نوامبر 15, 2022
مقاله برگزیده: نکاتی دیگر پیرامون جنبش کف خیابان – محمود طوقی
مشکل اساسی نداشتن برنامه بدیل است. ما با نقد در وجه سلبی اش به جایی نمی رسیم تنها با تدوین برنامه بدیل و بردن آن میان جامعه است که ما می توانیم به یک هژمونی فکری برسیم و بر بستر این هژمونی جامعه را به سوی رستگاری سیاسی و اقتصادی هدایت کنیم. رهبری و هژمونی ارث پدری کسی نیست و با نقدهای اخلاقی رهبری را به کسی نمی دهند. مهم این است که در فرایند نهایی چه کسی هژمونی فکری مردم را به دست می گیرد وبه کجا می برد. و این یعنی داشتن برنامه؛ امر مهمی که جبهه انقلاب از آن رنج می برد
نکاتی دیگر پیرامون جنبش کف خیابان
محمود طوقی
۱- گفته می شود که خیزش اخیر یک خیزش فراطبقاتی ست.
این ادعا فاقد مبنایی تئوریک است. این خیزش و خیزش هایی از این دست که حول خواسته های دموکراتیک دور می زند مربوط است به خواسته های طبقات متوسط جدید و معنا و مفهومی درست و دقیق طبقاتی دارد.
ممکن است در مقطعی خاص شعاری فراگیر شود و تمامی اقشار اجتماعی این شعار را پرچم مبارزاتی خود کنند اما بدان معنا نیست که همه اقشار از این شعار برداشت یکسانی دارند. هر طبقه در هر شعار به دنبال خواست های خود می گردد.
۲- گفته می شود این اعتراضات به دنبال پیروزی ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی در پیوستن به پیمان شانگهای و شکست برجام است و بر ساخته مدیای غربی ست، مدیایی که از سوی غرب و عربستان سعودی حمایت مالی می شود پس حمایت از آن مردود است.
مدیا در غرب نسبتاً آزاد است اما این بدان معنا نیست که تمرکز مدیای غربی روی ایران و یا اوکراین بی منظور است. معروف است که گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد. این در جهان سیاست قابل فهم است، هر کشوری به دنبال اهرم های فشار و منافع استراتژیک خود است. به همین خاطر گفته می شود در عالم سیاست دوست و دشمن مادام العمر وجود ندارد. ساحت سیاست ساحت ساحت هاست.
مهم این است که ما از این گزاره های درست چه نتایجی می گیریم.
این بلااشکال است که مدیای غربی در پی گرفتن ماهی از آب گل آلود باشد اما این بدان معنا نیست که آب گل آلود نیست و خواسته های سرکوب شده مردم در این چهار دهه محلی از اعراب ندارد. باید روی این نکته بیشتر خم شد.
یک نکته را هم بگویم و بگذرم. عده ای از همان روز نخست به خشت افتادن مبارزه بر علیه غرب و آمریکا از سوی اسلام سیاسی به فهم این داستان نرسیدند که ستیز بنیاد گرایی با غرب از دل مبارزه سنت با مدرنیسم بیرون می آید و ربطی به مبارزه ضدامپریالیستی چپ ملی و ناسیونالیسم وطنی که بازار و صنعت خود را در هجوم سرمایه غربی در خطر می بیند ندارد. و این دو از یک سنخ نیستند.
و در آخر باید دید پیوستن به پیمان شانگهای در وهله نخست کدام گره از صدها گره کور بورژوازی بومی پا در گل مانده را باز می کند و به تبع آن چه نانی به سفره زحمت کشان ما می ریزد و این پیوستن چه ربطی به مبارزه ضدامپریالیستی دارد.
مهم نیست که بازار داخلی از اجناس بنجل چینی پر می شود یا غربی مهم آن است که ما چه درکی از جایگاه خود در تقسیم کار جهانی داریم و چگونه می توانیم با تعامل با جهان غرب و شرق جای درست خود را به آنان تحمیل کنیم تا بتوانیم در اقتصاد بیمار خود توسعه را ریل بندی کنیم.
