سپتامبر 3, 2020
مقاله برگزیده: راستِ چپ / دنیز ایشچی
چپ نه تنها دارای جناح های راست و چپ می باشد، بلکه عدم توجه به ویژگی های این جناح بندی ها می تواند ما را خنثی، یا دچار سردرگمی، بی عملی و یا درجازدن و بالاخره گرفتاری در کلاف سر در گمی بنماید که خلاصی از آن تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد. لذا، باید این معضل را زیر چراغ ذره بین قرار داد و زوایای مختلف آن را شکافت.
راستِ چپ
دنیز ایشچی
آغاز سخن
راستِ چپ. مگر چپ، راست و چپ دارد؟ نه فقط چپ، راست و چپ دارد، بلکه چپ می تواند بروز و مدرن و آینده نگر بوده، یا اینکه در گذشته های دور منجمد شده باشد. چپ می تواند به یک ایدئولوژی دینی با کتاب های مقدس آسمانی و پیغمبران و امامانی تبدیل شده باشد که پیروان آنها تنها و فقط به دنبال تحقیق و تفحص در حدیث ها و کتاب های آسمانی آنها در قرون گذشته پرداخته و تنها از آنها برای ساختن نظام جایگزین آینده الگوبرداری می نمایند. چپ می تواند به تشکیلاتی از قهرمان پرستانی تبدیل شده باشد که به کادرهای امروزی خویش بهای لازم را نداده و به قهرمان سازی پس از مرگ آنها اقدام نموده و خود به بت پرستانی تبدیل گردیده باشد.
چپ نه تنها دارای جناح های راست و چپ می باشد، بلکه عدم توجه به ویژگی های این جناح بندی ها می تواند ما را خنثی، یا دچار سردرگمی، بی عملی و یا درجازدن و بالاخره گرفتاری در کلاف سر در گمی بنماید که خلاصی از آن تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد. لذا، باید این معضل را زیر چراغ ذره بین قرار داد و زوایای مختلف آن را شکافت.
در شرایطی که اکثریت غالب کشورهای دنیا زیر ساختار نظام سرمایه داری اداره میگردند، اتحاد جماهیر شوروی حدود سه دهه پیش از همدیگر پاشیده شده است و تعداد کشورهایی که حکومت های آنها خود را سوسیالیستی و یا کمونیستی می نامند، انگشت شمار می باشند، در مورد تاثیرات روانی سیاسی دامنه قدرت مداری و سلطه سیاسی امنیتی روانی فرهنگی نظام سرمایه داری امپریالیستی، دو موضوع را می توان بطور برجسته تفکیک نمود. یکی اینکه، نیروهای چپ واقعی با تمام سختی های طاقت فرسای موجود، همیشه در شرایط تاریکی مطلق اجتماعی، گاه در تنهایی مطلق بر خلاف جریان آب شنا مینمایند. این کار طاقت فرسا، اکثرا زیر ضربه های روانی اجتماعی اطرافیان و نزدیکانی که در جبهه های چپِ راست، یا چپ آنارشیستی قرار دارند، به پیش برده می شوند.
موضوع دوم اینکه، به دلیل سلطه قدرتمداری نظام سرمایه داری در تمام ابعاد، بخش قابل توجهی از نیروهای سازمان های چپ، بطور غالب ظرفیت آن را دارا میباشند تا به سمت راست روی در چپ به انحراف کشیده شوند. آنارشیسم چپ افراطی تندرو نیز غالبا توسط نیروهای سرمایه داری کلان و امپریالیستی بعنوان جبهه ستون پنجمی در پیشبرد پروژه های آنها در اقصانقاط جهان به کار گرفته میشوند.
راستِ چپ
بخش راست سازمان های چپ چگونه شکل می گیرند، کدامین طیف های اجتماعی را نمایندگی می نمایند و امروزه دارای چه ویژگی هایی می توانند بوده باشند. در این مختصر اگر حتی توانسته باشیم به این سه پارامتر تا حدودی پرتو افکنی کرده باشیم، کار بزرگی را انجام داده ایم. گرچه در این زمینه ها در آثار کلاسیک سوسیالیستی به قدر کافی پرداخته و موشکافی شده است.
