مارس 9, 2023
مقاله برگزیده: دفاع از کارگران با توسل به جعل و دروغ برای چیست؟ – حسین اکبری
این مقاله نقد و بررسی برنامهای در کلاب هاووس با موضوع «بررسی جنبش شورایی با مصداق مبارزات هفت تپه، دستاوردها، افت و خیزها، تجربه مبارزه خلاقانه و نقش کانال مستقل هفت تپه» می باشد. سخنرانان این برنامه عباس منصوران، محمود قزوینی، علیرضا بیانی و البته برگزار کنندگان که با اسامی کوچک بدون هیچ گونه هویت سازمانی برنامه را هدایت می کردند.
گرچه سخنرانان باید به موضوع برنامه میپرداختند و موضوعاتی درباره جنبش شورایی و مصادیق آن را به لحاظ نظری و کارکردی در این شرکت نشان می دادند اما آنچه در مرکز توجه سخنرانان بود نه شورا بلکه شبحی از شورا که هر یک به شکلی از سازمان شکل یافته در ذهنیت خود آن را بیان می کردند
دفاع از کارگران با توسل به جعل و دروغ برای چیست؟
حسین اکبری
جمعه دوازدهم اسفندماه 1401 برنامهای در فضای مجازی (کلاب هاووس) برپا شد. موضوع این برنامه بررسی جنبش شورایی با مصداق مبارزات هفت تپه، دستاوردها، افت و خیزها، تجربه مبارزه خلاقانه و نقش کانال مستقل هفت تپه و سخنرانان: عباس منصوران، محمود قزوینی، علیرضا بیانی و البته برگزار کنندگان که با اسامی کوچک بدون هیچ گونه هویت سازمانی برنامه را هدایت می کردند.
گرچه سخنرانان باید به موضوع برنامه میپرداختند و موضوعاتی درباره جنبش شورایی و مصادیق آن را به لحاظ نظری و کارکردی در این شرکت نشان می دادند اما آنچه در مرکز توجه سخنرانان بود نه شورا بلکه شبحی از شورا که هر یک به شکلی از سازمان شکل یافته در ذهنیت خود آن را بیان می کردند در واقع امر دستمایه ای برای طرح هدف مشترک آنها یعنی رواج گرایش ضد سندیکایی نه با نقد نظری و چهارچوبی مستدل بل که با تحریف و تخریب این نهاد صنفی طبقاتی ونسبت های نادرست و اتهام آمیز و ترور شخصیت کسانی که از ایده ی سندیکایی به عنوان تشکلی مستقل و آزاد و پایدار نام میبرند همراه بود. و اگر نبودحضور و سخنان تعدادی از میهمانان برنامه که هم به شکل سازمان موجوددر هفتتپه و هم نحوه عملکرد و هم دستاوردهای آن بطور مبسوطی بپردازند (از جمله می توان اظهارات علیرضا عسگری و یکی دو نفر دیگر از میهمانان برنامه را که واقعا بیانگر دغدغه آنان حمایت و دفاع آنان از کارگران هفتتپه بود) محتوای برنامه جز دشمنی با سندیکا و فعالیت سندیکایی نمود دیگری نمی یافت.
برای پرداختن به تمامی آنچه که درساعتها گفتگوی این کلاب گذشت نیازمند پیاده کردن فایل صوتی این سخنان و پرداختن دقیق به هر اظهار نظر قابل نقد در این گفتگوهاست که به وقت ِخود، کاری در خور اعتنا است ولی این شرایط تنها اجازه می دهد سخنان سخنرانان را پیاده و فاکتهای دقیقی از اظهارات آنها را ارائه داد . اما آنچه مرا واداشت تا به موضوعات طرح شده دراین کلاب بپردازیم مواضع ضدکارگری در پوشش دفاع از کارگران هفتتپه و رواج انحرافات جدی بنام مواضع انقلابی در جنیشِکارگری است . مواردی که البته اصلا تازه نیست و هر از گاهی از سوی افراد و جریاناتی و امروز از سوی سخنرانان این کلاب صورت می گیرد.
