جولای 8, 2020
مقالهی برگزیده: دربارهی اتهامات روزنامهی کیهان به کانون نویسندگان ایران – احمد زاهدی لنگرودی
روزنامه کیهان موج جدیدی از حملات به کانون نویسندگان ایران را آغاز کرده است. در این یادداشت بنا نیست پاسخ آن لجن پراکنیها را داده یا به عنوان عضو کوچکی از کانون نویسندگان ایران به دفاع از آن بر آیم که نه آن جریدهی معلومالحال ارزش پاسخ دارد و نه کانون نویسندگان نیاز به دفاع در برابر آن. هدف از نوشتن این یادداشت جستجوی دلیل حمله و هتاکی به کانون نویسندگان ایران در این زمان است.
توضیح راهکار سوسیالیستی: از آنجا که روزنامه کیهان رسانه ای است در خدمت دستگاه های امنیتی و به ویژه در طول مدتی که حسین شریعتمداری مزدور امنیتی آنرا هدایت می کند، وطیفه ای جز پرونده سازی و آماده کردن بستری برای ایجاد محدودیت های اجتماعی ، بازداشت ، شکنجه و زندان آزادیخواهان و عدالت جویان نداشته است و حتی دایره توطئه علیه مخالفین را به دلیل سرسپردگی به نظام ولایت فقیه به درون جبهه خودی هم گسترش داده است ؛ مناسب دیدیم مطالبی را در افشای سیاست های جمهوری اسلامی از طریق بنگاه رسانه ای _ امنیتی آن انتشار دهیم . بی تردید افشای سیاست های کیهان می تواند خلاء مبارزه در حوزه رسانه را با رژیم جمهوری اسلامی تا حدودی تامین کند .
——————-
دربارهی اتهامات روزنامهی کیهان به کانون نویسندگان ایران
از : احمد زاهدی لنگرودی
روزنامه کیهان موج جدیدی از حملات به کانون نویسندگان ایران را آغاز کرده است. در این یادداشت بنا نیست پاسخ آن لجن پراکنیها را داده یا به عنوان عضو کوچکی از کانون نویسندگان ایران به دفاع از آن بر آیم که نه آن جریدهی معلومالحال ارزش پاسخ دارد و نه کانون نویسندگان نیاز به دفاع در برابر آن. هدف از نوشتن این یادداشت جستجوی دلیل حمله و هتاکی به کانون نویسندگان ایران در این زمان است.
روزنامهی کیهان موج جدیدی از حملات به کانون نویسندگان ایران را آغاز کرده است. در این یادداشت بنا نیست پاسخ آن لجنپراکنیها را داده یا به عنوان عضو کوچکی از کانون نویسندگان ایران به دفاع از آن برآیم که نه آن جریدهی معلومالحال ارزش پاسخ دارد و نه کانون نویسندگان نیاز به دفاع در برابر آن. هدف از نوشتن این یادداشت جستجوی دلیل حمله و هتاکی به کانون نویسندگان ایران در این زمان است. زمانهای سخت دشوار و تلخ که تودهی مردم محروم کشور در فقر و فشار اقتصادی کمر خم کرده و آسیبهای
فرهنگی، اجتماعی به طبع آن هر روز گستردهتر میشود. مردمی که نه رغبت به خریدن و خواندن روزنامهی کیهان دارند نه با این حجم سانسور و حذف آثار ادبی و گرانی کتاب، توان خرید آثار فاخر ادبی نویسندگان را. مردمی که در تلهی ابتذال مشاهیر اینترنتی و نمایشگران مبتذل شبکههای مجازی، که خود به دلیل نهادینه شدن سانسور حکومتی و تحت حمایت آن حتی، پدید آمدهاند؛ از ارتباط و شناخت هنرمندان و نویسندگان مستقل خود بازماندهاند. خود را در ضعف و ناتوانی دیده و از آنجا که امکان تشکل و مطالبهگری از آنها سلب شده و هر اعتراضی، مانند اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ به شدت و با خشونت سرکوب شده، در سکوت و رخوتی درخود رفتهاند.
