ژانویه 16, 2022
گفتگوی الیسئوس واگِناس عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان درباره تحولات قزاقستان
علت ریشهای بسیجهای تودهای مردم که در قزاقستان رخ داد در مشکلات عظیم اجتماعی و اقتصادی نهفته است که احیا سرمایهداری در کشور سبب آن برای مردم بوده است. میلیونها نفر با دستمزدهای بسیار اندک و مستمری زندگی میکنند، میلیونها نفر بیکارند، دیگران برای دریافت دستمزد ناگزیر به سفر به بخش داخلی کشور یا به روسیه میشوند. میلیونها جوان، در کشوری که میانگین دستمزد در آن پایین است، نسبت به آیندهی خود که تیره به نظر میرسد ناامیدند.
گفتگوی الیسئوس واگِناس عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان درباره تحولات قزاقستان
ترجمه: داود جلیلی
بسیجهای مردمی اخیر در قزاقستان به ستیزۀ خشن و دخالت نیروهای خارجی برای سرکوب آنها منجرشده است. رئیسجمهور توقایف از دخالت خارجی۲۰.۰۰۰ رزمنده خارجی، به دنبال دخالت نظامی کشورهای سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) سخن می گوید. این پرسش مطرح میشود: آیا این بسیجها ناشی از تحولات داخلی بودند یا در واقع یک دخالت خارجی مانند مورد اکرایین چندسال پیش یود؟
پاسخ: علت ریشهای بسیجهای تودهای مردم که در قزاقستان رخ داد در مشکلات عظیم اجتماعی و اقتصادی نهفته است که احیا سرمایهداری در کشور سبب آن برای مردم بوده است.
میلیونها نفر با دستمزدهای بسیار اندک و مستمری زندگی میکنند، میلیونها نفر بیکارند، دیگران برای دریافت دستمزد ناگزیر به سفر به بخش داخلی کشور یا به روسیه میشوند. میلیونها جوان، در کشوری که میانگین دستمزد در آن پایین است، نسبت به آیندهی خود که تیره به نظر میرسد ناامیدند.
هم زمان، آشکار است که سرمایهدارها در تجمل زندگی میکنند، آشکار است که ثروت انرژی توسط سرمایهداران داخلی و نیز انحصارات خارجی مانند شرکت شورون غارت میشود. رویهم رفته، انحصارات امریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپایی کنترل 75 درصد از بخش صنعت استخراجی را، که در این کشور مهم ترین بخش است در اختیار دارند. ثروتِ انرژی هم به اتحادیهی اروپا، روسیه و چین، که مهم ترین واردکنندگان ثروت انرژی کشور هستند هدایت میشود.
تفاوتِ عظیم اجتماعی به مبارزه شدید کارگران منجر میشود. مقامات (به این مبارزات) چه واکنشی نشان دادند؟ 10 سال پیش در شهر ژانااوزن نیروهای امنیتی رژیم دهها کارگر اعتصاب کننده را کشتند. تشدید سرکوب وجود داشت، و در راس همهی سرکوبها حزبکمونیست قزاقستان ممنوع شده بود، در عین حال مقامات تا آن روز قانونی بودن جنبش سوسیالیستی قزاقستان را انکار میکردند، بیش از۶۰۰ اتحادیۀ کارگری را با تصویب قوانین جدید سندیکایی در راستای کنترل کامل جنبش اتحادیههای کارگری ممنوع کردند. به علاوه تلاشی برای حمایت از نیروهای ملیگرا، از جمله توجیه همدستان محلی نازیها مانند به اصطلاح” لژیون اس اس ترکستان”، که در طی جنگ جهانی دوم کنار هیتلز می جنگید به راه انداخته شد.
سیاستهای اقتصادی و اجتماعی ضد مردمی سبب بسیج امروز مردم هستند، که آخرین هیزم آتش آن افزایش قیمت گاز مایع بود. اما، این امر با این واقعیت که ستیزه داخل امپریالیستی در منطقه جریان دارد و با آنکه بخشهای مختلف برای بهره برداری از این رخ دادها تلاش خواهند کرد تناقضی ندارد.