نقطه اشتراک سخنرانان “بررسی جنبش شورایی…” اتفاقا پیرامون شورا و جنبش شورایی نیست چون این افراد طی سخنرانی های خود اساسا نشان می دهند که نه شورا را بدرستی میشناسند و نه آنچه را در هفت تپه رویداده است. تشکلی که از دل این رویدادهای مبارزاتی شکل گرفته است، شورا نبوده و نیست. آنها غافل از این پیام رهبران مبارزات هفت تپه که همواره بر مضمون فعالیت شورا تکیه داشته اند هر یک از ظن خود تعریفی سردستی از شورا ارائه میدهند و به دنبال تمایلاتِ خود در جنبش کارگری هستند که به دلایل عمده بودن موضوعی دیگرکه نقد اساسی «منشور مطالباتی …» اصل تفکرات این جماعت راهی به گفتگوی همگانی پیدا نمیکند و فضای گفتگو دوقطبی تنها درجاییکه موضوع امضای «سندیکا»ی هفت تپه که مرکز و بهانهی دشمنی سخنرانان با اصل فعالیت سندیکایی را موجب میگردد تا این به اصطلاح فعالان چپ و کارگری بخشی از جنبش کارگری که سندیکا را تشکیلات متبوع خود دانسته اند مورد دشمنی کین توزانه همراه با دروغ و جعل قرار دهند.
از آنجا که سالها در ترویج سازمانیابی کارگران و به ویژه دهه هفتاد و به بعد و در دهه هشتاد در کمک به برپایی سندیکاهای کارگری به همراه هیات موسسان سندیکاهای کارگری در ایران نقش داشته ام و از راه های ممکن و مقدور از جمله نشر مطالب به اهمیت نقش سندیکاها در زندگی کارگران پرداخته ام طبعا به هدف مناسبی برای این جماعت بیعمل و پرگوی در حاشیه جنبش کارگری قرار گرفته ام . البته این هجوم به ظاهر نقادانه ولی دشمنانه آکنده با جعل و دروغ نه به دلیل رواج سندیکا که پایداری درهمراهیام با کارگران و طبقه ای که از آن برآمده ام ،رخ می دهد که قطعا هراسی نیست. آنکس که در مقابل جعل و دروغ می ایستد طبعا انتظاری جر این نیز نمی تواند ازاین جماعت داشته باشد پافشردن او در بیان حقیقت کاری است انقلابی .
چرا میگوییم سخنرانان این کلاب درک روشنی از شورا و آن تشکلی که در هفت تپه وجود دارد، ندارند؟
این ادعا را میتوان از سخنان ابراز شده از سوی هریک دریافت. پیشاپیش لازم به یادآوری است که این سخنان از فایل صوتی ذحیره شد این برنامه پیاده شده است و بدون هیچ دخل و تصرفی در مضمون آن ارائه میشود.
از نظر اولین سخنران محمود قزوینی، تشکل موجود در هفت تپه پس از سندیکا مجامع عمومی است که کارکرد شورایی دارد. از نظر ایشان سندیکا هم ابتدا به ساکن مجمع عمومی بوده و مضمون شورایی داشته و با بیان نام سندیکا بنابه دلایلی که از بیان آنها سر باز میزند ماهیت شورایی و مجمع عمومی خود را از دست داده است! محمود قزوینی در ادامه ی و توضیح کارکرد مجمع نمایندگان چنان به نقیض گویی در میغلطد که آشکارا نقش و مضمون فعالیت شورایی را نیز مهر باطل میزند و تصمیمات نخبگان کارگری هفت تپه را معیار قرار میدهد. دلیل آن نگاه نه تنها خامی و بیدانشی نامبرده که خط مشی حزب متبوع اوست که کارگران حزبی و در نهایت حزب را منشا اصلی تصمیمات کارگری میدانند. بخوانیم:
«بنظر من کانال در رابطه با خود هفتتپه، مجمع عمومی و مجمع نمایندگان را به شکل بسیار برجسته ای در جنبش کارگری ایران به همه نشان داده است. مجمع عمومی چیزی نیست که فقط در هفت تپه پیش اومده و اجرا شده. این جنبش عمومی کارگری بهر حال در تشکیل مجمع عمومیها وجود داره. مجمع عمومیها و هیاتهای نمایندگی و یا انتخاب نماینده و اینا قرار داره. اون که مستقل است. مستقل از دولت عموما اینجوری هست. یه مورد سندیکا ی شرکت واحد تشکیل شده. من بعدا راجع به سندیکای هفتتپه اگر وقت شد صحبت میکنم. که سندیکای هفتتپه در زمان تشکیل اش همین مجمع عمومی نمایندگان بوده و در واقع یعنی تو جنبش شورایی قرار داشته و اصلا توی اون چیز نبود اینکه چی شد و چی نشد، بحثاش جداست. اما بنظر من توی انتخابات عمومی توی هفتتپه انتخاب شده چیزی که به نام سندیکای هفت تپه است.»
