آوریل 16, 2023
روز جهانی کارگر (اول ماه مه) در ایران و شعار زن، زندگی، آزادی
اینکه چه رابطهای بین شعار زن، زنذگی، آزادی و روزجهانی کارگر در ایران بر اساس دیالکتیک مبارزه طبفاتی و رهایی بشر (زن و مرد) برقرار است را با پرداختن به مباحث زیر توضیح خواهیم داد:
ابتدا به روز کارگر و روز زن و پیشینهی هر یک خواهیم پرداخت. سپس اشتراکات پدیدآمدن این دو رویداد تاریخی را از منظر طبقاتی و رهایی نشان می دهیم، در ادامه کاستی های مبارزه طبقه کارگر ایران را در عدم مشارکت و دخالتگری زنان در این طبقه و در سایر عرصه های مبارزاتی نمایان می کنیم و در پایان یادآور میشویم چرا همهی مطالبات طبقه کارگر ایران با شعار زن، زندگی، آزادی عجین است و این شعار نه تنها ربطی به انواع جریانات بورژوایی و به ویؤه گرایشات قاشیستی درون اردوی سرمایه ندارد بلکه اگر بهدرستی نقش زنان کاملا آزادانه و دموکراتیک در زندگی اجتماعی ارزیابی و سنجیده شود آنگاه روشن خواهد شد چگونه سرمایه داری از جمله سرمایه داری نئولیبرال اعم از نوع دینی و یا نوع سکولار آن هریک به شیوه خود خواهند کوشید زنان را به ویژه زنان کارگر و زحمتکش را به انقیاد و نهایت زیستی همراه با بهره کشی و در بهترین حالت همراه با مظاهر ناشی از آزادی های محدود فردی از جامعه و زندگی اجتماعی و آزادیهای اساسی دور سازند.
روز جهانی کارگر (اول ماه مه) در ایران و شعار زن، زندگی، آزادی
امسال روز جهانی کارگر در ایران مصادف است با ادامه جنبش زن، زندگی، آزادی. جنبشی عمومی که با اسم رمز ژینا سر برآورد و جهانی را از خود متاثر کرد. جنبشی که هر یک از جریانات سیاسی اعم از پوزیسیون یا اپوزیسیون جمهوری اسلامی می کوشند آن را به سود خود مصادره کنند و هرگونه تحلیل سطحی و روبنایی را دلیل و سندی برای رویکرد مورد نظر خود از این جنبش محوریت بخشند. ما در راهکار سوسیالیستی پیشتر نیز جنبش زن، زندگی، آزادی را با مضمونی به شدت ضدتبعیض و رهایی بخش از ستم جنسی و طبقایی و در راه رهایی از انواع تبعیضات دیگر قومی، فرهنگی و سیاسی برآورد کرده بودیم. اینک در آستانه اول ماه مه _روز جهانی کارگر_ برآنیم تا این پیوند ناگسستنی بین طبقه کارگر و جنبش زن، زندگی، آزادی را تحلیل و بر اساس آن، ضرورت درآمیزی آگاهانه مبارزه مردان و زنان کارگر را در یازده اردیبهشت روز کارگر در ایران بهعنوان راهکار بدیل برگزینیم.
