماه 96 و آبان 98 ایران که از خلال فیلم ها و روایات قابل پیگیری ست، حضور سازمان یافته زنان در بهار عربی، نبردهای حماسی زنان کورد چریک با سیاه ترین ارتجاع دوران، یعنی داعش، و نیز نمونه های اخیر کمیته های محلی زنان در کردستان برای مقابله به کرونا، گواهی ست بر مدعای آغازین ما.
کمون پاریس مبدأ تحولاتِ سیاسی دوران سازی در سازمان یابی زنان بود که تاریخ نشان می دهد هرچقدر که در ادامه از آن میراث فاصله گرفته شده، هم سوسیالیسم و هم بشریت لطمه خورده است.
مردان کمون حتی برای یک لحظه هم پیش بینی نمی کردند که زنان ممکن است حقوق مدنی بیشتری از «اجداد بزرگشان» در انقلاب های 1789، 1791 و یا انقلاب 1848 داشته باشند. اما اقدامات مشخصی همچون بخشودگی اجاره بها یا پایان دادن به فروش کالاهای امانی در بنگاه رهنی، مستقیما بر زنان تأثیر گذاشت. به همسر قانونی یا غیرقانونیِ هر یک از اعضای گارد ملی که در دفاع از حقوق مردم کشته شده بودند، بعد از کسب اطمینان از حق نیاز زن، مستمری به میزان 600 فرانک پرداخت می شد. هر یک از فرزندان زن، مشروع یا نامشروع، می توانستند تا 18 سالگی، مستمری به مبلغ 365 فرانک دریافت کنند. به هزینه ی کمون، اطفال بی سرپرست آموزش لازم را «برای یافتن کارراهه ی خود» دریافت می کردند.
باری ما لازم داریم تا پیش از خیزش های آبانی بعدی مان، جدی و عمیق درباره ی سازماندهی های زنان صحبت منیم و به سوی شکل دادن آن حرکت کنیم.
نوشته پیش رو ترجمه بخش هایی از رساله ی “انقلابهای نامرئی: سهم زنان در کمون پاریس 1871” نوشته پاملا جوآن استوارت است که در سال 2006 نگارش شده است. در این متن تلاش شده است تا گوشه ای از نقش سیاسی و نظامی زنان در کمون پاریس شرح داده شود.
شرکت در انقلاب: تاکتیک های اعمال فشار سیاسی زنان (18 مارس-28 می 1871)
بررسی قدرت مشارکت زنان در کمون، طیف وسیعی از مشارکت سیاسی آن ها را آشکار می سازد که تأثیرگذاری و اثربخشی زنان را فراتر از محدودیت های قدرت حق رأی جمهوری خواهان نشان می دهد. مقامات کمون در یک ساختار انقلابی سیاسی علیه حکومت به ظاهر جمهوری خواه و منافع بورژوایی، نمیتوانستند صرفا بر روال گذشته تکیه کنند. اگرچه نهادهای از بالا حق رأی در انتخابات داخلی را منحصر به مردان کرده بودند اما همبستگی زنان با مبارزات “انقلاب از پایین”، آشکارا آنها را به نقش آفرینان سیاسی انقلابی تبدیل کرده بود. در هر حال، نهادهای وابسته به ورسای، افرادی که کمونار فرض می شدند را بازداشتی سیاسی می نامیدند.