جهت بزرگ کردن عکس، بر روی آن کلیک کنید
اخیراً در یکی ـ از دهها نمونهی مشابه ـ ویدئوهای کوتاهی که در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر میشود، مردی روستایی میگوید: «از دنیا سیر شدم، اگر امروز بمیرم از فردا بهتر است! چون گرانی است و خرج بچهام را نمیتوانم بدهم». در جامعهای که مردم آرزوی مرگ میکنند تا از مصائبی که حکومت برایشان ساخته رها شوند، اقدام روزنامهی کیهان قابل تأمل است. بیش از بیست روز از اعتصاب کارگران هفت تپه میگذرد و اخبار آن در همهی رسانههای رسمی حکومت سانسور میشود. فاجعهی شیوع کرونا بر پیکر اقتصاد بیمار کشور ضربهی مهلکی وارد کرده که تاوانش را طبقهی کارگر میپردازد و به جای تحلیل و بررسی و یافتن راه حلی جمعی و دموکراتیک برای آن، در روزنامهای که با پول مردم منتشر میشود، چه میخوانیم؟ تهمت به تشکل مستقل نویسندگان و نویسندگان شریفی که مانند همهی آحاد جامعه در این روزگار درگیر مشکلات معیشتی و اقتصادی هستند، و بر خلاف روزنامهنویسهای حکومتی، حقوق ثابت و احیاناً نجومی ماهیانه نمیگیرند. در نتیجه موج جدید حمله و هتاکی روزنامهی کیهان در چنین شرایطی از این منظر قابل تأمل است که دستگاه حاکمه اعتراضات جدید و فراگیر اجتماعی ناشی از فقر و فلاکت تودهها را انتظار میکشد و چون اثرگذاری تشکلهای مستقل و خاصه روشنفکران را بر جنبشهای اعتراضی پیش رو پیشبینی میکنند، ممانعت از ایجاد و اثرگذاری تشکلی مستقل و تحقیر و تهدید نویسندگان دگراندیش برای خاموش کردن صدای آنان را در برنامه میگذارند.
روزنامهی کیهان در صفحهی ۸ یکشنبه ۸ تیرماه جاری یادداشتی به قلم دبیر سرویس ادب و هنر خود با عنوان: «سند حقانیت؛ نشانه مظلومیت» منتشر کرد. اگرچه این روزنامه در پرونده سازی و لجنپراکنی علیه روشنفکران مستقل، علیالخصوص کانون نویسندگان ایران سابقه دارد، اما حمله و هجمهی کنونی تفاوتهایی دارد؛ یادداشت مذکور بر خلاف قبلیها بدون اسم و امضا نیست و اسم دبیر سرویس ادب و هنر روزنامه را دارد. همچنین این یادداشت به موضوعاتی مشخص اشاره کرده که به نظر دستوری و حاوی نشانههاییست که از طرف نهادهای امنیتی به نویسندهی آن داده شده. اگرچه تاکنون کمتر به این حد آشکار و عریان به کانون نویسندگان ایران تهمت و افترا بسته نشده، از سه پاراگراف نخستین مطول و مغلوط و اتهامهات کذب و بی سند و مدرک ـ که از فرط تکرار در آن جریدهی یومیه، مبتذل شده ـ که بگذریم به آنچه ظاهراً اسباب عصبیت نویسنده است، میرسیم که نوشته: «با این وصف چه جای شگفتی است که اخیراً؛ انجمن قلم استرالیا و خبرنگاران بدون مرز و… نگران سلامت سه آدمی میشوند که مدعیاند نویسنده و روزنامهنگار هستند!» منظور یادداشت نویس سه تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، رضا خندان مهابادی، بکتاش آبتین و کیوان باژن است که انجمن جهانی قلم (PEN) پس از محکومت آنها به زندان و احضار برای اجرای حکم، از تشکلهای همسوی خود خواسته با نگارش نامه به رهبر جمهوری اسلامی و رییس قوهی قضائیه نسبت به آن اعتراض کنند که انتشار یادداشت مذکور میتواند واکنشی به آن باشد.
