آوریل 1, 2021
باز هم در باره ی طرح همکاری 25 ساله بین جمهوری اسلامی و چین / نبرد علیه هر گونه قرارداد اسارتبار نیازمند آگاهی و سازمان یابی توده هاست
سوسیالیستها مادام که امر سازماندهی تودهها را به عنوان اساسیترین اهرم حق اعمال ارادهی جمعی و دموکراتیک در دستور کار خود قرار ندهند، و تا مادامی که برای تحقق انواع راههای تشکلیابی تودهها، سیاستهای واحد و سراسری و در عین حال تأثیرگذار و مستمری را پی نگیرند، قادر نحواهند بود تنها با کارهای آگاهگرانه در بین مردم به آنان یاری دهند تا سیاستهایی که حق تعیین سرنوشت را از تودهها بازستانده است، متوقف کنند. با این اوصاف سوسیالیستها همواره باید شاهد و ناظر نشستن امضاهای بیشتری بر توافقنامههای اسارتبار دیگری باشند. مهمترین راهکار برای مقابله با ادامهی وضع موجود، سازمانیابی تودهها برای پیشبرد امر رهایی بخش در ایران از خلال تحقق حق تعیین سرنوشت در جزئیترین امور است.
باز هم در باره ی طرح همکاری 25 ساله بین جمهوری اسلامی و چین
نبرد علیه هر گونه قرارداد اسارتبار نیازمند آگاهی و سازمان یابی توده هاست
درمواضع اعلام شدهی قبلی* دربارهی قرارداد با چین به این نکات اساسی پرداختیم:
- رفتار شناسی چینیها در عقد قراردادها؛
- حضور نظامی برای حفظ سرمایهگذاریها؛
- آیندهشناسی اقتصادی چین.
از نظر ما برای تحلیل پایهای، این مناسبات با چین باید مورد توجه قرار میگرفت و بگیرد. همچنین به مواردی که چین را وامیدارد تا مناسبات اقتصادی استراتژیکی با کشورهایی چوت ایران را گسترش دهد، یادآور شدیم. در عین حال تبعات ناشی از رفتارهای چینیها را نیز در مناطق دیگر جهان یادآور شدیم؛ اما آنچه مشخص است نگرانیها از رفتارهای این کشور را در راه گسترش نفوذ اقتصادیاش به اندازهی رفتارهای سایر امپریالیستها در گذشته و حالِ جهان -و به ویژه در ارتباط با ایران- به درستی نمیشناسیم .
در بیش از یکصد سال اخیر ما شاهد انواع مناسباات استعماری بریتانیا و پس از آن ایالات متحده امریکا در ایران بودهایم. در مورد سیاستهای امپریالیستی غرب و در رأس آنها آمریکا، تجربهی تاریخیای به عمر بیش از یک قرن را پشت سر گذاشتهایم و به همین اعتبار ادعاهای بیپایهی راستگرایان را راجع به این توافق 25 ساله نوعی جانبداری و تمایل به غرب -حتی با همین محتویی که قرارداد- از سوی آنها ارزیابی میکنیم و به این موضوع قائلیم که مواضع راستگرایان چیزی جز فریبکاری سیاسی نیست!
امروزه آنچه در اظهارنظرهای اعتراضی نسبت به این قرارداد و پس از امضای آن دیده میشود، سویههای اصلی توافقات و مخالفتهایی است که نسبت به آنها بیان شده است. دو گروه موافق و مخالف قرارداد هر یک دوگرایش کاملا متفادت در درون خود دارد. موافقین این توافق درحکومت و جناحهای اصلاحطلب و اصولگرا که با هدف استمرار جمهوری اسلامی هستند، برایشان حفظ نظام از مهمترین اصول مشترک است. به این ترتیب آنان هیچ مخالفت جدیای را با این قرارداد برنمیتابند. دیگر موافقین ضمنی این قرار داد نیروهایی هستند که با مدعای چپ و سوسیالیزم این باور را میپراکنند که چین به عنوان کشوری که راه رشد غیرسرمایهداری را زیر رهبری حزب کمونیست بهپیش میبرد، در این رابطه به عنوان دوست مردم ایران در کنار مبارزات ضد امپریالیستی آنان قرار می گیرد و این قراردادها علاوه برتأثیرات کوتاه مدت آن در شکستن تحریمها و کاهش فشار اقتصادی، موجب تغییر موازنهی قدرت بین دو اردوی متفاوت سرمایه و ضدسرمایه خواهد بود.
