مارس 17, 2022
جنگ اوکراین و درسهای رئيسدانا
در دومین سال خاموشی رفیق فریبرز رئيسدانا یادش را گرامی بداریم
بگذارید ازجنگ اوکراین شروع کنیم: بسیاری معتقدند که اگر رئیسدانا زنده بود حتما با حساسیتهایی که نسبت به خطر امپریالیسم (و در صدر آن آمریکا) داشت، بانی جنگ را ناتو میدانست و از اقدام روسیه ذیل عنوان «جنگ پیشگیرانه علیه فاشیسم و امپریالیسم» یاد میکرد. او زنده نیست و ما تنها میتوانیم با کنار هم گذاشتن دیگر مواضع و منش سیاسیاش نسبت به فهم اظهارنظر فرضیاش اقدام کنیم.
جنگ اوکراین و درسهای رئيسدانا
در دومین سال خاموشی رفیق فریبرز رئيسدانا یادش را گرامی بداریم
بگذارید ازجنگ اوکراین شروع کنیم: بسیاری معتقدند که اگر رئیسدانا زنده بود حتما با حساسیتهایی که نسبت به خطر امپریالیسم (و در صدر آن آمریکا) داشت، بانی جنگ را ناتو میدانست و از اقدام روسیه ذیل عنوان «جنگ پیشگیرانه علیه فاشیسم و امپریالیسم» یاد میکرد.
او زنده نیست و ما تنها میتوانیم با کنار هم گذاشتن دیگر مواضع و منش سیاسیاش نسبت به فهم اظهارنظر فرضیاش اقدام کنیم.
برای رئیسدانا همواره یک شَّر اعظم در دو چهره حضور داشته که باید با آن مقابله کرد: نظام سرمایهداری جهانی در دو چهرهی امپریالیسم و دیکتاتوریهای بورژوایی ملی. به این ترتیب است که ما میبینیم او در حالی که از یک سو همواره به عنوان یک منتقد اقتصاد سیاسی سرمایهداری نئولیبرال از سیاستهای راستگرایانهی دولتهای مختلف جمهوری اسلامی انتقاد میکند و مشوق مبارزات کارگران برای رهایی از یوغ استثمار و بیگاری است، از سوی دیگر همواره در صف اول محکوم کردن تجاوزهای امپریالیستی بوده است.
او به تناسب موقعیتهای سیاسی مختلف گاه بر یک وجه از چهرهی دوگانهی سرمایهداری جهانی دست میگذاشت. برای رئیسدانا اگر حاکمیت روسیه امپریالیسم نبود، اما قطعا یک نظام الیگارشی دیکتاتوری بود که بی تردید نمیتواند دوست خلقها در برابر امپریالیسم آمریکا باشد.
از طرف دیگر مسأله برای او فقط هم اقتصاد سیاسی نبوده و او در مقام عضو کانون نویسندگان خود متعهد به مبارزه برای آزادی بیان و رهایی از سانسور بود و بارها هزینهاش را پرداخت.
او به عنوان کسی که خود مدافع پرشور نهادهای مردمی از کانون نویسندگان تا سندیکاهای کارگری بود، چارهی راه را نه در تکیه به مواجههی ابرقدرتهای عرصهی سیاست بینالملل با یکدیگر، بلکه در کنشگری انواع نهادهای مردمی میدید.
رفیق رئیسدانا حتما نزدیکیهای دیپلماتیک-اقتصادی روسیه با اسرائیل را از نظر دور نمیداشت و آن را توجیهگرانه به حساب «منافع ملی روسیه» نمیگذاشت تا با چشم بستن بر آن، سیمای کاذب یک محور مقاومت علیه امپریالیسم را از آن بیرون بکشد.
او به عنوان کنشگری که در سالهای اول انقلاب حاضر بوده است، بارها و بارها یادآوری میکرد که چطور درک محدود از امپریالیسم باعث شد در اتخاذ سیاست ضدامپریالیستی از اهمیت تأکید بر آزادیهای سیاسی-اجتماعی غفلت شود و اسلام سیاسی حاکم بر ایران خود به عنوان دستیار توطئهگرِ امپریالیسم غرب برای مقابله با خطر کمونیسم فهم نشود.
او اگر از تحریمهای امپریالیستی صحبت میکرد، کاسبان این تحریمها که بر سمند قدرت در ایران نشستهاند را هم میدید. کاسبانی که انواع امتیازها و ویژهخواریها نصیبشان میشود و گرانی و تورم را برای مردم به میراث میگذارند.
چنین است که امپریالیسم بیش از هر چیز مخالف انقلاب مردمی است. از این امر میتوان از عینک رئیسدانا زاویهی متفاوتتری در برخورد با تجربهی «انقلابهای رنگی» در کشورهای اروپای شرقی را مدنظر قرار داد. این به اصطلاح انقلابهای امپریالیسمساخته بیش ازآنکه عاملی برای سرنگونی حکومتهایی ضدغرب اما توأمان درگیر فساد و دیکتاتوری باشند، بهتأخیر اندازندهی انقلابهای مردمیِ راستین علیه دیکتاتوری و امپریالیسماند. نکتهی ظریفی که میتوان از صورتبندیها و مبارزهی عملی امثال رئیسدانا آموخت این است که نقدِ انقلابهای رنگی ترجمانش دفاع از حکومت فاسد و دیکتاتوری نیست.
زندگی عملی رئيسدانا و نه صرفا این یا آن اظهارنظرش درسی بود که چطور راهکار سوسیالیستی یعنی احضار همزمان مبارزه علیه سانسور و برای آزادی بیان، مبارزه علیه سرمایهداری نئولیبرال داخلی و مبارزه علیه حکومت های دیکتاتوری و همزمان بر ضد امپریالیسم غارتگر و جنگافروز.
در دومین سالگرد خاموشی رفیق فریبرز رئیس دانا یادش را گرامی بداریم و خاطره اش را همراه با آموزه های واقع بینانهاش، در مبارزه بر ضّد خودکامگی، برای آزادی بیان و اندیشه، علیه امپریالیسم و به سود رهایی در همراهی با توده های کار و زحمت بکار بندیم.