راه مقابله با مدیای غربی بوجود آوردن منابع خبری مستقل و آزادی مطبوعات و برداشتن سد سانسور است تا بتوان بر اذهان مردم عادی هژمونی پیدا کنیم.
۳- این پرسش درستی ست که خم بشویم روی این گزاره که مرحله انقلاب چیست. بر اساس مرحله بندی انقلاب است که ما باید به طرف تدوین برنامه برویم. مشکل اساسی نداشتن برنامه بدیل است. ما با نقد در وجه سلبی اش به جایی نمی رسیم، تنها با تدوین برنامه بدیل و بردن آن میان جامعه است که ما می توانیم به یک هژمونی فکری برسیم و بر بستر این هژمونی جامعه را به سوی رستگاری سیاسی و اقتصادی هدایت کنیم. رهبری و هژمونی ارث پدری کسی نیست و با نقدهای اخلاقی رهبری را به کسی نمی دهند. مهم این است که در فرایند نهایی چه کسی هژمونی فکری مردم را به دست می گیرد و به کجا می برد. و این یعنی داشتن برنامه؛ امر مهمی که جبهه انقلاب از آن رنج می برد.
۴- نباید از یاد برد که انقلاب یک پروسه است و به تقریب از سه فاز عبور می کند:
مرحله نخست مرحله اعتراضات مدنی و خیزش های خیابانی ست
مرحله دوم: مرحله ای ست که به آن می گویند: موقعیت انقلابی
و مرحله سوم: فاز قیام و سرنگونی ست
موقعیت انقلابی خود با دو مشخصه تعین می یابد:
خیزش انقلابی در پائینی ها و این احساس که دیگر نمی خواهند به شیوه گذشته زندگی کنند و حاضرند برای تغییر امور جانفشانی کنند پس بخش های وسیعی از مردم با این نگاه به خیابان می آیند.
و بحران در بالایی ها بدان شکل که حکومتگران دیگر قادر نیستند اعتراضات را سرکوب کنند و مثل گذشته بر خر مراد سوار باشند.
با نگاهی به وضعیت نیروها در میدان می توان گفت جنبش در حال گذار از مرحله اول به مرحله دوم است. و هنوز به موقعیت انقلابی نرسیده است و برای رسیدن به این وضعیت پارامترهای دیگری باید وارد صحنه شوند. موتور محرکه این گذار اعتصابات کارگری و کارمندی ست.
۵- پرسش دیگر این است که فرجام نهایی این جنبش چه خواهد شد. برای پاسخ به این پرسش باید به عناصر میدانی و حاشیه ای جنبش نگاه کرد.
در مقابل این جنبش نیروهای طرفدار حکومت صف بندی کرده اند:
از ارگان های سیاسی نظامی دولتی گرفته تا بورژوازی سنتی بازار و بورژوازی نوکیسه آقازاده ها و بورژوازی میلیتانت سرداران سپاه و بورژوازی تکنوکرات های دولتی و بخش های پائینی طبقه متوسط و بخش هایی از تهیدستان شهری و روستایی با گرایشات مذهبی.
در مقابل آن در این سوی جبهه بخشی وسیع از طبقه متوسط جدید و بخش هایی از بورژوازی و کارگران و زحمت کشان شهری را حاضر در میدان پرجنب و جوش جامعه داریم.
بخشی از بورژوازی جدید و سنتی و بخش هایی از طبقه متوسط جدید که کارمندان دولت هستند و بخش هایی از طبقه کارگر و تهیدستان شهری فعلاً در حال نظاره این نبرد هستند.
باید این بخش ها که معروفند به بخش خاکستری به میدان بیایند. به نظر می رسد شعار زن، زندگی، آزادی بسیج کننده این لایه ها نیست باید شعارهای دیگری اضافه شوند مثل نان، کار، آزادی برای تهیدستان و کارگران، امنیت و رفاه و آزادی برای طبقه متوسط دولتی.