در ادامه، نویسنده با حذف بخشی از حقیقت که به اصطلاح مستندات اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» دستگاه قضایی به سه عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران است، یعنی انتشار خبرنامهی داخلی کانون، آماده کردن کتاب پژوهشی دربارهی تاریخ پنجاه سالهی کانون برای انتشار داخلی، بیانیههای کانون و حضور بر مزار جانباختگان قتلهای سیاسی، نوشته است: «اینها علیه امنیت و منافع ملی فعالیت میکردند.» و «بزرگترین و روشنترین سند جرم را هم «حمایت سراسیمه رسانهها و تشکلهای به اصطلاح ادبی از آنان» برشمرده که مانند هر رسانهی دیگری، اخبار دادگاه این نویسندگان را پوشش دادهاند، و به همین دلیل آنها را «دشمن ایران و مردم ایران و نظام دینی» خوانده و سپس اتهامات بی پایه و اساس دیگری مانند «دروغگویی»، «تهمتپراکنی»، «دعوت به آشوب»، «دستبردن به اسلحه» و «نگهداری مواد مخدر»، «ارائهی اطلاعات به سرویسهای جاسوسی بیگانه» را هم مزید بر اتهامات مطروحه در دادگاه، سرخود مطرح میکند و هیچ دلیل و سندی هم برای آن ارائه نمیدهد؛ چرا که اتهاماتی کذب است و سند و مدرکی دال بر آنها وجود ندارد.
کانون نویسندگان ایران نهادی صنفی است که درجهت پاسداشت و دفاع از آزادی اندیشه و قلم فعالیت دارد و اعضای آن مطابق اساسنامه، به عنوان کانون حق فعالیت سیاسی نداشته و ندارد. اعضای کانون نویسندگان نیز با هر گرایش فکری و سیاسی و مذهبی به صرف پذیرفتن اساسنامه و پایبندی به منشور کانون میتوانند به عضویت آن درآمده و در موضعگیریهای شخصی و فعالیتهای بیرون از کانون، جز در موارد همکاری با دستگاه سانسور، منعی برای تبلیغ علایق و گرایشات خویش ندارند. اما کانون نویسندگان یک نهاد، سازمان یا حزب سیاسی نیست و هیچگونه فعالیت سیاسی ندارد. پس این همه نفرت و کینهی یادداشتنویس جوان کیهان از نویسندگانی که موافق اندیشهی او نیستند، چرا و از کجا ناشی میشود؟
دلیل این نفرتپراکنی نویسندهی یادداشت چند سطر بعد، آنجا که نوشته: «رسانهها و تشکلهای معانداند که ضعیفترین و ناکارآمدترین قلمها را ارج میگذارند و برای یک کتاب درجه چندم منتشر شده او جشن میگیرند اما نویسندگان انقلابی و آثارشان نادیده گرفته میشود. این در حالی است که ادبیات بالنده امروز ایران بهویژه در زمینه شعر، برآیند قلم نویسندگان و شاعران متدین و انقلابی است. یک نویسنده معاند که از دنیا میرود تا چند روز برای او حرف زده میشود اما نویسنده و شاعر و… انقلابی، جایی در کانون اعتنای سکولارها و حامیان خارجیشان ندارد و نباید هم داشته باشد.»
نویسندهی یادداشت دانشجو و داستاننویسی جوان است، عضو انجمن قلم ایران که مجموعه داستانهایی به تعداد انگشتان یک دست منتشر کرده و در سه جشنوارهی حکومتی جوایز دست چندمی گرفته است. وی با وجود دبیری سرویس ادب و هنر یک روزنامهی سراسری و اشتغال در رادیو به عنوان تهیهکننده، گمنام مانده و تاکنون به آثار و تولیدات وی وقعی نهاده نشده است. چرا که رسانههایی که وی در آن مشغول است، اصولاً فاقد مخاطب هستند و صرفاً با رانت و سرمایهی حکومتی منتشر میشوند. از همین روست که با نفرت و عقدهای که در شأن هیچ انسان فرهیخته و نویسندهای نیست، دیگر نویسندگان را به صرف داشتن اندیشهای مغایر خویش، متهم و محکوم میکند و آنان را «افراد شناخته نشده و دستگیر شده» مینامد. درحالیکه سه عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران نه تنها از شریفترین و بهترین فرزندان این سرزمین هستند، بلکه نویسندگان و هنرمندانی شناخته شده و معتبر میباشند.