اینکه چه رابطهای بین شعار زن، زنذگی، آزادی و روزجهانی کارگر در ایران بر اساس دیالکتیک مبارزه طبفاتی و رهایی بشر (زن و مرد) برقرار است را با پرداختن به مباحث زیر توضیح خواهیم داد:
ابتدا به روز کارگر و روز زن و پیشینهی هر یک خواهیم پرداخت. سپس اشتراکات پدیدآمدن این دو رویداد تاریخی را از منظر طبقاتی و رهایی نشان می دهیم، در ادامه کاستی های مبارزه طبقه کارگر ایران را در عدم مشارکت و دخالتگری زنان در این طبقه و در سایر عرصه های مبارزاتی نمایان می کنیم و در پایان یادآور میشویم چرا همهی مطالبات طبقه کارگر ایران با شعار زن، زندگی، آزادی عجین است و این شعار نه تنها ربطی به انواع جریانات بورژوایی و به ویؤه گرایشات قاشیستی درون اردوی سرمایه ندارد بلکه اگر بهدرستی نقش زنان کاملا آزادانه و دموکراتیک در زندگی اجتماعی ارزیابی و سنجیده شود آنگاه روشن خواهد شد چگونه سرمایه داری از جمله سرمایه داری نئولیبرال اعم از نوع دینی و یا نوع سکولار آن هریک به شیوه خود خواهند کوشید زنان را به ویژه زنان کارگر و زحمتکش را به انقیاد و نهایت زیستی همراه با بهره کشی و در بهترین حالت همراه با مظاهر ناشی از آزادی های محدود فردی از جامعه و زندگی اجتماعی و آزادیهای اساسی دور سازند.
در مناسبت های جهانی روز جهانی کارگر (اول ماه مه)، روز جهانی زن (هشتم مارس) بحث مشترکی وجود دارد و آن اعتراض به وضع موجود و علیه بهرهکشی و ستم سرمایهداری و در برابر آن سرکوب خشن سیستم سرمایهداری و کوشش بیرحمانه برای خفهکردن صدای اعتراضات کارگران و زنان بوده است. برای یادآوری تاریخ مبارزات طبقه کارگر بطور کلی (کارگران، زن و مرد) و زنان به پیدایش این دو مناسبت جهانی (روز کارگر و روز زن ) می پرداریم
روز جهانی کارگر و پیشینهی آن
روزِ جهانی کارگر یا روزِ بینالمللی کارگر یادمانِ اعتراضات سازمانیافتهی کارگران آمریکایی است که برای نخستینبار در روز ۱ مه ۱۸۸۶ فراخوان اعتصاب سراسری دادند. خواست آنها روزی ۸ ساعت به جای ۱۴ ساعت کار در روز بود
دهها سال است که به این مناسبت در این روز، در کشورهای گوناگون (به استثنای ایالات متحده آمریکا، کانادا و چند کشور کوچک) مراسم ویژه برگزار میشود. تنها در ایالات متحده و کانادا نخستین دوشنبه هر سپتامبر (شهریور) را به عنوان «روز کارگر» برگزار میکنند. در ایران نیز علیرغم پذیرفته شدن این روز و تعطیل آن در قانونکار، همواره کارگران به خاطر پاسداشت این روز به شدیدترین شکل ممکن سرکوب، بازداشت، محاکمه و زندانی میشوند.
تا پیش از انقلاب صنعتی، بیشتر نیروی کار کشاورزی، دهقانانی بودند که به صورت رعیت یا مستاجر زمینداران بزرگ کار میکردند. یعنی در ازای اجازه استفاده از زمین، بخشی از محصول خود را به شکل اجاره یا بهره به زمیندار میپرداختند. کار تولیدی بیرون از بخش کشاورزی به کارگاههای کوچک محدود میشد که برای تامین نیروی کار مورد نیاز، شاگرد یا کارآموز میپذیرفتند. این کارگران برای مدتی معین، به طور کامل در حمایت استادکار، از جمله خوراک و مسکن بودند. بنابراین در هر دو بخش کشاورزی و صنعت، اربابان، همه جنبههای زندگی و روابط اجتماعی و سیاسی کارگران را کنترل میکردند.
اما انقلاب صنعتی در اروپا در اواخر سده ۱۸ (میلادی) نظام تولید را از شکل سنتی آن خارج کرد و به نظام سرمایهداری شکلی تازه، به ویژه، شکل تولید کارخانهای داد. پس از چند دهه، انقلاب صنعتی به دیگر بخشهای جهان، از جمله آمریکا گسترش یافت. در نظام سرمایهداری، استادکار (سرمایهدار) به غیر از پرداخت دستمزد تعهد دیگری در زندگی خصوصی و اجتماعی کارگر نداشت. اما سرمایهدار باز هم با مقدار دستمزد پرداختی، زندگی کارگر و توان اجتماعی او را کنترل میکرد. به همین دلیل، کارگران جوامع سرمایهداری برای چندین دهه به کار دشوار و طولانی در شرایط نامساعد، و دریافت دستمزدی مجبور شدند که تنها کمی از نیازهای زندگی او را کفایت میکرد.
