ژوئن 15, 2022
زندان هراسی، سد راه جنبش اجتماعی – کیوان صمیمی
هزینه سیاسی دادنِ آگاهانه به منظور بازپس گیری حق، سالهاست به دلایلی، که بحث مجزایی میطلبد، بسیار کمرنگ شده و پدیدهی زندان هراسی، که حکومت نیز در ترویج آن نقش موثر دارد، به مانعی برای مشارکت در فعالیت سیاسی تبدیل شده است. هیچکس از زندانی شدن و هزینه دادن بدون هدف استقبال نمیکند اما اینکه فقط تا آنجا کنش سیاسی را ادامه دهیم که بازداشت نشویم خطایی آشکار است.
زندان هراسی، سد راه جنبش اجتماعی
(جنبش اجتماعی 30)
از انقلاب ۵۷ به این سو دستکم ربع قرن است که اکثریت مردم ایران خواهان تغییر وضع موجود هستند. این خواسته که جزء حقوق ملت است بارها از طریق انتخابات ، به صورت شفاف، مطرح شده اما استبداد دینی حاکم که از اساس به مردم سالاری و رای اکثریت باور ندارد ، این حق بدیهی را زیر پا گذاشته است. از آنجایی که در ارتباط با حکومت های یکه سالار ” حق، دادنی نیست بلکه گرفتی است”، مردم و دموکراسی خواهان در سالهای اخیر و بعد از افت و خیزهای راهبردی ، به “گرفتن حق” از طریق حضور در میدان و اعتراضات خیابانی روی آوردهاند.
تجمعات خشونت پرهیز به منظور استیفای حقوق ضایع شده ملت است که به تحول و تغییرات ساختاری منجر خواهد شد .بدیهی است که حکومت در مقابل خیزش های تحول خواهانه مقاومت میکند و همیشه بازوی حرکت یعنی تجمع مردم را نشانه می رود تا به جنبش اجتماعی تبدیل نشود . پیگیری عملی حق تجمع و جمع شدن در خیابان است که قویترین سلاح یعنی قدرت مردم را تولید میکند و درست به همین دلیل ، هزینه ای که کنشگران در این ارتباط متحمل می شوند، نتیجه بخش خواهد بود.
هزینه دادن برای تبیین و ساماندهی تجمعات خیابانی، حلقه مفقوده ی فرایند دموکراتیزاسیون است.
هزینه سیاسی دادنِ آگاهانه به منظور بازپس گیری حق، سالهاست به دلایلی، که بحث مجزایی میطلبد، بسیار کمرنگ شده و پدیدهی زندان هراسی، که حکومت نیز در ترویج آن نقش موثر دارد، به مانعی برای مشارکت در فعالیت سیاسی تبدیل شده است. هیچکس از زندانی شدن و هزینه دادن بدون هدف استقبال نمیکند اما اینکه فقط تا آنجا کنش سیاسی را ادامه دهیم که بازداشت نشویم خطایی آشکار است.
این همانقدر خطا است که در مناسبات اقتصادی انتظار داشته باشیم بدون هزینه و سرمایه گذاری، سود بدست آوریم و یا آرزومند کشف قانونی در علم فیزیک باشیم تا بر اساس آن، حرکتی ایجاد شود که به اعمال نیرو نیاز نداشته باشد.
بنابراین ما نیز از قانون هزینه – فایده که در جهان بر تمامی مناسبات حکمفرماست مستثنی نیستیم و باید همچون جنبش معلمان برای شکستن بنبست و انفعال کنونی هزینه بدهیم. در حال حاضر بزرگترین بنبست و آسیب، غیبت اکثریت طبقه متوسط در تجمعات اعتراضی است که قلیلی از روشنفکران نیز محافظهکارانه به آن دامن میزنند و بعضا ناآگاهانه، عافیتطلبی خود را با طرح عناوینی چون “زمانهی امتناع راهبرد” توجیه میکنند.
برنامهریزیهایی حتی جدا جدا برای حضور خیابانیِ حتی چند دقیقهایِ جمعهای مطالبه گر صنفی، مدنی، محیط زیستی، سیاسی و امثالهم و در گامهای بعدی پیوند آن با تجمعات معیشتی زحمتکشان است که قدرت بالقوه مردم را فعلیت میبخشد. دستیابی به این فایده و ثمرهی ارزشمند، بدون آمادگی برای پرداخت هزینههایی همچون فشار، تهدید و بازداشت، ممکن نیست و تقبل انواع این هزینهها بر عهده آگاهان دردمندی است که دغدغهی شکوفایی انسان را دارند. بیاییم برای نجات مردم و ایران از وضعیت موجود، حرکت و هزینه آن را از خود شروع کنیم و هر کدام هر جا که هستیم گامی به پیش نهیم تا بتوانیم جنبشی ماندگار و نتیجه بخش را در تاریخ کشور به ثبت رسانیم.
کیوان صمیمی بهبهانی
زندان سمنان
۱۸/۳/۱۴۰۱
————————————–
انتقال در نیمه شب …
کیوان صمیمی
امروز چهارشنبه ۲۵ خرداد، سه چهار ساعت از نیمه شب گذشته بود که بیدارم کردند و گفتند ماشین آمده و باید به تهران بروی. گفتم باید روزهای قبل کتبا ابلاغ میکردند و بدون ابلاغیه رسمی نمی روم . مدتی گذشت و بعد نامه ای را نشانم دادند که روز قبل از دادسرای اوین به دادسرای سمنان نوشته شده بود؛ که کیوان صمیمی را ماموران وزارت اطلاعات به تهران بیاورند. معلوم نبود که مقصد سلولهای ۲۰۹ وزارت اطلاعات است و یا دادسرای اوین، بخصوص اینکه دوست قدیمی ام دکتر سعید مدنی حدود یک ماه است که در بازداشت وزارت اطلاعات است. من گفتم؛ این نامه یک مکاتبه داخلی بین دو بخش از قوه قضاییه است و من تا ابلاغ به خودم را آن هم در زمان مناسب و نه در نیمه شب نبینم ، از اینجا تکان نمیخورم!
با رئیس زندان تماس گرفتند و ایشان هم با من صحبت کردند.
من ایراد قانونی این انتقال را توضیح دادم، به افسر مربوطه هم گفتم فقط یک راه برای این انتقال در نیمه شب وجود دارد و آن هم اینکه دست و پایم را بگیرید و با زور مرا داخل ماشین بگذارید…
هنوز معلوم نیست این انتقال ناگهانی به چه منظور بود و منتظرم تا ببینم چه می شود!
۷:۳۰ بیست وپنج خرداد ۱۴۰۱
زندان سمنان