ما گروهی از سوسیالیست‌های ایران، باورمند به دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویه‌ی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیت‌ها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.



لزوم  آگاهی و هوشیاری و موقعیت شناسی در اوضاع پیچیده‌ی کنونی وظیفه سوسیالیست هاست!

عواملی که موجب احتمال گسست اجتماعی خواهد شد طبعا با تفرقه و پراکندگی رابطه مستقیم دارد. این پراکندگی ها ناشی ازسرکوبِ احزاب، تشکل های و سازمان های کارگری و سازمان های‌ توده‌ای در چهار دهه حکومت تئوکراتیک کنونی است، وظیفه بلادرنگ سوسیالیست ها بردن ایده‌ی همبستگی گسترده از راه تشکل یابی بین همه‌ی مردم رنجدیده است. “پیش به سوی ایجاد همه سازمان های توده ای از هرسنخ برای همه کارگران و زحمتکشان”، شعار مبرم کنونی است. 

 

 


 

 

لزوم  آگاهی و هوشیاری و موقعیت شناسی در اوضاع پیچیده‌ی کنونی وظیفه سوسیالیست هاست!

آنگونه که شاهدیم بورژوازی جهانی از موقعیت پیش آمده نیز کمال استفاده را برای استمرار سود و انباشت بکار می‌گیرد. بیماری کرونا در وجه غالب خود، کارگران و زحمتکشان را نشانه گرفته ‌است و سرمایه داری جهانی، چرخه‌ی گردش سرمایه و سود را بر مدار اقتصاد کرونایی ساماندهی می کند.

بنگاه های صنعتی در جهان برابر میل بازار خطوط تولید خود را سازماندهی می‌کنند و به سرعت جانمایه ی ایزار و وسایل تولید تغییر می‌یابد. سرمایه در انتظار شرایط حاد و مصرف کالاهای تولیدی اقتصاد کرونایی است و در نتیجه به یکباره سطح مراقبت های عمومی و فاصله گذاری‌ها با اعلام وضعیت عادی و یا سفید کاهش می یابد.

از سویی بیشترین دولت‌های سرمایه‌داری جهان ترجیح می‌دهند با عادی سازی اوضاع، نیروهای‌کار را مستقیم یا غیرمستقیم به سوی بنگاه های کار و تولید گسیل دارند. با عمده شدن نرخ هزینه‌های جاری در طبقات فرودست، میل به شکستن محدودیت و خروج از قرنطینه‌های رسمی و اعلام نشده، بالا می‌گیرد. زندگی به ویژه در بین مردم مقروض به سیستم‌های بانکی به درجه‌ی بالایی از استرس و نگرانی از دیرکرد پرداخت وام و افزایش جریمه، ناامنی روانی را فراهم آورده‌است. با این همه ویروس کرونا مهر خودش را بر ایجاد بحران در جهان سرمایه داری کوبیده است.

بنا برگزارش بی بی سی فارسی در یازده اردیبهشت 1399:
«رشد اقتصادی منطقه یورو در سه ماهه نخست سال ۲۰۲۰ بیشتر از هر زمان دیگری کاهش داشته است. برآوردهای اولیه از رشد ناخالص تولید داخلی در منطقه یورو نشان می دهد اقتصاد این منطقه در ماه های ژانویه تا مارس امسال ۳.۸ درصد کاهش داشته است.

به گفته کریستین لاگارد، رییس بانک مرکزی اروپا، رشد اقتصادی منطقه یورو ممکن است تا پایان سال ۲۰۲۰ بین ۵ تا ۱۲ درصد کاهش داشته باشد. خانم لاگارد همچنین با اشاره به کاهش شدید فعالیت های اقتصادی در منطقه یورو در ماه آوریل، بر این باور است که تبعات اقتصادی همه‌گیری ویروس کرونا در سه ماهه دوم سال جاری میلادی شدیدتر از سه ماهه نخست خواهد بود. پیش‌بینی صندوق بین‌المللی پول از کوچک شدن اقتصاد جهان در سال جاری منطقه یورو شامل ۱۹ کشور از ۲۷ عضو اتحادیه اروپاست که از یورو به عنوان پول مشترک استفاده می کنند.