زنان، انقلاب ۱۸ مارس را برانگیخته بودند و مشاهده تلاش و کوشش آن ها پس از آن تاریخ، معنای سیاسی کمون را فراتر از هیأت منتخب مردانه آن بازتعریف کرده بود. اگرچه زنان همیشه نمی توانستند سیاستهای رهبری کمون را تغییر دهند، اما از طیف وسیعی از منافع طبقاتی، همگام با رشد کمون رهنمودهایی برای ارائه داشتند. زنان در بالای میز بیلیارد {اشاره دارد به یکی از زنان در نقش رهبری که توسط هوادارانش روی یک میز بیلیارد قرار گرفت تا درباره سازماندهی صحبت کند.}، در حال سازماندهی تظاهرات، ارائه رسید به دولت جهت پرداخت، بحث کردن بر سر قانونی شدن ضروری {در دوران حکومت انتقالی} برای زنان و یا با نوشتن نامه به همسران شان که نفوذ سیاسی داشتند که بعد با مردان سیاسی دیگر نامه را به اشتراک می گذاشت؛ خود را به عنوان نقش آفرینان سیاسی اثبات کردند. آنها حضوری سیاسی پیدا کرده بودند که رهبران از آن آگاه بودند و به آن واکنش نشان می دادند. روزنامههایی که شامل اطلاعیه جلسات، بخشهای اختصاصی منافع و مشارکتهای زنان، سرمقالههای صفحه اول و نامههایی به سردبیران بودند، همه به عنوان وسیله ای برای اعمال فشار سیاسی به کار می رفتند. برخی از زنان، افرادی مانند لامبر آدام برای دسترسی پیدا کردن به مقامات منتخب کارهایی مانند نامههای شخصی یا رسمی سازمانی، ملاقات با رهبری کمون به عنوان نمایندگان خواستار تغییرات آموزشی، عرایض، مهمانیهای شام را ترتیب می دادند. توصیفهای مداوم موجود از زنانی که نشان های قرمز رنگ داشته اند حمایت جمعی از کمون را نشان میدهد، حتی اگر سیاستهای رهبری همیشه مورد حمایت نبوده باشند. علاوه بر این، زنان اگرچه حق رأی جمهوری خواهان را نداشتند اما در اقداماتی که برای دموکراسی مستقیم انجام می شد {به طور ویژه در جلسات مختلفی که در کمون برگزار می کردند}، رأی می دادند.
علیرغم عدم تمرکز مداوم، فشار سیاسی زنان درصدد الحاق تجربیات زنان به اهداف نظامی، سیاسی و اجتماعی کمون بود. اقدامات سیاسی زنان اغلب نشاندهنده درک آنها از تبعیض جنسیتی و همچنین ستم طبقاتی است. آنها گاهی اوقات قاطعانه و پرشور راههای پایان دادن به تبعیض جنسیتی و ستم طبقاتی را از طریق دسترسی به مشاغل نظامی، دستمزد برابر، آموزش غیرمذهبی برای دختران و زنان، طلاق، به رسمیت شناختن مشارکت ها در کار خانگی و عدم پذیرش وجهه “نامشروع” برای کودکان شرح می دادند. کارگران جنسی و کسانی که وضع مصیبت بار آن ها را درک می کردند، برای شمول قانونی، خواه زیان-بار، اعمال فشار سیاسی می کردند. گفتمانی که در طول کمون به وجود آمد، آن را به عنوان نظم جدیدی تعریف می کرد که برای آنهایی که به طور مرسوم به حاشیه رانده می شدند آزادی بخش بود، گرچه کوتاهی مدت کمون این امر را غیرممکن ساخت. برخی از این تاکتیکها برخاسته از محاصره بودند و علاوه بر این روشهایی را منعکس می کنند که برای اعمال فشار سیاسی به کار برده می شدند و در حال حاضر حدود ۱۰۰ سال است که وجود دارند. رهبران کمون اهمیت زنان را برای موفقیت انقلاب تشخیص داده بودند، به ویژه در نظارت زنان بر نیازهای زنان در خدمات اجتماعی. رهبری کمون هرگز مجرایی رسمی برای پذیرش زنان در مشاغل ضروری سازماندهی نکرد؛ با این حال، اغلب اوقات، در عمل به خواستههای زنان برای خدمت در این بخش تسلیم میشد.
زنان در فضاهایی که از اهمیت سیاسی خاصی برخوردار بودند نیز مشغول به کار بودند. کمیتههای اتحادیه زنان در همه نواحی مشغول بودند و زنان در همه جای پاریس زندگی میکردند. با این حال، به طور قابلتوجهی، بخش اعظم مراجع موجودی که بر مشارکت سیاسی تأکید داشتند در موقعیت های مکانی خاصی متمرکز شده بودند. این مکانها نشاندهنده قدرت اقتصادی، سیاسی و طبقه کارگر مرسوم اجتماعات کمونارها هستند. یکی از این نواحی به معنای واقعی کلمه و به طور نمادین مرکز پاریس بود و شاید هم به اشغال پاریس توسط کمونارها کمک میکرد. انتخاب کنندگان کمون، هتل “شهر” را اشغال کرده بودند و فعالیتهای سیاسی را در آن مکان و خیابانهای اطراف آن ترغیب می کردند. مونمارتر به عنوان مرکز تجمع کارگران به کار گرفته می شد که در آن نیازهای کارگران از طریق کمونارهایی به نمایندگی بیان می شد. بنابراین از نظر تأثیر سیاسی زنان، این توزیع جغرافیایی منطقی به نظر میرسد. اگرچه یک تلاش متمرکز مداوم و شاید هم سودمندانه وجود نداشت اما زنان در این فرایند بر ایجاد تغییر تأثیر می-گذاشتند و اولویت های سیاسی شان را عرضه می کردند.