اگر اندیشه سوسیالیستی را بعنوان راهکار کارگران و زحمتکشان جهت گذار از نظام سرمایه داری تلقی کرده باشیم، راست روی در چپ بصورت نفوذ اندیشه های محافظه کارانه در درون جنبش سوسیالیستی خود را بروز میدهد. راستِ چپ، در حالیکه در جای خود با احساسات و قدرت تمام از حقوق کارگران و زحمتکشان در حرف، گفتار و کلام دفاع می نماید، اما در عملکردهای روزمره خویش و تنظیم سیاست ها در این زمینه ها کوتاه آمده، و از این طریق همیشه این امکان را فراهم می نماید تا اگر کارگران و زحمتکشان در پیکارهای طاقت فرسای خویش علیه نظام های سرمایه داری حاکمه، آنها را به گوشه های بی بازگشت فرستاده باشند، بتوانند دو باره آنها تجدید نفس نموده و دو باره از پنجره وارد گردند.
این نیروها غالبا دیگر خود کارگر و زحمتکش نبوده و تعلق اقتصادی اجتماعی طبقاتی خویش را با کارگران و زحمتکشان از دست داده اند. غالبا بحران های نظام اقتصادی اجتماعی سرمایه داری به اندازه ای که بر زندگی کارگران و زحمتکشان تاثیر میگذارد، آنها را بیکار و محتاج نان شب، سرپناه برای کودکان و محتاج دوا و درمان مریض های خویش نمی کند.
از طرف دیگر، این بخش از نیروها در مناسبات اجتماعی روزمره خویش با بخش های متوسط و میانه نسبتا مرفه موجود در نظام سرمایه داری مراودات و مناسباتی نیز دارند، که در آنها ضرورت اصلاحات در نظام سرمایه داری و تعدیل فاصله طبقاتی و توزیع ثروت و تامین رفاه، بهداشت و درمان عمومی و آرمان های مشابه دیگر مطرح می گردند.
گرچه بخش راستِ چپ، با صداقت و پشتکاری تمام در راه این آرمان ها تلاش می نماید، نظام ارزشی مناسباتی، گفتاری و کرداری آنها بر پایه های لزوم و ضرورت گذار و عبور از نظام سرمایه داری تنظیم نگردیده و از حد اصلاحات در آن فراتر نمیرود. به همین دلیل می باشد که آنها، بمانند سوپاپ اطمینانی عمل می نمایند که پتانسیل های جنبش های بنیادگرایانه توده ای را با سخنرانی ها و گفتارهای آتشین خویش خالی نموده، این امکان را فراهم می نمایند تا نظام سرمایه داری بتواند از بحران های اجتماعی از طریق عقب نشینی هایی جان سالم بدر برده و دو باره پس از عبور از این بحران ها با قدرت تمام بازگشته و به سلطه غارتگرانه و ویرانگرانه خویش همچنان ادامه بدهد.
در نظام ارزشی آنها چیزی بعنوان مبارزه طبقاتی و ضرورت تاریخی عبور و گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم وجود ندارد. لذا، تصادمات و بحران های اجتماعی تبلور جنگ قدرت نیروهای قدرتمدار متفاوت خوب و بدی می باشند که ما باید تلاش نماییم تا با نیروهای خوب هم جبهه بوده باشیم. اینجا دیگر آرمان ضرورت تاریخی جایگزینی نظام سرمایه داری با سوسیالیسم، رنگ خود را باخته و جای خودش را به “دفاع از دموکراسی” می دهد. بر این اساس می باشد که آنها “قدرت” های درگیر جهانی را به نیروهای جبهه “دموکراسی” و نیروهای جبهه “دیکتاتوری” تقسیم نموده و خود را به ناچار در داخل جبهه نیروهای سرمایه داری لیبرال، نئولیبرال و امپریالیستی می یابند. اینجاست که ما گاها آنها را بصورت تکرار کنندگان پروپاگانداها و بازیابنده و تئوری های امپریالیستی می یابیم.
چپِ چپ
گرچه موضوع صحبت ما امروز تاکید بر جناح راستِ چپ دارد، جا دارد تا چند کلامی نیز در مورد جناح چپ و آنارشیستی نیروهای چپ نیز نوشته شود. به همان نسبت، چپ روی نیز در داخل پردایم اندیشه های سوسیالیستی، بصورت شتابزدگی آنارشیستی کودکانه، که همیشه با پرخاش به اطرافیان خود نیز توام میباشد، که بخاطر عدم پختگی، درجازدگی نظری، می تواند بصورتی غیر مستقیم توسط نیروهای امپریالیستی بعنوان ستون پنجمی بر علیه هم آرمانان خویش و دیگر نیروهای سوسیالیستی مورد سوء استفاده قرار گیرند.