آمار منتشر شده بیانگر کاهش شدید فعالیت های اقتصادی در فرانسه و اسپانیا و افزایش تعداد بی کاران در آلمان در این دوره است.

بر این اساس، رشد ناخالص تولید داخلی در فرانسه ۵.۸ درصد کاهش داشته که کمترین رقم در هفتاد و یک سال گذشته است. این کاهش برای اسپانیا و ایتالیا نیز به طور جداگانه ۵.۱ درصد و ۴.۷ درصد اعلام شده است.

آلمان هنوز آمار مربوط به کاهش رشد ناخالص تولید داخلی خود را منتشر نکرده است ولی گزارش های اولیه بیانگر افزایش تعداد بیکاران به میزان ۳۷۳ هزار نفر تا ماه گذشته است.»

لوموند نرخ بیکاری در آمریکا را از نظر تاریخی بی سابقه توصیف می کند. بسیاری از اقتصاددانان بحران بیکاری ناشی از اپیدمی کرونا را با بحران بیکاری در دوران رکود بزرگ افتصادی سال  ١٩٢٩ مقایسه می کنند. برخی می گویند که نرخ بیکاری اخیر در آمریکا بیش از زمان رکود بزرگ اقتصادی است.

آمار جدید مربوط به بیکاری و اشتغال آمریکا که روز پنجشنبه ٢٣ آوریل توسط  وزارت کار ایالات متحده منتشر شد، نشان می‌دهد که شمار بیکاران در این کشور فقط  طی هفته گذشته ٤,٤ میلیون نفر افزایش یافته است. روزنامه فرانسوی لوموند شامگاه پنجشنبه گزارش داد طی پنج هفته از آغاز محدودیت ها برای مقابله با اپیدمی کرونا بیش از ٢٦,٤ میلیون نفر در آمریکا بیکار شده اند. بحرانی که در تاریخ آمریکا بی سابقه است.

در ایران پیش بینی اعلام‌شده از سوی ربیعی سخنگوی دولت، بیکاری بر اثر کرونا تا شش میلیون نفر برآورد شده است. دولت واقعیت‌های اقتصادی را به مردم نمی‌گوید و تلاش دارد با نشان‌دادن چهره‌ی فریبنده‌ای از بازار سرمایه و بورس وانمود کند که اوضاع کنونی عادی است و فعالیت‌های اقتصادی به خوبی پیش می رود اما  محسن رضایی “دبیر مجمع تشخیص مصلحت” چیز دیگری می گوید:

«به گزارش “مهر” محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، با انتشار یادداشتی عرضۀ شرکت های دولتی ایران را در بورس مورد انتقاد قرار داده و گفته است که در نظام بی تعادل اقتصادی ایران بانک ها نیز همانند تولید زمین‌گیر شده‌اند و بورس به هوا رفته و این هوا رفتن بورس را مقامات موفقیت دانسته و بابت آن “برای خود کف می زنند.”

محسن رضایی افزوده است آنچه دارد صورت می‌گیرد “تبدیل شدن پول بدون پشتوانه به سرمایه بدون پشتوانه است” که به ناگزیر بعد از مدتی سرگردانی از نو “وارد بازار سفته بازی می شود […] و داستان کاهش ارزش پول ملی تکرار خواهد شد.”

محسن رضایی گفته‌است که بدون تولید و اشتغال نظام بی تعادل پولی و مالی ایران به تراز و تعادل نمی رسد. به گفتۀ او اقتصادِ ایران بدون پشتوانۀ تولید، مالی‌ شده و “این پدیده شوم باعث می‌شود که پولدارهای سفته باز، پولدارتر شده و کارگران و کارآفرینان روز به روز تضعیف شده و به حاشیۀ اقتصاد رانده شوند” و در نتیجۀ آن اقتصاد ملی آسیب ببیند.

