مارس 7, 2022
مقاله برگزیده: آوار اتهامات ِ مدافعان دفاع از جنگ؛ ریزش بهمنی که پایان یافت! حسین اکبری
دفاع ایدئولوژیک از جنگ، خصلت توده سست برف را دارد که به شکل بهمن ناگزیر از فرو ریختن است. هر چند در مسیر خود خرابی و نابودی موجودات را رقم میزند، اما پایان عظمتی است که بر پایه ی سستی بنا شده است. این سستی و بی پایگی هر چند بخواهد بر سر منتقدش آوار شود؛ پیشتر سستی و فرو ریختن خود را اثبات می کند.
آوار اتهامات ِ مدافعان دفاع از جنگ؛ ریزش بهمنی که پایان یافت!
سقوط بهمن زمانی روی میدهد که لایه تازهای از برف روی سطحی شیبداری تند یا متوسط مینشیند. ذوبشدن لایه بیرونی برف باعث تشکیل یک ورقه یخی ناپایدار میشود. این ورقه یخی در اثر بارش بیشتر در میان تودهای از برف مدفون میشود. وقتی این اتفاق میافتد، فقط به یک محرک نیاز است تا توده برف جابهجا شود؛ این محرک میتواند حرکت یک اسکیباز روی سطحی شیبدار باشد. با همین حرکت، ریزش تودههای برف و یخ، یعنی همان بهمن در عرض چند ثانیه گاه سرعتی بالغ بر ۳۲۰ کیلومتر و بیشتر پیدا میکند و هر چیزی که سر راهش باشد، با خود به پایین میکشد.
دفاع ایدئولوژیک از جنگ، خصلت توده سست برف را دارد که به شکل بهمن ناگزیر از فرو ریختن است. هر چند در مسیر خود خرابی و نابودی موجودات را رقم میزند، اما پایان عظمتی است که بر پایه ی سستی بنا شده است. این سستی و بی پایگی هر چند بخواهد بر سر منتقدش آوار شود؛ پیشتر سستی و فرو ریختن خود را اثبات می کند.
موضوع این گفتگو همچنان به دفاع ایدئولوژیک از جنگ و اثبات ناروایی و بیهوده بودنش مربوط است، چرا که طی یازده روز از حمله تجاوزگرانه روسیه به اوکراین و در نتیجهی آن؛ احیای آبروی از دست رفته ناتو و رئیس جمهورِ بزرگترین و قدرتمندترین کشور امپریالیستی جهان و شادمانگی او از پاس گلی که پوتین برایش فراهم کرد، آشکارا نشان داد. و نشان داد که این حمله نظامی تا چه حد در راستای منافع امپریالیسم آمریکا، اروپا و ناتو تمام شد و آن اتهام بیشرمانه ای را که مدافعان روسیه پوتین به حامیان «نه به جنگ» و «دفاع از صلح» می چسباندند که «شعار صلح همسویی با امپریالیسم جهانی، نازیسم و ناتو است» را به خود آنها برگرداند و حالا دیگر به جرات می توان گفت آنان که در دفاع از حمله متجاوزانهی روسیه به کشور و مردم اوکراین با شعار «در دفاع از جنگ عادلانه علیه فاشیسم» در عین اینکه بال چپ دستگاه تبلیغاتی پوتین جنگ شدند، در عمل هیچ پاسخی برای تاثیر این تجاوز در پوشانیدن خفت و خواری ناتوی گریزان از افغانستان و بی اعتباری هر چه بیشتر آمریکا در پس این توجیه فضاحت بار “دفاع ازجنگ عادلانه”، ندارند!
و این تازه از نتایج سحر است و هنوز صبح دولت مدافعین جنگ ندمیده است تا شاهد آوار ناشی از جنایات جنگی از هر سو، بر سر مردم اوکراین و سپس مردم روسیه و به دنبال آن کشورهای پذیرنده مهاجرین جنگی و در نهایت تاثیر این جنگ بر زندگی اقتصادی -اجتماعی کشور های مختلف به خاطر افزایش قیمت ها به ویژه حامل های انرژی (نفت و گاز و …..) بر بی آبرویی مدافعان جنگ و دفاع از تهاجم روسیه میانجامد؛ باشند!