اجازه دهید لحظه ای روی بسیجهای مردم متمرکزشویم. مبارزات در همه جا یک شکل نداشتند. در برخی مناطق اعتصاب عمومی صورت گرفت، در جاهای دیگر درگیریهای خیابانی، غارت و وندالیسم (خرابکاری) وجود داشت. این رخ دادها را چگونه میتوان توضیح داد و مطالبات این بسیج مردمی چیست؟
پاسخ: در دو سال گذشته، اعتصابهای مهمی در منطقۀ غربی و مرکزی قزاقستان صورت گرفت. مبتکر این اعتصابها اتحادیههای کارگران بخش خصوصی (غیررسمی)، کمیتههای اعتصاب و کمیتههای کارخانه بودند، از زمانی که در بالا ذکر کردم، مقامات از قانون جدید سندیکایی برای ممنوع کردن اقدام و عمل اتحادیههای کارگری که مستقیما زیر کنترل دولت و کارفرماها نبود استفاده میکردند. از این رو، به ویژه درمنطقه غربی قزاقستان، از سازمان دادن مبارزه تجربه ارزشمندی کسب شده بود. در آن منطقه، در شهر ژاناآوزن، در آغاز سال نو، با بستن خیابانها بسیجهای جدیدی رخ داد. پس از آن، انجمنهای کارگری غالب شدند و به اعتصابها و همایشها منجر شد. کارگران، در این مناطق، با حمایت انبوه خانواده هایشان، حفاظت از خودشان را بهعهده گرفتند. پلیس و ارتش در ابتدا از حمله به بسیجهای کارگری خودداری میکردند، در عینحال، در موارد بسیاری، مقامات محلی استعفا دادند. این معرف برتری مبارزه سازمان یافته کارگران بود، که از طریق انجمنهای کارگری، به درخواستهای اقتصادی منجر شد که بعدا با مطالبات سیاسی گسترش یافت و در همه جا برجسته شد: درخواستهایی برای دستمزدهای بالاتر، کاهش سن بازنشستگی، کاهش قیمتهای انرژی، استعفای نظربایف و توقایف، عدم جلوگیری از تشکیل اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی مطرح شد. در شهرهای غربی قزاقستان، شوراهای هماهنگی و کمیتهها از سوی اعتصاب کنندگان تشکیل شد، که در راهنمایی بسیجها ایفای نقش کرد. در آن مناطق، در شب ۸ ژانویه ،عقب نشینی نیروها به شیوهای منظم صورت گرفت.
در موارد دیگر، که جنبش بههمان اندازه سازمان یافته نبود، ما شاهد مبارزات مسلحانهی شدید خیابانی، مانند مورد آلما اتا پایتخت قدیم بودیم. ما باید موارد زیر را در نظر داشته باشیم: امروز، سی سال پس از سرنگونی سوسیالیسم شاهدیم، که در حاشیه های مراکز بزرگ مانند آلما اتا، محلاتی شبیه به زاغهها در امریکای لاتین پدیدار شده اند. هزاران نفر و تمام روستاها برای یافتن کار مهاجرت کرده اند. این مردم بی نوا شده، که خشمگین از قیمتهای بالای استانداردهای زندگی خود به خیابان ها ریختند، پس از اولین موجها، پس از اولین برخوردهایی که پلیس و ارتش سلاحهایشان را رها کردند، به راحتی مسلح شدند. آنها مقرهای پلیس و ارتش و حتی انبارهای اسلحه را اشغال و خودشان را مسلح کردند. گروههای تحریک کننده مختلفی هم دست به اقدام زدند و به غارت، خرابکاری در ساختمانها و غیره مشغول شدند، این رخدادها ها مورد استفاده رژیم قرار گرفتند و واحدهای بزرگ ارتش را برای سرکوب بسیجهای کارگری- مردمی مستقرکردند.