محسن رضایی ابراز نگرانی کرده‌است که یک بار دیگر در نتیجۀ عرضۀ سهام شرکت های دولتی در بورس مجدداً اقتصاد و اقشار آسیب پذیرِ کشور ضربات و آسیب های سنگینی را متحمل شوند. برای پرهیز از این سناریو محسن رضایی خواستار وضع مالیات های سنگین بر سفته‌بازی به منظور “هدایت نقدینگی به سمت تولید شده” و از دولت خواسته است که ضمن “حمایت از صادرات محصولات با ارزش افزودۀ بالا” و صیانت از بازار داخلی “در مقابل هجوم کالاهای مشابه” خارجی، مشوّق های مالیاتی برای تولیدکنندگانی در نظر بگیرد که نیازهای اساسی کشور را تأمین و شغل ایجاد می کنند.

در نبود درآمدهای نفتی و مالیاتی و همچنین به دلیل رکود حاکم بر اقتصاد کشور، حسن روحانی برای رفع کسری شصت درصدی بودجۀ سال جاری شرکت های دولتی را تحت عنوان سهام عدالت در بازار بورس به فروش گذاشته است. بسیاری نگرانند که اقدام دولت در وضعیت سکون اقتصادی کشور از نو بستر رانت و فساد گسترده را فراهم کند.»

این اظهارات در جمهوری اسلامی باز هم نشان از آشفتگی هرچه بیشتر از آبان  1398 تا کنون است. دولت جمهوری اسلامی می‌توانست از فرصت‌هایی که کرونا در اختیارش گذاشت حداقل رویکردی در جهت  اطمینان‌سازی در میان مردم داشته‌ باشد اما ویژگی حکومت نئولیبرال_ محافظه کار هیچگاه بر مدار نزدیکی به مردم نگردیده است و بسیار بعید است این سیاست تغییر کند و برعکس در چنین هنگامه ای، دولت فرصت طلبانه به حراج منابع مردم همت گماشته است و سیاست هایی را که در شرایط عادی قادر به پیشبرد آن نبود به سرعت و بی وقفه اجرایی می کند. فروش شستا در بورس، عرضه سهام عدالت در بورس که هر دو با حکمِ‌حکومتی صورت گرفته‌است و همچنین تغییر پول ملی از اقداماتی بود که در اجرای آنها همواره با تردید همراه بود، اکنون باسرعت سرسام آوری به پیش می رود.

اعلان وضعیت سپید استا‌ن‌هایی از کشور در شرایط غیر قابل کنترل بیماری کووید-19 و اعلام پر تناقض آمار مبتلایان و قربانیان این بیماری و پایین بودن سطح مراقبت های کارگران که ناچار از رفتن به سرِ کار هستند، این گمانه را پر رنگ می‌کند که جمهوری اسلامی در صدد خرید وقت برای برای پیشبرد سیاست های نئوایبرالی از یک سو  و آماده سازی سیستم های کنترل برای مقابله با احتمال رویکردهای معترضانه مردم است.

افزایش شمار بیکاران در ایران دقیقا رابطه مستقیم با نوع و میزان مواجهه ‌ی دولت با بیماری کووید-19 دارد. با توجه به این که دولت نشان داده ‌است از اعمال هر گونه مقرراتی که به ‌کنترل این بیماری منجر شود، ناتوان است، امکان داشتن یک ارزیابی درست و پیش بینی روند این بیماری بسیار سخت خواهد بود. برابر پاره ای اظهارات مقامات رسمی جمهوری اسلامی این بیماری ماه‌ها میدان داری خواهد کرد. محمدرضا شانه‌ساز، معاون وزیر بهداشت و رئیس سازمان غذا و داروی ایران بروز موج دوم و سوم کرونا در ماه‌های مهر، آبان و آذر در کشور را “قطعی” خواند.

پرویز کرمی، سخنگو و رئیس مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در پست اینستاگرام خود پنج سناریو را از چگونگی شیوع ویروس کرونا تا خرداد بیان کرده است. این پنج سناریو بر اساس میزان دخالت دولت و کنترل آن بنا شده‌اند.