همهی آنان که از عقل سلیمی در ارتباط با این جنگ و تاثیرات مخربش در جهان اندیشه کرده و می کنند نمیتوانند این عواقب ناشی از جنگ را نادیده بگیرند و نگران چنین اتفاقاتی در ادامه جنگ و حتی پس از آن هستند که:
· جنگ روسیه علیه اوکراین به میلیتاریسم و گسترش تولید تسلیحات در جهان دامن خواهد زد.
کافیست پس از جنگ با هر نتیجه احتمالی؛ این منطق _که یک کشوری مثل روسیه به خود اجازه میدهد به بهانههایی (اعم از اینکه موضوع این بهانه ها واقعی باشد یا مبالغه آمیز بزرگ شده باشد؛ اعم از اینکه جنگ افروز چه ماهیتی داشته باشد امپریالیست باشد یا رژیمی کلیپتوکراتیک و سرمایه داری مافیایی) می تواند برنامه تولید و فروش تسلیحات را در دستور کار همه کشورهای سرمایه داری از سرکردگان جهان امپریالیستی تا کشورهایی که اقتصاد خو را در پای میلیتاریسم قربانی کرده اند. قرار دهد.
· تشدید مسابقه تسلیحاتی اتمی حین و پس از جنگ
یکی از دروغهایی که جنگ با آن توجیه شده است و مدافعان ایدئولوژیک جنگ دایما آن را به خورد مردم میدهند، تکرار حرف دستگاه دولتی پوتین و اظهارات نادرست “لاوروف” وزیر خارجهی روسیه که گفته است: «روسیه وارد اوکراین شد، تا از جنگ اتمی جلوگیری کند» این ادعای مسخره و بی پایه مثل آنست که جهان داشت نابود میشد و دستِ بایدن و یا دیگر روسای کشورهای دارندهی سلاح اتمی روی ماشه بود که روسیه با تجاوز به کشوری مانع از فشردن ماشه توسط این دست های پلید شد!! برعکس چنین لاطائلاتی این است که اتفاقا پس از جنگ مسابقه تسلیحات اتمی به خاطر چنین تهدیدات تجاوزکارانه شروع خواهد شد و شدت مییابد و اتفاقا همین کشورهای دارندهی دانش و تکنولوژی هسته ای، بازار چنین مسابقاتی را با استفاده از نگرانی موجود در کشورهای ضعیف تر، دامن خواهند زد. این نتیجهی و دستاوردی است که بعد از جنگ دوم جهانی و استفادهی آمریکا از بمب اتمی و فروریختن آن بر هیروشیما و ناگازاکی، به دغدغهی کشورهای جهان تبدیل شد.
· احتمال گسترش دامنهی ناتو در جهان پس از تجاوز نظامی روسیه
این تجاوز آشکار روسیه به کشور همسایه، بر پایهی نگرانی هایی بسیار کوچک تر از این نگرانی که جهان اکنون با ظهور جنگ و ادامه آن مواجه شده است، توجیه شد که عبارت بود از احتمال پیوستن اوکراین به ناتو. این احتمال می توانست از طریق گسترش دامنهی دیپلماسی و بردن شکایت به سازمان های ذیربط بین المللی و همچنین استفاده از ایجاد حسن نیت و تفاهم با همسایگان از طریق روسیه منتفی گردد. اما از آنجا که موضع روسیه و شخص پوتین کشورگشایی و گسترش دامنه نفوذ خود بوده است این درخواست بهانهای برای حمله نظامی تجاوزکارانه گردید. طرفداران پوتین در ایران می کوشند این بهانه و سایر بهانههای دیگر را دلیل حملهی پیش دستانه قرار دهند. آنها دیگران را با این حرف که زمینهی شرایط بوجود آمده را نادیده گرفته اند؛ مدافع ناتو و امپریالیسم معرفی می کنند! آنها با استناد به نقل قول لنین که :جنگ ادامه ی سیاست است خود و دیگران را فریب میدهند که گویا هر سیاستی لاجرم به جنگ ختم میگردد! آنها ادعا میکنند که سیاست گسترش ناتو موجب جنگ گردیدهاست اما نمیگویند آیا زمینههای توسعه طلبی یک همسایه قلدر، از جمله موجبات تقویت گرایش کشورهای دیگر به عضویت در ناتو نمیگردد؟ آیا این پوتین نبود که بارها از ناتو درخواست عضویت کرد و چون بنا به هر دلیلی نتوانست به ناتو جذب شود مردم و احزاب روسیه را ترساند که با پذیرفته شدن اوکراین در ناتو؛ روسیه در تیررس و تهاجم امپریالیستی قرار می گیرد؟
· جنگی که آغاز شده است به راحتی پایان نمی یابد ؛ ادامه ی جنگ گرم، جنگ سرد است
مدافعان جنگ تجاوزکارانه می گویند «جنگ اوکراین با تغییر توازن قوای جهانی خاتمه مییابد» آنها تنها راه توازن قدرتهای دولتی را با جنگ میشناسند، فرضی که هم محتمل است و هم نامحتمل. امروز پس از یازده روز جنگ بیش از یک و نیم میلیون نفر از مردم اوکراین آوارهی کشورهای اروپایی شدهاند. میلیون ها نفر – کار، خانه و آسایش خود را از دست داده اند؛ صدها نفر در اوکراین و شاید بیش از هزاران نفر در هر دو کشور اوکراین و روسیه، قربانی مستقیم این جنگ جانشان را از دستداده اند؛ زیرساخت های اقتصادی کشور نابود شده است؛ این تعداد پناهنده و بیکار و کشته و زخمی و خرابی و ویرانی، تا چندبرابر میتواند افزایش یابد؛ آیا این موازنهی قدرت برای خاتمهی جنگ؛ این خسارات جانی و مالی را جبران خواهد کرد؟ و تازه چه تضمینی وجود دارد که توازن قدرت منجر به پوشاندن آتش جنگ زیر خاکستر ویرانه های آن نباشد؟
· جنگ دموکراسی ها را در جهان نابود می کند
شاید برای دیکتاتورهایی چون پوتین دموکراسی اهمیت نداشته باشد اما پرسش اساسی در برابر مدافعان ایدئولوژیکِ جنگ این است که چطور میتوان با این جنگ و پس از آن در هر دو کشور درگیر، نهادهای دموکراتیک را ایجاد کرد؟ دو سناریو را می توان مفروض دانست: سناریوی اول که روسیه برنده جنگ باشد! آیا پوتین دیکتاتور که تاب تحمل صدای مردم روسیه را ندارد و بیش از شش هزار مخالف جنگ و مدافع صلح را سرکوب و زندانی کرده است قادر است در اوکراین دموکراسی برقرار کند؟ او یا دولتی تابع خود را در اوکراین برمیگمارد که در آنصورت نتیجه از پیش روشن است و یا در بهترین حالت دولتی ائتلافی از اوکرایینی ها و روسها را به کار میگمارد که در نتیجهی تجاوز و از آنجا که هر روحیه همزیستی در جنگ به روحیه انتقام و دشمنی بدل میشود؛ دموکراسی پیشاپیش قربانی این جنگ و دور از دسترس خواهد بود. سناریوی دیگر اینکه روسیه مجبور شود جنگ را به هر نسبتی از توافق خاتمه دهد. آنگاه نیز در کشوری جنگ زده و آسیب دیده، این قدرتهای کشورهای دیگر هستند که برای این کشور تصمیم خواهند گرفت. آنچه که پس از چهل و دو سال از دخالت شوروی در افغانستان و ادامه تجاوز امپریالیستی و ارتجاعی پس از اخراج شوروی و استقرار دولت های به غایت ارتجاعی و فاسد را شاهد بوده ایم!