رشد اقتصادی سریع کشورهای سرمایهداری در میانه سده ۱۹ میلادی به رشد تولید و افزایش نیاز سرمایهداران به نیروی کار بیشتر و در نتیجه، کمبود نسبی عرضه نیروی کار به ویژه در دورههای رونق اقتصادی انجامید. این آگاهی از وابستگی متقابل بین سرمایه و کار در دهههای پایانی سده ۱۹ باعث شد تا کارگران، خواستههایی را برای بهبود شرایط کار، از جمله افزایش دستمزد، برقراری کار هشت ساعته در روز، کیفیتِ بهتر محیط کار، و امنیت شغلی نسبی را درخواست و برای رسیدن به اینخواستها دست به ایجاد اتحادیه یا سندیکاهای کارگری بزنند.
با اینکه در آن زمان شرایط اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی کشورهای سرمایه داری غربی به گونهای تغییر یافته بود که بسیاری از این کشورها قوانینی را برای به رسمیت شناختن موجودیت و فعالیتِ کارگران برای مذاکره و چانه زنی با کارفرمایان را تصویب کرده بودند اما سرمایهداران با تکیه به قدرت مالی و نفوذ سیاسی در برابر خواست کارگران مقاومت میکردند و دولتها نیز پشتیبان سرمایه داران بودند. در اوایل دهه ۱۸۸۰ (میلادی) اتحادیههای کارگری آمریکا برای تصویب قوانینی به منظور کاهش ساعات از 14 ساعت به ۸ ساعت بدون کاهش دستمزد تلاش میکردند. اما با مخالفت کارفرمایان و دولت مواجه شده و به نتیجه ای نمیرسیدند. در واکنش به بیتوجهی قانونگزاران در تصویب قانون، فدراسیون اتحادیههای صنفی و کارگری آمریکا در نشستی در سال ۱۸۸۴ به دولت و کارفرمایان دو سال مهلت داد تا قانون هشت ساعت کار را تصویب و به اجرا گذارند.
قرار بود که در ایالات متحده آمریکا از ۱ مه ۱۸۸۶ کاهش ساعات کار به ۸ ساعت در روز، به اجرا درآید. اما با خودداری مقامات از پذیرش این درخواست، در این روز، تظاهرات گستردهای در شماری از شهرهای آمریکا برگزار و چند روز ادامه داشت. کارگران بسیاری از کارخانجات آمریکا دست به تظاهرات زدند و در ۱۲۰۰ کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت. شمار کارگران معترض به ویژه در شیکاگو بیش از دیگر شهرها و نزدیک به ۹۰ هزار نفر بود.
در ۴ مه ۱۸۸۶ تظاهرات شیکاگو، کارگران اعتصابی و هوادارانشان در میدان هیمارکت جمع شده و از آنجا به حرکت درآمدند. سخنرانان مراسم بر یک گاری بزرگ سوار بودند و شعار میدادند. پس از طی مسافتی، پلیس اطراف این گاری را گرفت و از تظاهرکنندگان خواست که متفرق شوند. ناگهان انفجاری رخ داد. یک مأمور پلیس کشته شد و تعدادیکارگر و پلیس دیگر مجروح شدند. این انفجار سبب شد که پلیس به سوی جمعیت تیراندازی کند و شماری از کارگران کشته شوند. پلیس با اعمال خشونت موفق شد جمعیت را پراکنده سازد.