پلیس، ناظران دیگر و در نهایت نفرات نظامی جمهوری به فعالیتهای سیاسی عمومی زنان توجه می-کردند و اغلب زنان را به اندازه کافی مؤثر می دانستند که شایسته سوءظن باشند. مدت ها قبل از هفته خونین، زنانی که به صورت رسمی و غیر رسمی سازماندهی شده بودند، مورد توجه قرار گرفته بودند که این امر احتمالا بر مفروضات بعدی در مورد مسئولیت های سازمانیافته آنها در آتش افروزی ها تأثیر میگذارد. پلیس و ارتش نماینده جمهوری محافظهکار (و شاید هم ارتجاعی) خود را در معرض تهدید زنان میدیدند. زنان پس از دستگیری، بوروکراسی پلیس و امکانات اختصاصیافته برای حبس آنها را درهم شکستند. گارد ملی به نقشی که آنها در پیدا کردن زنان برای دستگیری می توانند داشته باشند اشاره کرده است. نفرات نظامی به نمایندگی از دولت نظم اخلاقی موظف شده بودند زنان را تحت نظر داشته باشند و به برخی به محض دیده شدن و به برخی دیگر هر چه سریع تر شلیک کنند. همانطور که آندره لئو اشاره کرده بود: “زنان انقلاب کردند”، می توان گفت بسیاری از آن ها در دفاع از انقلاب دست به اسلحه بردند.
در دفاع از “زندگی تازه به دست آمده”: مشارکت نظامی زنان (18 مارس-28 می 1871)
زنانِ خلق در سازمان نظامی کمون حضور پیدا کردند و به این ترتیب هر دو جنسیت را در بدیهیترین جزء انقلاب همبسته کردند، یعنی مبارزه مسلحانه. این امر نشان میدهد که مشارکت زنان در سازمان نظامی کمون، در کنار چالشهای لفظی و فشار سیاسی، روشی که انقلاب و سرکوب آن پیش میرفت را تغییر داده بود. زنان کارگرِ بسیاری عهدهدار نقشهای نظامی شده بودند و بدین ترتیب محدودیت های جنسیتی مشارکت انقلابی را به چالش میکشیدند و تا حدودی سرنوشتشان در هفته خونین نیز توضیح داده میشود. حضور مسلحانه زنان طی کمون، همزمان با این که گارد ملی و دیگر واحدهای نظامی را در طول محاصره اشغال کرده بودند، هم دورههای شان را سخت تکان داده بود و متعاقبا منجر به مجازات شدید زنان در عواقب بعد از کمون هم شد. نقش زنان بهعنوان مشارکتکنندگان و قربانیان مبارزه و خشونت به اندازه کافی مورد تحلیل قرار نگرفته است. بنابراین، تجزیه و تحلیل هر چیز همگون و یا ناهمگونی در مورد مشارکت نظامی زنان در محاصره و کمون، نه تنها حلقههای اتصال بین آن لحظات، بلکه تهدید بزرگتر زنان یعنی سرپیچی از مرزهای جنسیتی در مدت کمون را آشکار میسازد.