دانشگاه و مدرسه و خیابان در پیوند با کارخانه و بازار و بدنه اصلی دستگاه دولتی ست که حرف آخر را می زند ساحت سیاست ساحت نیروها و تعادل و برتری قواست.
اگر این اتفاق نیفتد این خیزش چون هر خیزش دیگری از این جنس خاموش می شود تا در دورانی دیگر با پتانسیلی دیگر سر بیرون بیاورد.
۶- در مورد فراز و فرود و پیش روی و عقب نشینی این جنبش نباید نگران شد. باید گفت این جنبش ها جنبش های سینوسی اند با فراز و فرودهایی، با پیشروی و عقب نشینی هایی رو بجلو و عقب، افزایش روزانه پتانسیل طبیعی این جنبش ها نیست مگر این که لایه های دیگر جامعه مثل کارگران به میدان بیایند و زور خود را پشت زور این ها بگذارند.
۷- گفته می شود مشکل چپ ها این است که با کلیشه های قدیمی به طرف جنبش های مدرن می روند و اگر جنبشی در قالب کلیشه های ذهنی آن ها نگنجد به نقد و رد آن جنبش بر می خیزند.
عصر نوین ارتباطات نیروهای مولد و تغییر ده را به هم ریخته است. باید این نیروها را شناخت و برای پیشرفت و تغییر در مسیری درست انداخت. چارچوب های خشک گذشته جوابگوی تحولات امروزه نیستند. همانطور که راه رشد غیر سرمایداری با همه یال و کوپال تئوریکش به تاریخ پیوست.
این نگاه به معنای آنارشیسم نیست، این ذات عصر نوین است.
این گزاره درستی ست که جنبش های مدرن را نمی توان با متر انقلاب های قرن نوزدهم و بیستم مساحی کرد. و این هم حرف درستی ست که نباید با قالب های فکری گذشته و کپی شده از انقلاب های سده ماضی و حتی انقلاب ۵۷ جنبش ها و خیزش های انقلابی این روزگار را تشریح کرد. تمامی این گزاره های درست بدین معنا نیست که از بدیهیات جامعه شناسی انقلاب ها عبور کنیم و به نفی حزب، برنامه و تشکیلات و تدوین استراتژی و تاکتیک و تحلیل طبقاتی جنبش برسیم. هیچ جنبش انقلابی بدون برنامه و رهبری و تشکیلات به فرجامی نیک نمی رسد. بدون تشکیل بلوکی تاریخی به رهبری دموکرات های انقلابی و حضور پر رنگ طبقه کارگر و نمایندگانش راه به ناکجا خواهیم برد.
۸- در مورد گذار و چگونگی گذار حرف قطعی نمی شود زد اما شواهد و قرائن حاکی از آن ست که گذار با خشونت همراه خواهد بود و این بر می گردد به ماهیت ایدئولوژیک حاکمیت که خود را حق مطلق می داند و این حق را بر خاسته از مشروعیتی آسمانی به حساب می آورد.
البته ناگفته پیداست که در مورد تحولات آتی قانون ریاضیات آن هم به شکل ساده اش عمل نمی کند که دو دوتا می شود چهارتا. در تحولات اجتماعی از قرع و انبیق جامعه چیزهایی بیرون می آید که به مخیله کسی خطور نمی کند.
۹- در جنبش های افقی که از رهبری متمرکز و حزبی سراسری برخوردار نیست باید به نقش مخرب عناصر نفوذی و نقش استعمار در سمت دهی به آماج های انقلاب اندیشید.
از انقلاب مشروطه به بعد نقش استعمار در انحراف جنبش ها پر رنگ بوده است و بدون تردید ارتجاع جهانی سعی خواهد کرد از طریق جریانات نزدیک به خود انقلاب را در لحظه معینی به سمتی خاص هدایت کند. جریانات راست اسب تروا در این جنبش ها هستند.
باید به این امور بیشتر اندیشید.
——————————————
منبع: اخبار روز