آمار کشتهشدگان هرگزاعلام نشد. در پی این رخداد، هشت نفر به عنوان مسبب دستگیر شدند که پنج نفر ازآنها کارگر مهاجر آلمانی و یکی هم آلمانی تبعه آمریکا بود. دادگاه یکی از دستگیرشدگان را به ۱۵ سال زندان و بقیه را به اعدام محکوم کرد. فرماندار ایالت ایلینوی مجازات دو تن از آنان را به حبس ابد کاهش داد. یکی از محکومان به اعدام، پیش از اجرای حکم خودکشی کرد و چهار نفر دیگر به دار آویخته شدند. با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات، کشتار و اعدام به دیگر کشورها، در گوشه و کنار جهان، مراسم یادبود برگزار و هر سال هم تکرار شد که به تدریج اول ماه مه، روز جهانی کارگر نام گرفت.
به دنبال این خشونتها مبارزه برای تصویب قانون ۸ ساعت کار در روز برای چند سال با وقفه مواجه شد. اما در یکم مه ۱۸۹۰ به دعوت اتحادیههای کارگری آمریکا تظاهرات گسترده دیگری صورت گرفت که تا چند سال بعد در همین روز این تظاهرات برگزار میشد.
از اوایل سده ۲۰ (میلادی) با قدرت گرفتن جنبشهای سوسیالیستی در شماری از کشورهای جهان، روز یکم ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر مورد توجه ویژه قرارگرفت.
هشت مارس روز جهانی زن و پیشینه آن
روز هشتم مارس که بنام روز همبستگی با زنان جهان نامگذاری شده است روز تاریخ مبارزۀ سیاسی و اجتماعی زنان علیه تبعیض است. روز جهانی زن روز همبستگی برای مبارزه بخاطر برابری حقوق و شرایط بهتر کاری و زندگی آبرومندانه و سالم برای زنان جهان پیشبینی و تعیین شده است.
سالانه میلیونها زن و مرد در کشورهای مختلف جهان این روز را گرامی می دارند. علیرغم گذشت نزدیک به صد سال مبارزۀ پیگیر برای برقراری حقوق مساوی برای زنان در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی خانوادگی و غیره هنوز تبعیض علیه زنان در تمام زمینه ها در تمام کشورهای جهان وجود دارد.
سالانه میلیونها نفر زن و مرد در جای جای جهان در روز هشتم مارس با ترتیب اجتماعات و گردهمایی ها این روز را گرامی میدارند. انتخاب روز هشتم مارس به نام “روز زن” بخاطر مبارزۀ زنان کارگر فابریکه نساجی کتان در سال 1857 میلادی در شهر نیویورک آمریکا بر میگردد. شرایط کاری سخت و غیر انسانی با دستمزد کم کارگران زن در اوائل قرن بیستم که همراه با مردان در کشورهای صنعتی وارد فابریکات و بازار کاری شده بودند آنان را وادار به مبارزه علیه این بی عدالتی به شکل سازمان یافته و منظم نمود.
در این روز کارگران نساجى زن در یک کارخانه بزرگ پوشاک براى اعتراض علیه شرایط بسیار سخت کارى و وضعیت اقتصادی شان دست به اعتصاب زدند. خاطره این اعتصاب براى کارگران فابریکۀ نساجى باقى ماند. نارضایتى عمومى از این شرایط براى زنان کارگر ادامه داشت.
در هشتم مارس سال 1908 میلادی بعد از گذشت بیش از پنجاه سال، کارگران زن کارخانـۀ نساجی کتان در شهر نیویورک به منظور احیای خاطرۀ اعتصاب در این روز، را که تبعیض، محرومیت و فشار کار و حقوق بسیار کم زنان را بیاد می آورد دست به إعتصاب زدند.
صاحب این کارخانه یکجا با نگهبانان بخاطر جلوگیری از همبستگی کارگر ان بخش های دیگر با اعتصاب گران و عدم سرایت آن به بخش های دیگر این زنان را در محل کارشان محبوس ساختند و بعدا به دلائل نامعلوم آتش در کارخانه درگرفت. فقط عدۀ محدود از زنان محبوس توانستند از حادثه آتش سوزی نجات یابند باقی 129 تن از زنان کارگر در این آتش سوختند.