رشک و حسد بیمارگونهی نویسندهی یادداشت تا جایی پیش میرود که نمیتواند از بیان آن خودداری کند و مینویسد: «معاندین اجنبی تا جایی در حمایت از مهرههای مستقیم و غیرمستقیم خود پیش میروند که از آنها ستاره و قهرمانانی بیبدیل میسازند. قلم طلایی هدیه میدهند، صندلی خالی در جشنوارهای صهیونیستی به نام میکنند، بورس تحصیلی و کرسی تدریس در دانشگاهی اروپایی اعطا مینمایند و…» گویی از یاد برده است که در جشنوارههای حکومتی فجر و صدها مراسم تقدیر و تشکری که نهادها و سازمانهای حکومتی هر روزه برگزار میکنند، در صدا و سیما و حتی بر سرلوحۀ صفحاتی که وی دبیریاش را برعهده دارد، دائماً نویسندگان و هنرمندان وابسته به حکومت که ایدئولوژی جمهوری اسلامی را تبلیغ میکنند، مطرح میشوند و مورد تقدیر قرار میگیرند. گویی چشم خود را به روی حجم عظیم سانسور که تا مرحلهی حذف فیزیکی و قتل روشنفکران و نویسندگان دگراندیش پیش رفته، بسته است یا نمیخواهد بپذیرد ایراد در جای دیگری است که با همهی تبلیغات حکومت و انحصار امکانات برای ترویج و تأئید ایدئولوژی حاکم و ممانعت از طرح اندیشههای دیگر، جامعه رقبتی به آثار حکومتی و تبلیغات ایدئولوژیک نشان نمیدهد. او بهتر است آیینهای مقابل خود بگیرد تا ببیند نتیجهی سانسور و حذف همهی اندیشههای گوناگون در چهار دههی گذشته و سوق دادن جامعه به سوی تکصدایی، چه بوده؟ چه کسانی مسبب وضع موجودند؟ مسئول سقوط تیراژ کتاب و مطبوعات و بی توجهی مردم به رسانههای جمعی کیست؟ و چرا مخاطب فلان تلویزیون فارسی زبان ـ به زعم وی معاند ـ از تمام روزنامههای رسمی کشور بیشتر شده است؟ این فشارها راه به جایی نمیبرد و نه تنها این یادداشتنویس را در غیاب دیگر نویسندگان، یکه تاز و بی رقیب نمیکند، بلکه در خلای خود ساخته، تنها میماند و بی مخاطب تر از قبل. در حالیکه کانون نویسندگان ایران از حق آزادی بیان همگان دفاع میکند، همانقدر که از حق آزادی بیان مخالف و این نکتهای است ژرف که اذهان بسته، بیمار و سطحیبین از درک آن عاجزند.
اگرچه نویسنده در آخر، یادداشت خود را «یک سند دیگر مبنی بر حقانیت جمهوری اسلامی و مظلومیت اهالی انقلابی و متعهد اقلیم قلم» بر شمرده است، متوجه نیست که دقیقاً برخلاف ادعایش سندی بر تأیید ارعاب و سرکوب ساخته و نه تنها هیچکدام از اتهامات خود را اثبات نکرده که اساساً جز نشانهی تحجر و بیخردی خویش، یادداشت فاقد هر نوع سندیت است.