ترجمه سلیس این پراکنده گویی ها این است که سندیکای هفت تپه همان مچمع عمومی است که در جنبش شورایی دسته بندی میشود. متاسفانه به دلیل ذهن مغشوش گوینده این استنباط از گفتار وی به دست می دهد و البته خواننده این اظهارات ممکن است به ترجمان دیگری نیز دست یابد. او در ادامه می گوید: «اما چیزی که در هفتتپه اتفاق افتاد این مجمع عمومی بصورت دایم بوده. یک عده رهبران کارگری به طور مرتب سر مسایل مختلفی یا مطالبات مختلفی که جلو روی کارگرا بود از دستمزدهای عقب افتاده تا مساله خلع ید تا اول ماه مه (برگزاری اول ماه مه در هفت تپه استثنایی بود ما نداشتیم تو ایران این دوره برگزاری اول ماه مه در یک مرکز کارگری بزرگ فکر می کنم سال 99 بود یادم نیست کی بوده بنظر من اول ماه مه با شکوهی بوده و متفاوت بوده یا مثلا جشن خلع ید گرفتند) یا کلا همه مبارزاتی که داشتند بر اساس مجمع عمومی بود وقتی می گوییم مجمع عمومی بعضیها برمیگردند بما میگن که شما میگین مجمع عمومی! اصلا تو ذهنشون نمی گنجه مجمع عمومی شرکت یا کارخانه را با مجمع عمومی یه تشکل قاطی می کنند! بابا این جنبش مستقیم کارگران است میگی تشکل نیست؟ خب تشکله دیگه! این رهبرانش؛ اینم بهش اضافه شده کانال مستقل هفت تپه! بهش ابعاد دیگه ای داده! بعد مجمع نمایندگان اونجا چی شد؟ این نمایندگانش هم اینجوری نبود که برن بشینن قانون کار یاد بگیرن….»
محمود قزوینی اساسا هیچ نقل قولی از نمایندگان مجامع عمومی و رهبران جنبش مطالباتی کارگران برای اثبات برحق بودن جنبش مجمع عمومی بیان نمی کند او با زبان الکن اما مصرانه میخواهد عقاید و نظرات حزب کمونیست کارگری را در قالب حعلی از واقعیت آنچه در هفت تپه گذشته است قالبگیری کند. بهمین خاظر است که حتی سندیکا را هم مجمع عمومی مصادره شده به نام دیگری میداند و هویت مجمع نمایندگان را هم که محصول مبارزه ای هوشمندانه کارگران در مقابل تحمیل نمایندهی وزارت کار بود و به مجمع نمایندگان فرارویید را نیز به مجمع عمومی تغییر میدهد. در واقع با مصادره ویژه مضمون شورایی فعالیت های مجمع نمایندگان در عمل و تعبیر نادرست در ارتقا یافتگی نهاد مجمع نمایندگان به “شورای هفت تپه” و یا تعبیر کلی تری به نام “جنبش شورایی” عملا مسبب رواج مخدوش و نادرست درکی از شورا و جنبش شورایی میشود.
اشکال ماجرا تنها در این نیست که این مجذوبان شورا، اتفاقِ افتاده را به نادرست گزارش می کنند بلکه در آنجاست که اینان حتی شورا و اداره شورایی را هم نمی شناسند. درکی که محمود قزوینی ارائه می دهد دقیقا. آشکارا بیان رفتاری کاملا ضد شورایی است که البته با دریافت او از سندیکا، حتی درکی سندیکایی هم نیست او در ادامهی دفاع از کانال مستفل هفت تپه در مورد نحوه و شکل تصمیم گیری آنچه او شورایی می نامد، چنین می گوید:
«….اگر مثلا کانال هفت تپه میآمد و می گفت امروز باید بریم مثلا سندیکا تشکیل بدیم بنظرم ایزوله میشد. کانال مستقل نمیماند چون اونجا یه مبارزه ای در جریان بود، یه ابتکاری زده بودند، که مثلا کارگران می رفتند روی سنگر همون جا تقسیم کار می کردند، سخنرانی میکردند، مسایل را با هم در میان می گذاشتند، از همون جا می گفتند بریم دم ساختمان فرمانداری یا نه؟ تصمیم میگرفتند …. مسلما رهبران کارگران، فعالین کارگری از قبل صحبت کردند، همین جوری هم نیست که فقط به رای کارگران باشه، در نهایت به رای کارگران بود، به تصویب کارگران بود، اینه که بنظر من یک تشکل است، یه کمیته، یه تریبون مختص است ….».