لباس فرم نظامی رسمی و نوآورانهی کومونارها علاوه بر پایبندی به کمون، نافرمانی آشکار آنها از محدودیتهای مقررشده توسط رهبر کمون را نشان میدهد. دامنه گسترده خدمت زنان در پستهای نظامی خط مقدم و تدارکات پشت خط، ناسازگاری آنها را با انتظارات مردانه آشکار میسازد. از زمان جنگ فرانسه و پروس، خدمت نظامی میتوانست به مردان زیر سن قانونی حق رأی بدهد، اما در مورد زنان اینطور نبود. با این حال برخی از زنان به طور فعال به دنبال پستهای نظامی بودند، زیرا که به زنان اجازه میداد اسلحه حمل کنند و البته به مردان حق رأی هم میداد. در طول این جنگ که شامل محاصره و بمباران مجدد علیه ساکنان پاریس بود، زنان با زیرکی تعریف خدمت نظامی که مشروط به جنسیت مرد میشد را مورد بحث قرار دادند. به این ترتیب، آنها به طور کلی معایب خدمت نظامی به ویژه جنگ داخلیِ مبتنی بر جنسیت را اثبات کردند. بنابراین برخی از زنان در مدت کمون بر سر شهروندی مبتنی بر جنسیت بحث یا عملا مذاکره کردند. گاهی اوقات این “اثبات” شکل معرفی کردن خود برای خدمت، پوشیدن لباس فرم و اشغال پستهای نظامی بدون توجه به دستور مردان را میگرفت. گفتمان انقلابی در مورد نظم اقتصادی و اجتماعی جدید کمون، هم زمان با این که دسترسی به جیره و دستمزد برابر بین نفرات گارد ملی برای خدمترسانی انگیزه ایجاد میکرد، به صراحت نشان میدهد که همه میبایست برای موفقیت کمون مشارکت میکردند. هزاران زن در پستهایی خدمت میکردند که اگر مردان آنها را دارا بودند، به طور معمول بهعنوان مسئولیتهای شبه نظامی در نظر گرفته میشد. کمون بسیار فراتر از موضوعات متعارف حق رأی در طبقه کارگر، خیزشهای تودهای و یا تعاریف مرسوم “دیکتاتوری پرولتاریا” اهمیت دارد. ارزیابی رابرت تامبس از مشارکت زنان بهصورت ” اقلیت فعال کمتر از ۱۰۰ نفر”، گستره و پیامدهای خدمت نظامی زنان را در نظر نگرفته است.
بررسی خشونت طی ۲۱ تا ۲۸ مِی نشان میدهد که لباس فرم نظامی، نزدیکی به سنگر و سلاحهای کشفشده در داراییهای زنان، آنها را به طور خاص مورد توجه نظامیان ضد کمون قرار میداده است. تا هفته آخر کمون، زنان به عنوان توپچیهای نیروی دریایی، متخصصان توپخانه، تامینکنندگان مهمات و در دیگر پستهای مسلح خدمت کردند. برخی از زنان آشکارا با خود اسلحه حمل میکردند، در حالی که دیگران اسلحه خود را در پوتین یا لباسهایشان پنهان میکردند. طی هفته خونین، دستهای سیاهشده یا وجود باروت بر روی بدن زنان میتوانست آنها را به مرگ فوری محکوم کند و به عبارتی “گناه آن ها ثابت شده است” تلقی میشد. زنان کارگر گمنام از همه سنین، به دلایل بسیاری زندگی خود را فدا کردند و بعدها اجساد آنها به همراه مردان در گورهای دستهجمعی دفن شد. برخی از آنها در ابتدا لباس های خود را پاره میکردند تا جنسیت “واقعی” خود و در اصل ترس و نگرانی نظامیان ضد کمون را از دشمنانی که زن هستند، نه دشمنانی که جنسیت مشخصی ندارند، آشکار کنند. تجاوز به زنان نیز امر غیرمعمولی نبود. پلیس، نفرات نظامی و سیستم قضایی، فعالیت نظامی زنان را برابر با جهانی وارونه میدانستند که زنان به دنبال درست کردن آن بودند. از این رو، زنان هدف دستگیری، تیرباران و محکومیتهای حبس، کار سخت، تبعید به تبعیدگاه کیفری و تحت نظر بودن طولانی مدت، قرار میگرفتند.
تعداد زنان در گردان گارد ملی بیشتر از مردان نبود و حضورشان با مخالفت صریح جنسیتی مواجه بود. با این حال، برابری نسبت زنان و مردان در خدمت نظامی پیشنیاز تحلیلهای تاریخی نیست. به ویژه از این جهت که زنان برای مشارکت نظامی منتظر کانالهای رسمی، که مورد توجه عمده تحلیلهای تاریخی هستند، نمیشدند. زنان مبارز نه در خیابانهای کمون (که از قضا بسیار بودند) بلکه صرفا در تاریخ نگاریها کمتر دیده شدهاند.
—————
مشخصات منبع:
:INVISIBLE REVOLUTIONS
WOMEN’S PARTICIPATION IN THE 1871 PARIS COMMUNE
by
Pamela Joan Stewart
_________________________
Copyright © Pamela Joan Stewart 2006
A Dissertation Submitted to the Faculty of the
DEPARTMENT OF HISTORY
In Partial Fulfillment of the Requirements
For the Degree of
DOCTOR OF PHILOSOPHY
In the Graduate College
THE UNIVERSITY OF ARIZONA
2006
(450 pages)