بههمین خاطر است که روز هشتم مارس بطور سنتی بنام روز مبارزه زنان علیه بی عدالتی و فشار علیه زنان در خاطرهها باقی ماند. در سال هاى بعد در کشورهاى مختلف اروپایى و آمریکا مبارزه زنان به شکل تظاهرات و اعتصاب کاری علیه فشار، تبعیض و استثمار و برای داشتن حقوق برابر در اجتماع ادامه پیدا کرد.
از جمله یکی از مهمترین مدافعان حقوق زن در آلمان خانم کلارا زتکین سالهای 1857-1933خواسته های مبارزان زن در آلمان را مبنی بر هشت ساعت کار در روز، تعطیلات ویژه در ایام زایمان و سایر حقوق طبق مواد قانون تقاضا کرد.
در اروپا دومین کنفرانس سوسیالستی زنان که در آن صد زن مبارز از هفده کشور جهان شرکت داشتند، بر اثر پیشنهاد خانم کلارا زتکین در روز 27 آگوست سال 1910 میلادی در گپنهاگ پایتخت دانمارک روز هشتم مارس به عنوان روز زن و روز همبستگی بخاطر دفاع از حقوق زنان و مبارزه در مقابل تبعیض های گونانون علیه زنان بر گزیده شد.
اولین روز جهانى زن در ماه مارس ۱۹۱۱ در دانمارک، آلمان، اتریش، سویس و آمریکا برگزار شد. میلیونها زن در برگزاری این روز شرکت کردند. در این اجتماعات خواسته های عمدۀ زنان عبارت بود از: طرح قوانین حمایت کنندۀ کار برای زنان، حق رأی و شرکت در انتخابات، برابری مزد با مردان در مقابل کار مساوی، هشت ساعت کار در روز، برقراری مرخصی در ایام زایمان با حفظ حداقل حقوق و معاش، حمایت از مادر و کودک و وضع قوانین در این موارد از خواستهای زنان بود.
اما به دلایل بحرانی اقتصادی و خطر روزافزون فاشیسم در اروپا مسئلۀ زنان در حاشیه قرار گرفت. به دلیل بحران اقتصادی که اروپا را در برگرفته بود سالانه حدود یک میلیون زن در اروپا مجبور به سقط چنین میشدند در سال 1931 تنها در آلمان به دلیل آثار منفی سقط چنین غیر قانونی حدود 44000 زن جان خود را از دست دادند.
هرچند در فاصلۀ دو جنگ جهانی در اثر مبارزۀ پیگیر زنان حق قانونی سقط جنین و دفاع از حقوق مادران اهمیت زیاد پیدا کرد. ولی در اثر حاکمیت نظام فاشستی برای دفاع، توجه به حقوق زنان اهمیت کمی داشت.
بعد از جنگ جهانی دوم برای اولین بار در کشورهای اروپای شرقی جشن روز زنان در سال 1946 به شکلِرسمی برگزار شد. اما در کشورهای اروپائی و غربی به دلیل تاثیرپذیری از فرهنگ مردسالارِ غالب در جوامع سرمایهداری کمتر اثری از گرامیداشت و اهمیت دادن به زنان در این روز بود. بتدریج این روز (هشتم مارس) در محیط خانواده و سپس به فضاهای عمومی بنام روز تجلیل و دفاع از مقام و حقوق زن رواج یافت.
در سالهای هشتاد دوباره کشورهای اروپای غربی تحت تاثیر مبارزات زنان و کارگران توجه خود را به حقوق زن معطوف داشتند. بار دیگر مسائل چون دفاع از حقوق زن و برابری مزد برای کار مساوی بین زنان و مردان، رفع تبعیض در خانواده، حق سقط جنین و حمایت از مادران در دوران حاملگی مطرح شد.