اینکه آیا این روایتها درست است یا نه! خود یک موضوع است اما این برداشت محمود قزوینی از اداره شورایی و اینکه شورا، مجمع نمایندگان و حتی سندیکا همه همان جنبش محمع عمومی است و شیوه و کارکرد آن صحبت ها و هماهنگی های از پیش مشخص شده رهبران کارگران و فعالین کارگری است که فقط به رای کارگران و در نهایت به تصویب آنها بستگی دارد این پرسش را پیش روی این جماعت می گذارد پس تکلیف آن شور و مشورت و خرد جمعی و آن جنبش مستقیم کارگران چه میشود؟ کجای این گزاره محمود قروینی به عنوان منادی حزبی که مدعی است جنبش مجمع عمومی همان تشکل کارگری است که می تواند تقسیم کار کند و بر اساس دموکراسی و رای همگانی در یک گردهمایی برای مبارزه تعیین تکلیف کند! را می توان دید؟ کجای این گزاره نشان از تداوم جنبش مجامع عمومی دارد؟ چه شده است که این جنبش مجامع عمومی ادعایی امروز تا این پایه ضعیف و ناتوان از سازماندهی کارگران است که موضوع شوراهای اسلامی کار دوباره در دستور مشتی جماعت بریده از کارگران قرارگرفته و چه بسا در هفت تپه شکل گیرد؟ کجا بوده و هست این جنبش مجامع عمومی که از شاخصترین مدافعان حقوق کارگران هفتتپه اسماعیل بخشی کمترین حرکت حمایتی را ندارد و درخواست و مطالبه برگشت به کار او را دنبال نمیکند؟ آیا این ادعاهای صدمن یک غاز از نظر کارگران هفتتپه و فعالان کارگری صادق و با شعور آن پذیرفتنی است؟ چرا عدهای جماعت شکم سیر از میان مهاجران و تیعیدیان خارج از ایران که حتی در اتحادیه های همان کشورهای محل سکونت خود کمترین اثربخشی را هم نمی توانند داشته باشند چنین نسخه های بیمقداری را برای طبقهی کارگر ایران تجویز میکنند؟
و اما برگردیم به اظهارات عباس منصوران که در مقایسه با دو دیگر سخنران کوشیده است دستاوردهای مبارزات کارگران را مستند و به تالیف در آورد. برای این کوشش ارجمند از همین جا درود می فرستم منتهی با صحبت های ایشان هم می توان رگه های پر رنگی از عناصر غیر واقعی را در اظهاراتش یافت. اول اینکه منصوران به اشتباه تصور میکند که کسانی با مجمع نمایندگان مشکل دارند و آن را تشکل پایدار نمیدانند. این اشتباه شاید ناشی از خلط جنبش مجامع عمومی (و نقدهای جدی بر آن) با تشکل مجمع نمایندگان است. این دو با هم تفاوت جدی دارند و همانطور که در بالا هم اشاره شد مجمع نمایندگان از کلیه نمایندگان کارگاه های مختلف و بخش های اداری زراعی و فنی و تولیدی نیشکر هفت تپه شکل گرفت و با هوشمندی و درایت فعالان و پیشروان کارگری هفتتپه برای جلوگیری از افتراق و پراکندگی نمایندگان و فعالیت منفرد و بخشی و جزیره ای آنان طرح مجمع نمایندگان پا گرفت و به رهبری مبارزات کارگران پرداخت. این نه تنها مجمع عمومی مورد نظر حزب کمونیست کارگری و وابستگان آن نیست که خود نوعی از تشکل مبتنی بر اتحادِ نمایندگان و همانگونه که فعالان هفتتپه به درستی اصرار داشتند فعالیتش متکی به مشورت و هماهنگی و دارای مضمونی شورایی بود. این خلاقیت را متاسفانه دیگران به حساب نادرستی واریز کرده و میکنند. طبعا دوره این نمایندگان یا بر اساس قانون پایان می یابد و یا با توسل به زور و سرکوب دچار ناکارآمدی میشود و تنها ضامن بقا و ادامه کاری چنین شکلی از تشکل حمایت کارگران و ارتقاء سازمانی آن به شکلی عالیتر و نظاممند است. قطعا کارگران هفت تپه دقیقترین روایت را از چگونگی اوضاع مجمع نمایندگان خواهند داشت.
