مارس 30, 2022
مقاله برگزیده: مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم – جلوه جواهری
در سالهای اخیر شاهد رشد جنبش معلمان بودهایم که این رشد را نمیتوان بههیچوجه بدون توجه به شرایط، مسائل و از سوی دیگر کنشگری معلمان زن درون این جنبش مشاهده کرد. چراکه زنان حدود ۶۰ درصد از بدنهی معلمان را تشکیل میدهند و در برخی گروهها مانند مربیان پیشدبستانی اکثریت قاطع را دارند؛ بنابراین نمیتوان آنها را نادیده گرفت
مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم
جلوه جواهری
جنبش معلمان زمانی رهاییبخش است که حامل خواستههای ذینفعان فرودست خود باشد
در تبلیغات فردگرایانهی نظامهای توتالیتر و سرمایهداری بسیار میشنویم که اگر زنان (بخوانید هر گروه و طبقه و قشر تحت ستم و فرودست) بتوانند بهطور شخصی قوی باشند، بر مشکلاتشان غلبه خواهند کرد. برای همین انواع و اقسام ابرقهرمانها را میسازند. اینیک گزاره است که آدرسی کاملاً اشتباه را برای حل مسائل پیچیده و درهمتنیده مقابل روی ما میگذارد؛ اما درون این گزاره که میخواهد مبارزه جمعی را با یک امر فردی تاخت بزند یک حقیقت نهفته است؛ اینکه مبارزات جمعی خار چشمهایی است که میدانند بهواسطه آن نظامهای سلطه بهتدریج تضعیف خواهند شد؛ نظامهای برآمده از مناسبات نابرابر. نظامهایی که برای توجیه این نابرابری، انواع کلیشههای جنسیتی/ طبقاتی/ قومیتی و … را بهواسطهی نهادهای خود که حامل این مناسبات نابرابر هستند؛ همچون آموزشوپرورش، خانواده، قوانین، مذهب، رسانه، محیطهای کاری و … دائماً بازتولید میکنند.
من میخواهم به ازدواج کودکان -که در بین معلمان معترض هم بسیار مطرحشده- اشارهکنم؛ مسئلهای که نه مهمترین مسئلهی زنان بلکه یکی از مسائل پیچیده مرتبط با بسیاری از مسائل دیگر است، ازجمله بازماندگی از تحصیل، خشونت علیه زنان، خشونت علیه کودکان، زنکشی، شهرکشی، افسردگی، خودکشی، خودسوزی، فقر، کار کودکان. اغلب تحقیقات نشان میدهد که عوامل متعددی بر ازدواج کودکان تأثیر دارد که یک محور اصلی آن مربوط به توسعه اجتماعی ناموزون مناطق مختلف در ایران ازجمله دسترسی به آموزش رایگان و باکیفیت و استاندارد در تمامی مقاطع است. ازدواج کودکان رابطه جدی با ترک تحصیل کودکانی دارد که دسترسی به آموزش ندارند. بسیاری از کسانی که در کودکی ازدواج میکنند در مناطقی زندگی میکنند که مدرسه برای دختران در مقاطع بالاتر وجود ندارد. یا نزدیکترین مدرسه بهقدری دور است که نیاز به خوابگاه دارد که در این صورت ممکن است خانواده توان پرداخت مخارج آن را نداشته باشد یا اساساً اجازه ندهند که دختر به فاصله دورتر برای مدرسه برود. محور اصلی دیگر مربوط است به ریشههای مردسالاری و وابستگی زنان درون خانواده -به این معنا که هرچقدر مناسبات میان زنان و مردان در یک خانواده نابرابرتر باشد، به لحاظ اقتصادی زن وابستهتر باشد، در اجتماع حضور کمرنگتری داشته باشد، پولی که به دست میآورد بهقدری نباشد که بتواند برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد- احتمال آنکه فرزند او در کودکی ازدواج کند افزایش مییابد.
بنابراین اگر بخواهم به مسائل زنان بهطور خاص اشارهکنم باید بگویم که هیچیک از این مسائل نه یک امر فردی و تکبعدی بلکه یک مسئله اجتماعی و درهمتنیده در مسائل دیگری است که باید به ریشههای عمیق هر یک توجه کرد. به همین دلیل حل هیچیک از مسائل زنان با قویتر شدن یک فرد قابل تحقق نخواهد بود و همچنین حل هیچیک از مسائل زنان تنها در گرو فعالیتهای گروههای خاص زنان نیست بلکه میبایست در پیوند ارگانیک با فعالیتها در راستای مسائل دیگر گروههای تحت ستم باشد. چراکه زنان خود نیز با یکدیگر برابر نیستند و متحمل رنجها و ستمهای متفاوتی هستند.
جنسیت ما، قومیت ما، طبقه و موقعیت اجتماعی ما، تواناییهای جسمی ما، سن ما، موقعیت جغرافیایی ماست که بر خواستههای ما تأثیر میگذارد. از همین رو، زنان معلم در جنبش معلمان ضمن داشتن خواستههای مشترک با همراهان مرد؛ مطالبات خاص خود را دارند. از طرف دیگر زنان در جنبش معلمان دارای شرایط یکسانی نیستند؛ زنانی که از مناطق محروم میآیند یا در مناطق محروم درس میدهند، زنانی که دارای شغل غیررسمی و ناامن هستند، زنانی که معلول هستند؛ آنها ضمن داشتن مطالبات مشترک با زنان دیگر خود نیز خواستههای متفاوتی دارند. ازاینرو برفرض زنان معلمی که از طبقهی فرودست هستند برخی خواستههایشان با مردان معلم از طبقات فرودست مشترک است و برخی با زنان معلم از تمامی طبقات. تنها تضمین برای مشارکت این گروههای مختلف از زنان و دیگر گروهها درون جنبش معلمان قبل از هر چیز توجه به دربرگیرندگی آنها در بدنه تصمیمگیرنده و عمومی شدن خواستههایشان در میان خواستههای جنبش معلمان است.
در سالهای اخیر شاهد رشد جنبش معلمان بودهایم که این رشد را نمیتوان بههیچوجه بدون توجه به شرایط، مسائل و از سوی دیگر کنشگری معلمان زن درون این جنبش مشاهده کرد. چراکه زنان حدود ۶۰ درصد از بدنهی معلمان را تشکیل میدهند و در برخی گروهها مانند مربیان پیشدبستانی اکثریت قاطع را دارند؛ بنابراین نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ از همین رو کنشگران جنبش معلمان به این نتیجه رسیدهاند که بیشازپیش باید به مسائل معلمان زن، کنشگری آنها و پیرو آن مسائل دختران دانشآموز توجه کنند. تبلور آن را میتوان در انعکاس خواستههای معلمان زن در بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران و بیانیه کانون صنفی معلمان استان بوشهر به مناسبت هشت مارس و نوشتههای معلمان فعال در کانونهای صنفی درباره مطالبات و مشکلات معلمان زن مشاهده کرد؛ اما لازم است این نکته روشن شود که نهتنها پیشروی جنبش معلمان به حضور مؤثر و مشارکت واقعی کنشگران زن در همه عرصهها از تصمیمگیری تا اقدام جمعی نیاز دارد بلکه برای داشتن یک نظام آموزشی برابر و عادلانه باید این حضور را به رسمیت بشناسند و برای رفع موانع آنهم تلاش کنند.
منبع: فراسوی کندوکاو