· استثمار و بردگی کارگران پس از جنگ تجربه تلخ دنیای معاصر است
توسعه و پیشرفت در کشورهای جنگزده جای خود را به رشد اقتصادیات سرمایه داری و ارزان سازی هرچه بیشتر و استثمار و بردگی کارگران خواهد داد. بی تردید این خود یکی از اهداف جنگ و تجاوز به کشورهای ضعیف است. این امر در اوکراین با توجه به شرایط بحرانی اقتصاد آن کشور بیشتر اعمال خواهد شد. در روسیه نیر کارگران و زحمتکشان باید هزینههای سنگین این خوی توسعه طلبی و برتری طلبی دستگاه دولتی و نظامی – امنیتی پوتین و همراهان و پشتیبانانش را بپردازند.
این ها و بیشتر از آن، نتایج بهدست آمده از جنگهایی است که حداقل پس از فروپاشی شوروی تاکنون رخ داده است و این جنگ نیز از آن مستثنی نیست. هیچ قدرت و بلوک رسمی نظامی چون ناتو و هیچ کشور قدرتمند نظامی در جهان مدافع و قیم مردمان هیچ کشور دیگری نیست! به ویژه که این قدرتها همگی برساخته از نظام های سرمایه داری غارتگرند و پیش و بیش از هر چیز مردم خود را استثمار و غارت می کنند و هر جایی هم که پا گذاشته اند جز ویرانی و غارت ببار نیاورده اند! مدافعان ایدئولوژیک جنگ در بهترین حالت با نگاهی جهان وطنی و با حسی انترناسیونال فکر میکنند وظیفه دفاع از مردمان جهان را دارند، این نگاه و حس اگر واقعی باشد؛ هرچه عمیقتر و انسانی تر باشد نمی تواند جنگ و برپادارندگان آن را توجیه و بدتر از آن ستایش کند! پوتین در عمل هیچ فرقی با سران جنگ طلب کشورهای دیگر ندارد. پوتین مدافع حقوق مردم جهان نیست. نگاه کنید به آخرین اظهارات نماینده روسیه در اجلاس وین و در ارتباط با برجام ! آیا آشکارتر از اینکه در برابر دیگران ضمانت کتبی برای منافع خود را طلب می کنند؛ سیاستی را میشناسید که نشان دهد روسیه و دیگران جز منافع خود را در منازعات بین المللی دنبال نمی کنند؟
برخلاف اوهام و خیالاتِ دفاع از جنگ عادلانه، شعار «نه به جنگ» و « دفاع ازصلح» نه تنها همسویی با ناتو و امپریالیسم و فاشیسم نیست که چنانچه به عنوان پایهای برای برونرفت از انفعال و بیطرفی قرارگیرد و افشاگر نیاتِ پس آن تحریکات امپریالیستی و این تهاجم روسیه متجاوز گردد و جهان را به سود صلح و خاتمهی جنگ و الغای هر آنچه به سود جنگ طلبی در جهان است؛ فراخوانَد؛ میتواند در خدمت سعادتمندی بشریت باشد. دفاع از جنگ و همچنین انفعال در برابر جنگ و مدافعان آن وجدان بشریت آگاه را می آزارد.
سزاوار است کسانی که عمری را به مبارزه در راه سعادت بشری صرف کرده اند و رنج زندان و شکنجه را در این راه تحمل کرده اند؛ به جای هشدار به محکوم کنندگان تجاوزکشوری به کشور دیگر و نسبت دادن شتابزدگی و بی اطلاعی در بارهی این جنگ بدفرجام و بانیان آن به طرفداران و مدافعان صلح، دیگران را به کوشش در راه مبارزه با جنگ و واداشتن دولت های متخاصم به پایان دادن به جنگ، این نکبت پر آزار، تشویق کنند. هر فراخوانی جز دفاع از صلح و خواست پایان یافتن جنگ، پیشاپیش در نزد کارگران و زحمتکشان، گوشی برای شنیدن نخواهد داشت چرا که، تلخی جنگی هشت ساله و پیامدهای چند دهساله اش را هنوز هم به ناگزیر تجربه می کنند.
———————————–
منبع: وبلاگ کار در ایران