اظهارات بعدی منصوران نیز ناشی از درک غلط فعالیت سندیکایی و این همان دانستن هر سندیکا با مدلهای اروپایی سانتریست و بوروکراتیک آنست و او در دقایق آغازین بحث خود از شکل گیری سندیکای هفت تپه چنین می گوید: «برای ورود به اصل موضوع ناچارم به سالهای پیش برگردم، زمانی که سندیکای هفتتپه در اردیبهشت 87 فراخوانده شد و اعلام موجودیت کرد در یک صبح روز ابان که رای گیری شد بیش از هزار کارگر شرکت کردند در یک مجمع عمومی که رویکرد شورایی داشت و 9 نفر را برگزیدند … ولی اینطور که گفته شد هم کانال مستقل و هم تجربه هفتتپه سازمان یابی اش یعنی ساختارش و رویکرد شورایی اش کشف شد این نبود که چند نفر اراده گرایانه یا از حزبی دستور بگیرند یا از جایی از بالا دستور بگیرند. این درون جنبش کارگری کشف شد. سندیکای 87 تجربه ای بود، چند سال کارکرد و بعد خود مبارزه و افت و خیز، سوخت و ساز فعالین کارگری افرادی را در درون خودش در بطن مبارزه کارگری در هفتتپه آفرید مثل اسماعیل بخشی، بهمنی و سایر … و دیگه یک نفر نبود یک ساختارجدیدی بود جدید که عمدتا در ایران بعد از سال 57 بعد از شوراهایی که سرکوب شدند که البته امید واریم بعدها بتوانیم همه تجربههای جنبش شورایی را در ایران و جهان و نقش آنها را بهر حال یک مروری داشته باشیم»
منصوران به درستی به وجود مضامین شورایی در سندیکا اشاره می کند ولی متاسفانه همانطور که خود در ابتدای سخنرانیش بخاطر بی توجی به موضوع هفت تپه از خود انتقاد می کند در این گزاره کوتاه مقدماتی کاملا مشهود است که درکی از عناصر اصلی از دست رفتن خصلت شورایی سندیکا ندارد و این همان ضعف ارزیابی اوست همچنانکه دیگران و منتقدان فعالیت سندیکایی هم فاقد این درک هستند و با ارزیابی از فعالیت سندیکاهای رفرمیست در جهان، بر هر سندیکا و هر فعالیت سندیکایی مهر باطل میزنند. سوال از او و دیگران این است اگر سندیکاهایی که بعد از یک دوره بیش از بیست سال غیبت به خاطر سرکوبگری های ضد کارگری سرمایهداری و دولتهای آن در ایران دوباره با کوشش های کارگران و تابوشکنی از آن در جامعه مطرح شد اگر آنچنان که این منتقدین بی مطالعه آن را رفرمیست ارزیابی میکنند و فادر به مبارزه بهر شکل از اعتصاب و شیوه های دیگر نبود و اراده ای هم برای اینگونه مبارزات در کارگران سندیکایی وجود نداشت! چرا از سوی رژیم سرمایهداری ایران تحمل نشد و سرکوب گردید؟ مگر نه اینکه با تلقی این منتقدین ظربیت شورایی در هر تشکلی بنا به وجود کارگران و سطح مطالبات آنان وجود دارد چرا این خصلنت و ویژگی “شوراگرایی” جلوهی مادی پیدا نکرد؟ چرا بی توجه به آن ظرفیت هایی که چنین ساختاری را در هر سندیکا میتواند شکل دهد و در تاریخ مبارزات کارگران همین کشور پیش از انقلاب از سالهای برپایی سازمان های کارگری تجارب گرانقدر و دستاوردهای بی نظیری چون برقراری حقوق کار و تامین اجتماعی و غیرو و غیرو را با همین ساختارهای سدیکایی کارگران به دست آوردند نادیده می گیرند؟ دلیل این کوته نظری جز آنست که این منتقدان به تاریخ مبارزات همین طبقه کارگر از بدو پیدایش تا کنون شناخت و آگاهی کافی ندارند؟
بزرگترین ایراد کسانی که قائل به وجود شورا در هفت تپه هستند این است که آنها نقل قول هایی در باره مضمون و مفهوم و نگاه شورایی را ملاک وجود ساختار شورایی میگیرند. اسماعیل بخشی و یا دیگر کارگران مبارز هفت تپه به درستی بر وجه ترویج و آژیتاسیون شورا درحین مبارزه انگشت می گذارند و تلاش میکنند این ایده را پر رنگ کنند؛ خود بهتر از هر کسی میدانند که مجمع نمایندگان شورا نیست ولی میکوشند با امکانات موجود با رفتار جمعی، از کارگرد انفرادی نمایندگی در هر بخش از هفت تپه فاصله بگیرند و بسیار طبیعی است که ذهنیت آلترناتیو کار جمعی را در مقابل رفتار های فردی (که ادارات کار محل با دستور از بالا نماینده کارگری را به هفت تپه حقنه کردند) قرار دهند اما افرادی که این هوشیاری و خلاقیت را درک نمیکنند داد سخن سر میدهند که جنبش شورایی در هفتتپه در مقابل جنبش رفرمیستی و سانتریستی قرار گرفت!