این بخش به همان اندازه ای که قدرتمداری های حاکمه در حالت جنگی می باشد، با غیر خودی های جبهه نیروهای سوسیالیستی نیز در حال جنگ می باشد و به همین خاطر بهترین و مناسب ترین بستر برای حفظ دائمی تفرقه در میان نیروهای جبهه سوسیالیسم در داخل کشورها عمل می نماید. با توجه با نفرت تاریخی قدرتمداری های حاکمه نظام سرمایه داری نسبت به نیروهای چپ و سوسیالیستی، پیروان راهکارهای چپ آنارشیستی متنفر از غیر خودی، بهترین و مناسبترین بسترها را برای جنگ داخلی و عدم اتحاد صفوف در درون جبهه نیروهای سوسیالیستی فراهم می نمایند.
مناسبات چپ آنارشیستی با دیگر نیروهای جبهه سوسیالیستی همیشه یکطرفه میباشد. آنها گرچه بدشان نمی اید تا در موارد لازم از پشتیبانی دیگر نیروهای سوسیالیستی برخوردار بوده باشند، در برنامه ها و حرکات اعتراضی خویش از حمایت دیگران بر خوردار بوده باشند، خود به هیچ وجه حاضر نمی باشند تا با دیگر نیروهای سوسیالیستی به اتحادهای استراتژیک وارد گردند، چون از نظر آنها هیچ موقع غیر خودی ها به اندازه آنها پاک، خالص و از نظر سیاسی تمیز و منزه نمیباشند.
چه باید کرد
باید آگاه بود و استراتژی بلند مدت خویش را در مسیر همان فانوس دریایی سوسیالیستی که در شب های تاریک و طوفانی نظام سرمایه داری امپریالیستی حاکمه ما را به سمت حاکمیت سیاسی خودگردانی کارگران و زحمتکشان هدایت می نماید، فورمولبندی و تنظیم نمود.
“راستِ چپ”، غالبا نقشی فراتر از مبارزات سندیکالیستی برای کارگران و زحمتکشان قائل نیست. در حالیکه “چپ ِ چپ”، فقط به انقلاب زحمتکشان تحت رهبری چپ آنارشیستی متعقد میباشند. از این نظر بحران و هرج و مرج به نوعی غیر مستقیم برای آنها خوشایند می باشد.
شاید به جرات بتوان گفت که امروزه میزان ترکیب “کارگران و زحمتکشان” در احزاب “کارگری”، از ده درصد فراتر نمیرود. با مقایسه اینکه یکصد سال پیش رهبران حزب کمونیست ایران مستقیما به کارگران مراجعه نموده، اجتماعات کارگری تشکیل میداده و از آنها عضو گیری نموده و درصد کارگری احزاب کارگری به تا حدود هفتاد هشتاد درصد بالا می بردند، این واقعیت نشان میدهد که در این زمینه امروز تا چه اندازه عقب افتاده ایم.
پر واضح است که باید ترکیب کارگران، زحمتکشان و فرزاندان آنها در احزاب کارگری، چپ و سوسیالیستی ایرانی به مراتب بیشتر از اینها بوده باشد. کمرنگ بودن درصد ترکیبی آنها یکی از دلایل اصلی این انحرافات در این احزاب به چپ و راست می باشد. باید حضور کارگران و زحمتکشان را در احزاب سیاسی هر چه بیشتر تشویق و ترغیب نمود و آنها را فقط در محدوده دایره مبارزات سیندیکائی اسیر و محدود نگه نداشت.
آهستگی، پیگیری و پیوستگی پیکار مستدام و هدفمند در راه آرمان سوسیالیسم، از ویژگی های ذاتی پیکارهای کارگران میباشد. روشنفکران و اقشار دموکراتیک دیگر در پیوند با این پیکار قادر خواهند بود تا از سلطه نظام سرمایه داری در ایران، چه در لباس جمهوری اسلامی رانت خوار اختلاس گر و دزد آن، و چه در لباس لیبرال دموکراسی جاده صاف کن امپریالیستی آن خلاصی یافته و در مسیر استقرار بی بازگشت دموکراسی واقعی سوسیالیتی و مردمی گام بردارند.
دنیز ایشچی
۳۱ اوت ۲۰۲۰