از دلایل فردی و حقیر چنین لجنپراکنیهایی که بگذریم، با توجه به خبری که در ستون اخبار ادبی، هنری مورخ سهشنبه ۱۰ تیر همان روزنامه، در ادامهی اتهامپراکنی بی اساس و نشر اکاذیب علیه کانون نویسندگان ایران منتشر شد، باید به پاسخ فردی از جنس «آتش به اختیار» دبیر سرویس ادب و هنر کیهان شک کرد و در انتظار یادداشتهای دیگری بود که سازماندهی پروژهی امنیتی جدیدی را علیه کانون نویسندگان ایران نشان میدهد. مضمون خبر مذکور چنین است: «کانون نویسندگان، تشکل منسوب به نویسندگان کمونیست و چپگرا که روزگاری خود را الگوی ترقی و مبارزه با امپریالیسم میدانستند، حالا فقط به تأمینکننده محتوا برای رسانههای مرتجعترین دولتهای جهان تبدیل شدهاند!» در متن این خبر که اعضای کانون را «متشکل از نویسندگان هوادار حزب توده، سازمان منافقین و جبهه ملی» برشمرده، آمده: «کانون نویسندگان اما طی سالهای اخیر، دیگر هیچ فعالیت فرهنگی ندارد و فقط، گاهی با صدور بیانیه سیاسی علیه جمهوری اسلامی، ابراز وجود میکند.» مشخص است که درک ماهیت غیرسیاسی کانون نویسندگان ایران برای نویسندگان آن جریدهی یومیه بسیار دشوار است و از جایی که قائل به گوناگونی افکار و اندیشهها در جامعه نیستند و مایل به استبداد و تکصدایی، توان و درک پذیرش حضور دیگری را ندارند. گویی کشور را ملک طلق خود دانسته که هیچکس حق ندارد نظری برخلاف میل و ارادهی حکومت، نظام و حتی مدیران آن جریده داشته و بیان دارد. این تفکر در قرن بیست و یکم و گسترش و همهگیری رسانههای عمومی به شوخی تلخی میماند که تاوانش را در رویکرد جدید حملهی آن روزنامه به کانون نویسندگان ایران، اعضای آن میپردازند. چنانکه هم اینک برای چند تن از آنان پروندههای قضایی تشکیل و احکام زندان نیز صادر شده است.
روزنامهی کیهان اینبار در چند خط عصبایت خود را از بیانهی کانون نویسندگان ایران در واکنش به صدور حکم اعدام سه جوان از معترضان آبان ماه ۱۳۹۸ با عنوان «رژهی حکمها» بیان کرده است و انتشار خبر این بیانیه در رسانههای فارسی زبان خارج از کشور را نشانهی «سقوط» و تهیهی «خوراک تبلیغاتی برای رسانههای استعماری جهان» بر شمرده است. گویا این روزنامه که با دقت مشغول رصد همهی رسانههاست، از بازتاب مطالب و تحلیلهای یومیهی خود در همان «رسانههای وحشیترین و جنایتپیشهترین دولتهای جهان» خبر ندارد، یا اگر دارد آنرا مشمول تهیهی خوراک تبلیغاتی نمیداند.
علیرغم اینها باید پرسید چه کسی و چه روندی و اعمال کدام سیاستها منجر به بروز وضعیت فعلی شده است؟ اصولاً چرا بیش از شش میلیون شهروند کشورمان باید در خارج کار و زندگی کنند و اکثریت آنها در تبعیدی سیاسی، بدون هیچ دلیلی هرگز نتوانند به کشور بازگردند. ممانعت از ایجاد تشکلهای مستقل صنفی و احزاب سیاسی تا کی باید ادامه داشته باشد، اگر آزادی اندیشه و بیان وجود داشت و افراد گوناگون میتوانستند افکار خود را به روشنی و در رسانههای مستقل بیان کنند، آنوقت دیگر لزومی به خروج سرمایه و تأسیس رسانههای گوناگون به شکل کنونی و در خارج از کشور نبود. خوب است ستون نویسان کیهان به یاد آورند که رییس جمهور محبوبشان در دولت نهم و دهم، حتی به انجمن صنفی روزنامهنگاران که مدیرمسئول روزنامهی کیهان نیز از بنیانگذارانش بود، اجازهی فعالیت نداد.
آنها که امروزه باید پاسخگوی سیاستهای غلط و بحرانآفرینی در جامعه باشند، دست پیش را گرفتهاند که پس نیفتند و با ترس و واهمه از گسترش نارضایتی عمومی جامعه از سیاستهای خویش، به هر اعتراض و نقدی، حمله کرده و با ارعاب و تهمتپراکنی سعی در خاموش کردن صدای منتقد دارند؛ غافل از اینکه در روزگار ما مرجعیت اقلیت صاحبان رسانهها از میان رفته است و جامعه به وقت مقتضی صدای فرزندان شریف خود را که به خوبی میشناسند و تشخیص میدهند، به خوبی خواهد شنید.
آنچه در « » آمده به نقل از مطالب روزنامهی کیهان است.
سند حقانیت، نشانه مظلومیت [http://kayhan.ir/fa/news/191607]
کانون نویسندگان و تهیه محتوا برای رسانههای صهیونیستی و سعودی! [http://kayhan.ir/fa/news/191871]