یکی از نقاط اوج این إعتراضات در سال 1994 بود که در این سال حدود یک میلیون زن در سراسر آلمان بخاطر برابری حقوق زنان دست به إعتصاب زدند.
امروزه در بیشتر کشورهای جهان روز هشتم مارس بنام روز مبارزه علیه ستم بر زنان از مبارزات تاریخی و جاری آنان تجلیل و حمایت میشود و از این روز بنام روز همبستگی زنان یاد می شود.
در اثر این مبارزه پیشرفتهای چشمگیری نسبت به گذشته نصیب زنان شده، امروز زنان در اکثر کشورهای جهان با مردان حق شرکت در انتخابات، حق رای و حق کاندید شدن را دارند و در برخی عرصه ها از برخی حقوق به نسبتی مساوی برخوردارند. با این همه راه درازی در پیش است تا همه زنان به حقوق برابر با مردان و حقوق واقعی خود دست یابند. هنوز زنان بسیاری در محیط خانواده، محیط کار و اجتماعات مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. خشونتهای خانوادگی تا تبعیض جنسی روح زنان جوامع را می آزارد.
علاوه بر کشورهای عقب مانده در کشورهای پیشرفته و صنعتی هم تفاوت های بین حقوق زنان و مردان مشاهده میشود. درآمد زنان در اکثر کشورهای پیشرفته نیز نسبت به مردان کمتر است. امکانات آموزشی وبهداشتی برای زنان محدود است. سه چهارم بیسوادان جهان را زنان تشکیل می دهد. قربانیان و مهاجران دوران جنگ بیشتر از زنان هستند. حدود یکصد سال از روز جنایت علیه زنان در نیویورک می گذرد اما این ستم جنسی و در عین حال طبقاتی همچنان پابرجاست.
علل پدیداری روز جهانی کارگر و روز جهانی زن:
بنا براین آنچه فصل مشترک این دو رویداد مهم است عبارتند از مبارزه برای بهبود شرایط زندگی و درخواست مجموعه حقوق انسانی برای مردان و زنان کارگر که طی دو فرایند با اهداف تقریبا مشترک اما با عاملیت دوگانه زنان و مردانی که با ستم سرمایهداری به مبارزه برخاسته بودند. این عاملیت در مورد مبارزات کارگران زن کارخانـۀ نساجی کتان در شهر نیویورک به منظور مبارزه با تبعیض، محرومیت و فشار کار و حقوق بسیار کم که منجر به اعتصاب و سپس قربانی شدن 129 تن از آنان در آتش خشم سرمایه داری گردید در روند آگاهی طبقاتی زنان در 1911 به طرح قوانین حمایت کنندۀ کار برای زنان، حق رأی و شرکت در انتخابات، برابری مزد با مردان در مقابل کار مساوی، هشت ساعت کار در روز؛ برقراری مرخصی در ایام زایمان با حفظ حداقل حقوق و معاش، حمایت از مادر و کودک و وضع قوانین در این موارد ارتقاء یافت، خواسته هایی اقتصادی و سیاسی که ضمن تلاش برای بهبود شرایط زیستی به آزادی و دموکراسی توجه ویژه ای داشت مطالباتی که جنبه سیاسی و اجتماعی پر رنگی را هدف قرار داده بود و عدالت در برخورداری از حق رای و نظر برابر زنان با مردان را در عرصه تعیین سرنوشت زندگی اجتماعی نیز مطالبه می کرد و این مبارزه گرچه در یکم ماه مه با محوریت خواست اصلی برقراری کار هشت ساعته در روز کلید خورد اما از همان میانه سدهی 19 میلادی بر خواستههایی چون بهبود شرایط کار، از جمله افزایش دستمزد، برقراری کار هشت ساعته در روز، کیفیتِ بهتر محیط کار، و امنیت شغلی نسبی و ایجاد اتحادیه یا سندیکاهای پایه ریزی شده بود. جوهر و مضمون این دو رویداد تاریخی فصل مشترک مبارزات طبقه کارگر (در کلیت خودش) و مبارزات زنان چنان در هم آمیخته و در پیوندی رهایی بخش قرار دارند که نفوذ و تاثیر گذاری های غیر طبقاتی از سوی دشمنان عدالت و رهایی قادر به تفکیک آرمان های والای انسانی هیچ یک نیست. این درآمیزی مبارزات در ایران ویژگی های خود را دارد که به آن خواهیم پرداخت.