این واقعیت که جسد دو مقام پلیس و دو مقام ارتش سربریده یافته شد از سوی رژیم بهعنوان اثبات دخالت خارجی نشان داده میشود. آیا این ادعا حقیقت ندارد؟
پاسخ: تعداد اندکی از قزاقستانیها به صفوف “دولت اسلامی”، که در متن برنامههای امپریالیستی در عراق و سوریه عمل میکرد پیوسته بودند. هیچکسی پس از دخالت نظامی روسیه در سوریه و شکست “دولت اسلامی” مانع بازگشت آنها به قزاقستان نشد. کسی نمیتواند مانع اقدام یک گروه و یا گروههای دیگری که میتواند در موارد مختلف مورد استفاده قرارگیرد و منشاها و برنامههای مختلفی داشته باشد بشود، در عینحال افشا شده است که سازمانهای امنیتی محلی در حال آماده سازی و آموزش گروههای تحریک کننده بودهاند. اما، آنها نیروهایی نیستند که این بسیج مردمی را که به قیام تودهای تبدیل شد اغازکردند، در عین حال از سوی مقامات قزاقستان صفت “تروریستها”، ” رادیکالها” و ”افراطیها” به کسانی نسبت داده میشود که علیه سیاستی که آنها را به بینوایی محکوم میکند به خیابانها آمدند و به عنوان بهانهای برای سرکوب آنها مورد استفاده قرارگرفت.
شما به بهره برداری از این وقایع اشاره کردید. در گذشته، ما شاهد به اصطلاح انقلابهای رنگی، مانند انقلابرنگی در اکرایین یا “بهارعربی” بودهایم. آیا هیچگونه شباهتی وجود دارد و این تحولات از سوی چه کسانی میتواند مورد استفاده قرارگیرد؟
پاسخ: اولا، هر دو مورد “انقلابرنگی” در اکرایین یا بلاروس و در به اصلاح “بهارعربی” فاکتهای زیادی حاکی از دخالت خارجی، تامین مالی، آموزش و تدارک نیروهای سیاسی وجود داشت که میتوانست نقشی فرض شود، که از تشدید مشکلات اجتماعی و سیاسی سود میبرد. اما چنین چیزی در مورد قزاقستان مشاهده نمیشود و روشن است که تمام “بازیگران” خارجی پایه ای (امریکا، چین، روسیه، اتحادیه اروپایی) تا این یا آن اندازه در کنار رئیسجمهور کنونی قرار دارند، و تنها در مورد استقرار نیروهای نظامی سازمان پیمان جمعی اختلاف نظر دارند. اوضاع نیز به شیوهای که رخ دادها آشکارشدند وجه مشترکی با اکرایین ندارند، که در آنجا بورژوازی بین امریکا-اتحادیه اروپا و روسیه تقسیم شده بود و جایی بود که مابه روشنی رهبری دیپلماتهای خارجی در تظاهرات هوادار غرب و حتی به کارگرفتن آشکار نیروهای فاشیستی را در احرای برنامه هایشان شاهد بودیم.
قطعا، درمورد قزاقستان نیز آشکار است که تحولات به آرایش جدید بین بورژوازی منجر میشود. رئیسجمهور توقایف و بازرگانانی که او را احاطه کردهاند تا حدودی همخط ن. نظربایف، رئیسجمهور سابق کشور بودند، که بهعنوان رئیس مادام العمر کمیته شورای ملی کشور منصوب شده بود. آشکار است که ”نگهبان پیر” ناچار به جنگی برای بازتوزیع کلوچۀ قدرت اقتصادی و سیاسی بین بخشهای بورژوازی قزاقستان است.
نیروهای سیاسی هم وجود دارند، ملیگراها، اسلامگراها، و دیگر نیروهای متصل به مراکز امپریالیستی غرب، که برای تحریف نیروهای مردمی که در اعتراضات شرکت کرده اند تلاش خواهند کرد، اما هنجار سیاسی ضعیفی دارند. این نیروها وجود دارند و ما نباید آنها را نادیده بگیریم. این ساده کردن نیست بلکه نیاز به جنبش سازمان یافتۀ مردم را برجسته میکند تا بتواند مانند طبقهی کارگر قزاقستان غربی از بسیجهای خود محافظت کند.
