نوامبر 26, 2022
«پشت این بی تابی»، شعر از حسین اکبری
خصم با این شلیک
می دهد پیغامش
یا همه چشم ببندید و خاموش شوید
یا ز رخسار شما خالی چشم
حسرت دیدن آزادی را
لحظهی شادی را
تا ابد در دل و جان…
پشت این بی تابی
پشت این بی تابی
شبنم و رخسارهی گل
بوی آزادی با عطر جوانی
و پرِ پروانه
رقص کنان
غرش لولهی ُپر از باروت
و پراکندن صدها سرب
با چکان ماشه
دیدگان دختر
خندهی مسخره آن سرباز
از پس شلیک اش
چشمهای پسر سینه فراخ
پشت این تاریکی
دگرش نوری نیست!
خصم با این شلیک
می دهد پیغامش
یا همه چشم ببندید و خاموش شوید
یا ز رخسار شما خالی چشم
حسرت دیدن آزادی را
لحظهی شادی را
تا ابد در دل و جان…
همه خشم است
و خروشی سرشار
که ز بیداد و ز کشتار فزون
ره به فردا
و امیدی به تمامی وطن
کارگر، رنجبر و هرکه دلش خونین است
هرکه زنجیر زپا می گسلد
پشت این بی تابی
واژهای بیشتر از پیش رها
شهر آکنده از آن
واژهی آزادی، آزادی، آزادی
منبع: وبلاگ کار در ایران