”سناریوی اول: بدون هیچ مداخله‌ای از سوی دولت که می‌تواند باعث رشدِ نمایی تعداد مبتلایان و همچنین تعداد مرگ و میر به حدود 11 هزار نفر برسد.

سناریوی دوم: صرفا اطلاع رسانی و آگاهی عمومی نسبت به موضوع باز هم رشدِ نمایی مرگ و میر 23 هزار نفری را نشان می‌دهد.

سناریوی سوم: مداخله حداقلی دولت که عمدتا از طریق آموزش و اطلاع‌رسانی نرخ مرگ و میر تا 17600 نفر است.

سناریوی چهارم: مداخله متوسط دولت شامل فاصله‌گذاری اجتماعی، تعطیلی رویدادهای ورزشی، فرهنگی و اجتماعات مذهبی و مدارس، دانشگاه‌ها و محدودیت جابه‌جایی و تردد افراد کاهش مرگ و میر را به 11 هزار نفر رسانده است.

سناریوی پنجم: مداخله سطح بالا و شدید دولت که شامل اقدامات سناریوی چهارم و مداخلاتی سخت تر مانند ممانعت از جابه‌جایی‌های درون شهری و برون شهری، قرنطینه شهرها و ایزوله کردن افراد مشکوک است که می توان نرخ رشد را به شدت کاهش داد و به حدود 7700 نفر رساند.

برابر آنچه که بیشتر مشاهده می‌شود نشانه‌ای از سناریوی پنجم نیست و بیشتر بنظر میرسد سناریویی بین سوم و چهارم اعمال گردد که قطعا وضعیت خوبی قابل پیش بینی نیست.

حال اگر تاثیرات این حد از شیوع بیماری کووید-19 را در نظر بگیریم این گمانه که دولت در صدد خرید فرصت از مداخلات سطح بالا و شدید اجتناب ورزیده است، قابل درک خواهد بود، وقتی پای بقای حاکمیت و حفظ اصل نظام است؛ بدیهی ترین گمانه اینست که دولت تلاش دارد با به عقب انداختن نیل به شرایط عادی باز هم در عرصه های گوناگون سیاست های داخلی و خارجی، امکانات بالقوه را به فعل بدل کند و از این رهگذر زمینه سازش و همکاری هر چه بیشتر با اروپا و غرب و امکان سازش با امریکای بعد انتخابات را هم فراهم سازد.

نتیجه مجموعه رفتارهای جمهوری اسلامی چه این گمانه رنی ها محتمل باشد یا نه، این خواهد بود که در ایران شاهدِ گسترش بیکاری بیشتر از پیش بینی جمهوری اسلامی خواهیم بود. علاوه بر آن ورشکستگی در بین اصناف و بنگاه‌های تولیدی و صنعتی کوچک امری قطعی و روند تحلیل رفتن اشتغال ها در همه سطوح نیز سرعت خواهد یافت.

بی تردید با بالا رفتن نرخ ارزاق عمومی، هزینه‌های حمل و نقل در تمام سطوح و همه ناوگان‌های مسافربری، افزایش بهای اجاره خانه ها و در مجموع هزینه های زندگی برای کارگران و زحمتکشان و همراه با آن گسترش موج بیکاری، استیصال و ناتوانی حاشیه نشینان و فرودستانِ شهری و روستایی، امکان فرارویش موج نارضایی گسترده را به ‌شکل‌های گوناگونی فراهم خواهد‌ساخت. احتمال بروز هر گونه رفتارهای ضد اجتماعی از سوی فقیران و تنگدستان و بی چیزانی که جز به بقا نمی توانند بیندیشند؛ وجود دارد. همچنان که نمی‌توان شورش های اجتماعی از هر نوع آن را از نظر دور داشت.