البته منصوران این را فهمیده است او با تشبیه کشف شورا به شاهکار میکل آنژ خود نیز کشف تازهای کرده است و بطور ضمنی این نظر را دارد رواج می دهد که باید از درون صخره پیکره ای زیبا را تراشید او گفته اسماعیل بخشی را تکرار می کند که: «ما شورا را زندگی می کنیم نه فقط تجربه می کند بلکه زندگی می کند شورا را ،کشف اش کرده اند! البته چیزی به نام مجمع عمومی که هر لحظه قابل فراخواندن بود و برای هر کاری و هر تصمیمی روی سکوی هفت تپه رای گیری میشد، درون این چیز جدیدی در آمد که البته شورا نبود ولی رویکردی شورایی داشت مجمع نمایندگان بود که با مجمع عمومی فرق میکند، مجمع عمومی در واقع برای یک هدف خاصی انتخاب میشود و فراخوانده میشود»
اما وی آنچنان متاثر از پروپاگاندای ضدسندیکایی طرفداران جنبش مجمع عمومی است که با این سخنان در دام این جریان منحط موجود در جنبش چپ می افتد. او می گوید: «بهر حال گفته میشود که این نهاد کارگری به نام مجمع نمایندگان پایدار نیست و سندیکا پایدار است، کافیست به سندیکا نگاه کنیم ببینیم پایدار بودنش را، و یا سندیکاهای دیگر چقدر پایدار بودند؟ چقدر توی این شرایط تونستند کار را به پیش ببرند»
به این ترتیب منصوران در یک خطای شناختی از دیدگاه طرفداران تز جنبش مجامع عمومی و دشمنی آنها با هر تشکل پایدار و مستقل به ورطه دشمنی با بخشی از جنبش کارگری که سندیکا را سازمان و ظرف مناسبی برای فعالیت و مبارزه انتخاب کرده است، افتاده و عملا در یک پلاتفرم ضدسندیکایی دوشادوش کسانی قرار گرفته است که بنظر میرسد هیچ گونه اشتراک بنیادین نظری با آنان بر سر جنبش کارگری ندارد. در واقع منصوران علیرغم واقع بینی قابل تعمیم در همه عرصههای جنبش کارگری به خلط بین دوغ و دوشاب تن داده است.
سخنران سوم این کلاب علیرضا بیانی اما آشکارا با جعل و دروغ علیه فعالیت اتحادیه ای و فعالان آن کمر بسته است. او نیز در خارج از ایران زندگی می کند و از سال 1388 مهاجرت کرده است فارغ از دلایل مهاجرتش طرح این موضوع از آن جهت است که میشد انتظار داشت که اگر انسانی معقول و منطفی باشد حتما آن شرایط و هم پیش از آن از دهه اول پس از انقلاب و سرکوب های مستمر کارگران و سازمان های کارگری تا برآمد و بازگشایی اولین سندیکا در دهه هشتاد را شاهد بوده است را درک و تحلیل کند. متاسفانه این انتظار کاملا بیجا است و اظهارات او نشان از ذره ای واقع بینی ندارد. جدای از این قضاوت لازمست ببینیم چرا او نمی تواند در صف یک منتقد در جنبش کارگری نقش سازنده ای داشته باشد.
مشکل در این نیست که او مخالف سندیکاست چرا که این حق طبیعی هر کسی است که در گزینش شیوه سازمانیابی طبقه کارگر به نوعی از سازمان کارگری باورمند باشد که با دیدگاه هایش انطباق بیشتری دارد. مشکل آنجاست که او اساسا درک درستی نه از سندیکا و نه از شورا ارائه نمی دهد و بدتر از آن به اتهامات سنگینی علیه افراد و نه نقد دیدگاه و نگرش آنها دست میزند. او دروغ میگوید و از آن بدتر به نام دفاع از طبقه کارگر دروغ میگوید و به پوپولیسم و عوامگرایی به نام چپ دست میزند. حال ببینم ایشان به شورا و مبارزات هفت تپه از چه منظری می نگرد.