طرح های امپریالیستی درگیر در منطقه چگونهاند؟
به دنبال خروج نظامی امریکا از افغانستان، ما پیشبینی کردیم که بی ثباتی آسیای مرکزی امکان پذیر است. قزاقستان، نهمین کشور بزرگ جهان، ۶۰ درصد از تولید ناخالص آسیای مرکزی را، اول و در درجۀ نخست به خاطر صنعت نفت و گاز نمایندگی میکند. هم زمان، قزاقستان بزرگترین تولیدکننده اورانیوم و بسیاری دیگر از فلزات گرانبها است. قزاقستان با چین و روسیه هم مرز است. دریای خزر سواحل آن را میشوید. قزاقستان “حلقه” مهمی برای طرحهای امپریالیستی این یا آن قدرت امپریالیستی است. این امر از سوی بورژوازی کشور هم درک میشود. از این رو ما میبینیم که قزاقستان همراه با روسیه، عضو کشورهای مستقل مشرکالمنافع، عضو سازمان امنیت جمعی، عضو اتحاد اقتصادی اوراسیا، و عضو سازمان همکاری شانگهای (همراه با چین) است، و هم زمان به مشارکت ناتو برای صلح پیوسته است، و همراه با ترکیه در خط مقدم سازمان به تازگی تغییر نام یافتۀ کشورهای ترک زبان بود. با اجاره دادن ۴۹ ساله ایستگاه فضایی بایکونور به روسیه، به امریکا اجازه داده است تا آزمایشگاههای جنگ بیولوژیکی را در زمین خود حفظ کند. در حالیکه اتحادیه اروپایی را از طریق روسیه و نیز چین را با نفت و گاز طبیعی تامین میکند، هم زمان بخش اقتصادی معادن کشور تا حد زیادی در دست انحصارات انرژی غربی است، و بورژوازی قزاقستان فعالانه در پروژههای انحصارات چینی برای به اصطلاح “راه ابریشم” دست اندرکار است. همانطور که میدانید، مبارزۀ قدرت بزرگی بر سر مسیر این کشور، که ۵ برابر بزرگتر از فرانسه است جریان دارد.
شما درگیری سازمان امنیت جمعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ: درگیری سازمان امنیت جمعی، که روسیه، قزاقستان، ارمنستان، بلاروس، قرقیزستان و تاجیکستان را با ۳۵۰۰ نفر برای حفاظت بایکونور و دیگر زیرساختهای نظامی را در برمیگیرد، بر پایه این توافق بود که کشور ”موردحمله دشمن خارجی” با هدف احیا “نظام قانونی” باشد. این درگیری زمانی انجام شد که ماشین دولت بورژوایی قزاقستان با مشکلات جدی عملیاتی ماهیت سرکوبگر خود رودررو بود. این واقعیت چه چیزی را به ما نشان میدهد؟ نشان میدهد که اتحادهای چندملیتی منطقهای جدیدی که ایجاد میشوند، مانند اتحادهای قدیمی، همانند ناتو و اتحادیه اروپایی، ماهیت طبقاتی دارند. این ماهیت ناپدید نمیشود، همیشه حاضر است و از منش سیاسی دولتهایی ریشه می گیرد که آنرا تشکیل میدهند. از اینرو، اولویت وظیفه این اتحایهها حفظ قدرت بورژوازی کشورهایی است که موافقتنامه را منعقد کرده اند. بعد آنها وظیفه حفاظت از منافع و سودبخشی طبقات بورژوا را دارند که این اتحادها به آنها خدمت میکند. دیدگاههای نیروهای سیاسی، از جمله برخی احزاب کمونیست، که به خاطر ظهور اتحادیه های جدید چندملیتی از “جهان چندقطبی” جدید سخن میگویند بی جاست.