اما مخالفین این قرارداد نیر شامل دو دستهاند:
دسته اول) راستگرایان که اهداف آنها در مخالفت با قرارداد 25 ساله نه در راستای دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان و نیز دفاع از استقلال کشور و منافع ملی رهاییبخش، بلکه غش کردن برای منافع به امپریالیستهای غرب است. این گرایش زیر پوشش شعارهای ناسیونالیستی افراطی و شوونیسم، غرض اصلی خود را پنهان میکند و هیچ نشانی ازجنبشهای رهایی بخش بر خود ندارد.
دستهی دوم) سوسیالیستها و نیروهای ملی و ترقیخواهی که این قراردادها را که بر پایه ی مناسبات نابرابر و از روی استیصال یک طرف در شرایط بحران و بدون آرا و شناخت مردم از موضوعات و محتوی آن و تبعات ناشی از آن از هر سو و با هر کشوری منعقد میشود، در تحلیل نهایی برای مردم -چه در کوتاه مدت و چه دراز مدت- زیانبار دانسته و نمیپذیرند.
اما آنچه در این دوره اهمیت دارد ارزیابیهایی است که به تحلیل مشخص از شرایط کنونی بازمیگردد. و در این میان موضوعی که بیش از هرچیز این نگرانی را دامن میزند پنهان کاری جمهوری اسلامی از موضوعاتی است که در قرارداد آمده است و شاید کلیدیترین این موضوعات برای فهم چگونگی موقعیت هر یک از طرفین قرارداد باشد. دایره این نگرانی آنگاه وسیعتر میشود که در دو سوی رابطه رژیمهایی قرار دارند که به دموکراسی برای مردم خود کمترین حد پایبندی را هم ندارند. در مورد ایران این عدم پایبندی تا به آنجاست که عدم پاسخگویی به مردم از سوی رهبران جمهوری اسلامی حتی با سرکوب و شکنجه، زندان و اعدام همراه بوده است و سیاست اتکا به رعب و وحشت رمز پیروزی حکومتگران است.
دیکتاتوری حاکم برایران منابع ملی را بدون کوچکترین حقی برای اظهارنظر و رأی مردم صرف هزینههای نظامیگری، هستهای و حامیپروری در کشور و منطقه و جهان میکند. این شیوه فرمانروایی در شرایطی که جمهوری اسلامی در تنگناهای ناشی از بحرانهای همهجانبه و همچنین تحریمهای اقتصادی جهان علیه ایران برقرار است، ادامه داده است و این انتظار که این رژیم با گشایشهای مالی ناشی از عقد قراردادهایی اینچنینی دیگر به هیچ صراط دموکراتیکی نیاز پیدا نکند، از دستاوردهای زیانبار چنین قراردادهایی است.
سوسیالیستها مادام که امر سازماندهی تودهها را به عنوان اساسیترین اهرم حق اعمال ارادهی جمعی و دموکراتیک در دستور کار خود قرار ندهند، و تا مادامی که برای تحقق انواع راههای تشکلیابی تودهها، سیاستهای واحد و سراسری و در عین حال تأثیرگذار و مستمری را پی نگیرند، قادر نحواهند بود تنها با کارهای آگاهگرانه در بین مردم به آنان یاری دهند تا سیاستهایی که حق تعیین سرنوشت را از تودهها بازستانده است، متوقف کنند. با این اوصاف سوسیالیستها همواره باید شاهد و ناظر نشستن امضاهای بیشتری بر توافقنامههای اسارتبار دیگری باشند. مهمترین راهکار برای مقابله با ادامهی وضع موجود، سازمانیابی تودهها برای پیشبرد امر رهایی بخش در ایران از خلال تحقق حق تعیین سرنوشت در جزئیترین امور است.
* معنای قرارداد با چین_ترکمانچای یا نجات ملی، مسئله این نیست!
https://www.s-rahkar.org/2020/07/13/2582