دریافت علیرضا بیانی از سرفصل نوینی درجنبش کارگری ایران که منبعث از جنبش کارگران هفت تپه است به روشی در مبارزه به شکل خرد جمعی نام می برد که تحت عنوان اداره شورایی مطرح شده است. او از این سرفصل در شرایط خاص هفت تپهی در آستانه خصوصی سازی و بحران شدید چپاولگری بخش خصوصی صحبت میکند و نقطه عزیمت خود را نه بر وجود مشکلات پیشاخصوصی سازی که در مرحله ی پسا بحران قرار میدهد به خاطر این گزینش طبیعی است که مبارزات کارگری را با ابعادی خاص بررسی کند. البته این گزینش به خودی خود اشکالی ندارد اشکال در آنست که از نیمهی مبارزات هفت تپه وارد میشود و گویا کارگران پیش از آن فاقد مشکلات از جمله مشکلات صنفی خاص خود بوده اند. بنابر این او در مرحله رشد و زایش مطالبات جدیتری به بررسی مبارزه کارگران وارد میشود و طبعا درکی حقیقی از روند مبارزه کارگران هفت تپه را ندارد و به همین دلیل به سخنرانی هایی استناد می کند که موضوع آن را بتواند به اداره شورایی نسبت دهد.
او به راهکارهای متفاوتی اشاره دارد و از میان آنها به راهکاری که تاکید بر قدرت کارگران در اداره هفتتپه را بیان میکند توجه میدهد و این نقطه را سرفصل قرار می دهد و چنین تحلیل می کند:
«راهکاری که این مساله را تاکید کرد که میشه این کارخانه را، تولید را در اختیار خودمون بگیریم، همهی ابزارها و امکاناتش را، و می تونیم خودمون کارخانه را اداره کنیم، همهی تخصص هاش را داریم از هیچ چیز نگران نیستیم. با قدرتی که داریم (تاکید بر سر این قدرت نقطه عطف بود) می تونیم خودمون کارخانه را به پیش ببریم –در اینجا در واقع سرفصل شد. یعنی تا قبل از این هم اگر میخواست با خصوصی سازی مبارزه کند یا باشرایط مشابه مثلا با روشهای سندیکایی یا اعتراضات برای یکسری کسب امتیازات مطرح میشد ولی اینجا روشی مطرح شد که اولا کارگران آن را متوجه بشن که فهمیدند یعنی چه! ….. بنابراین این قابل فهم بود یعنی به روش خرَدِ جمعی اینکار فقط صورت میگرفت نه به یک روشی که مثلا یک عده نخبه، حرفه ای مثلا یک گوشه ای بنشینند برای بقیه تصمیم بگیرند. برای همین این تاکید شورایی از اینجا شروع شد که ما به شکل شورایی اینجا مشورت کنیم با مضمون و مفهوم مشورتی یک روش مشورتی. این در واقع داشت از کانسبت های قدیم (منظور زمینه ها است – تاکید از نویسنده) از ماقبل خودش عبور می کرد، روشهای سلسله مراتبی که در چهارچوب سندیکالیزم مطرح است ….»
آنچه از صحبت های علیرضا بیانی مشهود است اینکه 1- خرد جمعی یعنی شورا 2- شکل شورایی یعنی مشورت کردن و 3- مشورت یعنی مضمون و مفهوم یک روش مشورتی است. این نهایت درک علیرضا بیانی از شورا است. در اینجا هیچ از تصمیم گیری و براساس اراده جمعی خبری نیست! در این جا هیچ تصمیمی گرفته نمی شود فقط مشورت و یا برقراری روش مشورتی است همان آیه شریفه “وَ شٰاوِرْهُمْ فِی اَلْأَمْرِ” و یا « وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ؛ و کار آنها به طریق شورى و مشورت در میان آنها صورت مى گیرد» منتهی نه از زبان مسلمانی معتقد. (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!)
اما اشکال اساسی تر سخنان علیرضا بیانی در این است که شان نزول این شکل شورایی را تحقق یافته می گیرد یعنی اینکه او از راهکار سخن میگوید و صرف بیان راهکار را اداره شورایی می پندارد. ایشان حتی نمیداند راهکار وازه ترکیبی از راه+کار به تنهایی چیزی را حل نمی کند کاری که بر اساس این مشی معین انجام میشود نتیجه ای خواهد داشت. این ایده ایست که در بهترین حالت همانگونه که در کلام زیبای اسماعیل بخشی در مورد “ما شورا را زندگی می کنیم” به منظور ترویج “شورا” آنهم نه مشورت بل که نهادِ تصمیمگیر جمعی و نه صرفا نهادی برای تجمیع خرد و داناییها (خرد جمعی) رواج داده میشود.
چنانچه قرار بود این راهکار مادیت پیدا کند از محدوده ایده به عمل درآید نیازمند ساختاری مناسب خود بود آیا چنین ساختاری در هفت تپه ایجاد شد؟ این چه مقایسه ی مسخره ایست بین آنچه وجود ندارد با سندیکایی که به قول ایشان سلسله مراتبی است (اشازه به سندیکای هفت تپه نیست).