البته، اتحادیههایی مانند ناتو، اتحادیهاروپایی و سازمان امنیت جمعی با روابط متقابل نامتوازن کشورهایی مشخص میشوند که آنها را تشکیل میدهند. از این رو، نقش اصلی روسیه در سازمان امنیت جمعی آشکار است. حضور نیروهای نظامی سازمان امنیت جمعی در قزاقستان به عنوان ”پرچم سرخی” به امریکا و اتحادیه اروپا خدمت کرده است. این نیروها از این رخ داد، با افزودن به استدلالهای تبلیغات ضدروسی خود، با ملاحظه اینکه پدیداری نیروهای سازمان امنیت جمعی در قزاقستان در حال تغییر”وضع موجود” در منطقه است استفاده خواهندکرد. روسیه سرمایهدار هم، به نوبۀ خود، برای تقویت یگانگی سرمایهداری در سرزمینهای شوروی سابق در بهره گیری از این واقعیتها تلاش خواهد کرد.
وضعیت جنبش کمونیستی در قزاقستان چگونه است؟
جنبش کمونیست در قزاقستان تحت فشار سنگینی است. ۳۰ سال پیش، شاهد خیانت رهبری آن و تلاش برای تبدیل حزب کمونیست قزاقستان به یک “حزب چپ”، اساسا تحت نام حزب سوسیالیست قزاقستان بودیم.
این حزب همراه با حزب کمونیست فدراسیون روسیه به ریاست گنادی زیوگانف به اتحاد احزاب کمونیست اتحادشوروی پیوست. در سال ۲۰۱۱، مقامات گذاشتن موانع قانونی بسیاری را در رابطه با فعالیت آن آغاز کردند و در سال ۲۰۱۵ با این استدلال که ”حزبکمونیست به تعهدات قانونی پای بند نیست” فعالیت آنرا ممنوع کردند. از آن زمان، کادرهای حزبکمونیست قزاقستان هر فعالیت سیاسی را متوقف کردهاند. رژیم، همراه با برخی از اعضا حزبکمونیست قزاقستان، حزب به اصطلاح ”کمونیست مردم قزاقستان” را تاسیس کردند، که با احزاب کمونیست دیگر، مانند حزب کمونیست چین روابط کنترل شده و درحال توسعه ای داشت. درسال ۲۰۲۰ این حزب نام خود را به “حزب مردم قزاقستان” تغییر داد.
جنبش سوسیالیستی قزاقستان، هم که در آغاز سال ۲۰۱۱ تاسیس شده بود با آشفتگی مواجه شد، و کمونیستهایی که حزب کمونیست قزاقستان را ترک کرده بودند به آن پیوستند. تعدادی از اعضا حزب تحت تعقیب قرارگرفته بودند، عزل شده بودند و تحت فشار قرار گرفته بودند، در عین حال طاهر مخامدژانوف، معدنچی، یکی از رهبران سازمان، در شرایط مشکوکی جان خود را از دست داد که پلیس از تحقیقات (درباره آن) خودداری کرد. تارنگاشتهای جنبش سوسیالیستی قزاقستان بسته شدند و مقامات بارها عملیات قانونی آنرا نادیده گرفته اند. تعقیبات علیه جنبش سوسیالیستی قزاقستان با حمله مرگبار و دستگیری انبوه اعتصاب کنندگان در طی اعتصاب ۸ ماهۀ کارگران در صنعت نفت در ژانااوزن در دسامیر سال ۲۰۱۱ هم زمان شد. جنبش سوسیالیستس قزاقستان این حقیقت را که به خاطر تعقیب بخشی از اعضا آن عقب نشینی کرده اند پنهان نمی کند، در عینحال یکی از کادرهای آنها از سوی رژیم برای مهار اتحادیه های کارگری کنترل شده مورد استفاده قرارگرفت. امروز، جنبش نیروهایی را در مناطق مختلف کشور حفظ میکند، که در شرایط دشواری فعالیت میکنند، و حزب با تلاش پیگیر برای ریشه گرفتن در جنبش کارگری رشدیابنده شناخته میشود.جنبش سوسیالیستی قزاقستان درهمایشهای بین المللی احزاب کمونیست و کارگری شرکت و در انتشار “نشریه کمونیست بین الملل” مشارکت میکند.