در چنین شرایطی آنچه  اهمیت بالایی پیدا می‌کند، لزوم  آگاهی و هوشیاری و موقعیت شناسی و درک اوضاع پیچیده‌ی کنونی جهان و ایران است. نمی توان به هیچ بهانه‌ای از کنار مسوولیت های اجتماعی گذشت! در نتیجه انتخاب ِکنش آگاهانه برای تاثیرگذاری بر خیزش احتمالی گسترده‌ای که نتیجه چنین شرایط و ناکارآمدی توامان با فرصت طلبی های حاکمیت جمهوری اسلامی است، حکم می‌کند که:

  • موقعیت کنونی و تبعاتِ ناگزیر از این موقعیت را ارزیابی و نتایج آنرا به گسترده ترین شکل ممکن ترویج کرد.
  • برای کاهش گسست اجتماعی که در نتیجه فشار طاقت فرسا بر محروم ترین لایه های اجتماع موجب شورش گرسنگان و تهیدستان خواهد شد، نیاز به بردن آگاهی های ضروز بین این بخش از قربانیان وضعیت کنونی است. مردم ستمدیده باید بدانند که دشمن اصلی آنان کیست!
  • این مهم است که ارتش بیکاران از کارگران صنعتی و متخصص تا کارگران ساده در حِرَف گوناگون؛ از کارگران بخش خدمات تا کارگران کشاورزی؛ از بازنشستگان مستمری بگیر تا انسان های فاقد حمایت‌های اجتماعی؛ از ورشکستگان و صاحبان سرمایه‌های خرد تا فروشندگان دوره‌گرد؛ در معرض این بحران چند وجهی پساکرونایی قرار می‌گیرند و تمامی آنچه از فقر و نابرابری و تبعیض و تاثیرات این بحران همه جانبه همه مردم با فرهنگ ها و گرایشات مختلف قومی و ملیتی، اثرات گوناگونی را بر جا خواهد گذاشت. این تفاوت ها هوشیاری و درک درست از موقعیت و گوناگونی این اردوی بیکاران وظیفه تخطی ناپذیر سوسیالیست هاست.
  • عواملی که موجب احتمال گسست اجتماعی خواهد شد طبعا با تفرقه و پراکندگی رابطه مستقیم دارد. این پراکندگی ها ناشی ازسرکوبِ احزاب، تشکل های و سازمان های کارگری و سازمان های‌ توده‌ای در چهار دهه حکومت تئوکراتیک کنونی است، وظیفه بلادرنگ سوسیالیست ها بردن ایده‌ی همبستگی گسترده از راه تشکل یابی بین همه‌ی مردم رنجدیده است. “پیش به سوی ایجاد همه سازمان های توده ای از هرسنخ برای همه کارگران و زحمتکشان”، شعار مبرم کنونی است.
  • رسانه در شرایط کنونی حرف اول و آخر را می‌زند، بی سبب نیست که جمهوری اسلامی از انتشار مطبوعات جلوگیری به‌عمل آورده است. روشنگری از طریق رسانه‌ها در گستره‌ا‌ی وسیع،‌‌ در باره وضعیت کنونی وظیفه تاخیرناپذیر سوسیالیست هاست .
  • جبهه روشنگری از احزاب و سازمان‌های چپ و مردمی، سازمان های صنفی و تشکل‌های مستقل مردم‌نهاد، روشنفکران مستقل، وکلا، نویسندگان و هنرمندان مردمی،  مطبوعات و رسانه های مستقل و همه آزادیخواهان و عدالت‌طلبان، ستاد قدرتمند مردمی برای دگرگونی‌های بنیادین اجتناب ناپذیر خواهند بود. سوسیالیست ها وظیفه دارند ایجاد این ستاد نیرومند را تبلیغ و در عینیت بخشیدن به آن همه توان خود را به کار گیرند. شعار “با تمامی توان به پیش” شعار همگانی این دگرگونی بنیادین است.

 


 

دسته : اجتماعي

برچسب :

مقالات هیات تحریریه راهکار سوسیالیستی





























آرشیو کلیپ و ویدئو راهکار سوسیالیستی

html> Ny sida 1