علیرضا بیانی حتی خود نیز باور ندارد که این نوع اداره شورایی که در تصورات اوست (نه حرف اسماعیل بخشی و نه اعتقاد طرفداران اداره شورایی است) در عمل شدنی باشد! او در ادامه پس از نفی هر گونه خرد جمعی در ساختار سندیکایی و دادن امتیاز به دیدگاه مشورتی خود چنین میگوید: «سندیکالیستی در واقع به این معنایی که یک تشکل که هیات مدیره معینی دارد و یک بار برای همیشه انتخاب شدند دیگه مگه میشه تکونشون داد و اونا در واقع میشن طرف مذاکره با کارفرما و دولت و اگرسازشی بخواد صورت بگیره، معامله ای یا هر چی بشه کافیه اون چند نفر در واقع پای این مذاکرات به توافق برسند، کل یک جنبش را تحت تاثیر خودش قرار بده. این روش اتحادیه های اروپایی خیلی متداوله. تو اروپا در واقع تاکید می کنند که کارگران اصلا باید برن عضو اتحادیه بشن برای اینکه مایل نیست با یک توده شورشی بدون تشکیلات روبرو بشه. بلکه او میخواد به عنوان کارگر توی تشکیلاتی قرار بده با نمایندگانِ تو وارد مذاکره بشه اونها را که متقاعد کرد یعنی شما را هم متقاعد کرده است در صورتیکه این خرد جمعی در واقع این روش را میذاره کنار. چون میگه آرای یک به یک کارگران موضوع بحث است نه آرای منتخبین اینها خوب بله نمیشه 5000 نفر رفت تو دفتر فرمانداری اونجا دو تا نماینده انتخاب میشه میره نظرات اینارو میبره میده ولی چه بر سر کارخانه بیاد، چطوری این را اداره اش بکنیم، آرای مجموع کارگر است و نه یک تشکیلات!»
آنچه از این سخنان به سادگی قابل فهم است باز موضوع ساختار شورایی و نحوه اداره شورایی است و از نظر علیرضا بیانی 1- روش اتحادیه ای یکبار انتخاباتی صورت می گیرد و نمایندگان دایم العمر و غیر قابل تکان دادن هستند! 2- اتحادیه مفید نیست چون کارگران عضو در آن تودهی شورشی و بدون تشکیلات نیستند! تا اینجای کار متوحه میشویم کارگر تشکیلات نمیخواهد کافیست شورشی باشد. 3- در اتحادیه کافیست نمایندگان متقاعد شوند حتما اعضا هم متقاعد خواهند شد! این هم توهین به شعور کارگران است و پذیرش این اصل که چون عده ای نماینده را بشود فریب داد بقیه هم فریب خورده اند! 4- چون امکان گفتگو با مثلا 5000 نفر وجود ندارد پس نماینده گزینی برای طرح نظرات در مذاکره ضرورت می یابد! ببینید چگونه به پوپولیسم برای فریب کارگران متوسل می شوند خب اگر 5000 نفر سازوکاری برای به تفاهم و رسیدن بر سر یک موضوع پیدا می کنند به طریق اولی در ساختاری نظام مند این امکان را می یابند! پس چرا باید درک شورشی بدون تشکیلات را از کارگرانی داشت که می خواهند اداره شورایی را به عنوان عالیترین شیوه پیش ببرد؟ این گیج سری گوینده را چگونه می توان توجیه کرد؟
سندیکا یا هر ساختار اتحادیه ای، شورایی بر خلاف نظرات علیرضا بیانی به اراده کارگران شکل می گیرد و این اراده بهر میزان بر آگاهی و دانش طبقاتی متکی باشد آن سازمان کارگری می تواند چنان ساختاری را شکل دهد که پاسخگوی آن میزان از انتظارات آگاهانهی طبقاتی باشد. در عین حال هر سازمان کارگری در ضمن پویایی و خلاقیت استعداد گرفتاری در انواع بحران ها را نیر در خود دارد. این احکام قطعی که چون مقدرات لایتغیر در مورد سندیکا یا هر سازمان کارگری صادر می شود را با هیچ منظقی نمی توان پذیرفت. این همان ایجاد اعتشاش قکری در بین کارگران و عامل بازدارنده در راه سازمان یابی و ترویج پراکندگی و بی سازمانی است.
از انجا که بخش های دیگری از فایل صوتی سخنرانان این کلاب باید پیاده شود ادامه این نوشتار به آینده ای نزدیک موکول می شود.
ادامه دارد…
————————————-
منبع: وبلاگ کار در ایران