این پرسش که آیا مبارزه مهم کارگران و مردم بدون جنبش کمونیستی قدرتمند میتواند وجود داشته باشد پرسش معقولی است. تجربه نشان داده است که مبارزات بزرگ، شدید و خونین، حتی بدون وجود یک حزب کمونیست در یک کشور می تواند رخ دهد. از این رو، مبارزات و حتی مبارزات سخت حتی پیش از پیدایش حزب کمونیست یونان در کشور ما رخ داد، و امروز در کشورهای بسیاری که احزاب کمونیست ضعیف هستند و یا وجود ندارند، مبارزات رخ میدهد. پرسش این نیست که آیا مبارزات بزرگ میتواند رخ دهد بلکه این است که در کدام جهت و چگونه میتوانند به صورت تعیین کننده ای برخورد کنند و منجر به سرنگونی بربریت سرمایهداری شوند. بدون وجود یک حزب کمونیست قوی، با یک راهبرد انقلابی و خط بسیج و مبارزه علیه قدرت انحصارات و سیستم بهره کشی، حتی مبارزات بزرگ مردم هم قادر به رهایی کارگران از بهره کشی سرمایهداری نخواهد بود.
آیا موضع احزاب کمونیست نسبت به بسیجهای همانند قزاقستان چه بود و چه باید باشد؟
باید بدانیم که حزبکمونیست یونان و بیش از ۱۰ حزب که تاکنون در این باره موضع گرفته اند، مانند حزبکارگران کمونیست روسیه، حزبسوسیالیست لتونی، حزبکارگر اتریش، حزبکمونیست مکزیک، حزبکمونیست سوئد، حزب کارگرن اسپانیا، و حزبکمونیست بلژیک، تحولات را تعقیب میکنند، ما از همان ابتدا همبستگی خود را با مردم قزاقستان، که ۳۰ سال پس از سرنگونی سوسیالیسم علیه مشکلات اجتماعی ناشی از سرمایهداری به پا خاسته اند بیان کردیم. متاسفانه، بسیاری از احزاب تصویر روشنی از آنچه واقعا رخ میدهد ندارند و از اینرو بی درنگ موضعگیری نکردند. به علاوه، برخی احزاب، مانند حزب کمونیست فرانسه، روی “سیاستهای نئولیبرالی” و اقتدارگرایی رژیم تمرکز دارند، از اینرو، یک بار دیگر سرمایهداری را تبرئه میکنند، در حالیکه دیگرانی که اتحادهای چندملیتی را که در سرزمینهای سابق اتحادشوروی به ابتکار روسیه بدون پایگاه طبقاتی محور تشکیل شدهاند مورد توجه قرار میدهند، و مانند حزبکمونیست فدراسیون روسیه، دخالت سازمان امنیت جمعی را توجیه میکنند. این وضعیت، در وحلۀ اول، حاکی از بحران ایدئولوژیکی–سیاسی در داخل صفوف جنبش بینالمللی کمونیستی است و به غلبه بر موضوعات مهم ایدئولوژیکی- سیاسی مانند مشخصۀ اتحادهای چندملیتی، سلسله تضادهایی که در بین طبقات بورژوازی رشد میکند، و مشخصۀ قدرتهای سرمایهداری جدید در روسیه و چین نیاز دارد.
در هر مورد، کمونیستها باید از مبارزات کارگران هر جایی که آغاز میشود حمایت و در آن شرکت کنند به نحوی که ایده های مارکسیسم–لنینیسم و چشم اندازهای انقلابی به توسعۀ جنبش سازمان یافته، مردمی و کارگری پیوند بخورد.
———————-
منبع: اخبار روز