کاستی مبارزه طبقه کارگر ایران به دلیل عدم مشارکت و دخالتگری زنان در این طبقه:
در ایران اما این درآمیزی مطالباتی به دلایل مختلفی از جمله نفش حکمرانی دینی در به حاشیه راندن زنان از زندگی اقتصادی _ اجتماعی تا کنون موجب و ضعف همراهی و همبستگی. جدایی زنان و مردان در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی گردیده است. نفس نبود آزادیهای فردی و اجتماعی برای همگان از یک سو و وجود محدودیت و به کلام روشن تر ممنوعیت مضاعف برای زنان در برخورداری از همان میزان از آزادیهای فردی و اجتماعی که برای مردان وجودداشته است، سبب دوری زنان از همبستگی و مشارکت با مردان در همهی عرصههای زندگی اجتماعی مشترک گردیده است. تقاوت چشمگیر حضور اندکِ آگاهانه و سازمان یافته زنان در سازمانهای صنفی و تودهای در همهی عرصهها در سراسر ایران با مردان بسیار چشمگیر است. این حضور اندک زنان تاثیرات منفی در پیشبرد مبارزات طبقه کارگر برای دستیابی به خواستهها و مطالبات حتی مطالبات قانونی و به رسمیت شناخته شده دارد. و هر جا که این حضور پررنگ تر و از کمیت قابل توجهی برخوردار بوده است دستبابی به مطالبات و یا تاثیرگذاری در روند دستیابی به خواسته های مشترک آسان تر بوده است. نمونه حضور آگاهانه و سازمان یافته زنان معلم و در مبارزات سالهای اخیر معلمان و فرهنگیان و تا حدودی بازنشستگان نشانگر تاثیرات قابل توجهی بوده است. در عرصههایی چون مبارزه علیه خصوصی سازی آموزش آنجا که آموزگاران و دبیران زن و مرد اشتراک نظر و عمل داشتهاند، پیشرفتهای قابل ملاحظه ای دیده میشود. این مبارزه مشترک می تواند در:
- حضور زنان در برپایی و سپس فعالیت در سندیکاها و اتحادیه های صنفی و همهی سازمان های کارگری در سطوح مختلف (فدراسیون ها و کنفدراسیون های منطقهای و سراسری کارگری)
- حضور زنان در تشکل های مدنی و سازمان های غیردولتی
- دخالتگری زنان در تعیین خط مشی و سیاست های این نهادها تاثیرات موثر و گاه تعیینکننده داشته باشد
چرا مطالبات طبقه کارگر ایران با شعار زن، زندگی، آزادی آمیخته است؟
- انواع بازدارندگی و ممنوعیت از حضور زنان در عرصههای زندگیِ اقتصادی، اجتماعی زنان به منزلهی انکار حقوق فردی و احتماعی و رواج و ادامه تبعیض های و پابرجایی آن است همچنین در نادیدهگرفتن توانمندیهای زنان در عرصه مشارک های همهجانبه در این عرصههاست. در نتیجه این نادیده گرفتن طبقه کارگر ایران نیمی از انرژی و استعداد سازمانیابی خود را به دلیل این عدم حضور از دست داده است.
- خواستههای عمومی طبقه کارگر در ایران در برگیرنده منافع کلیه کارگران زن و مرد است و بیحضور تعیین کننده و تاثیرگذار زنان در مبارزه برای این خواستهها طبقه کارگر قادر به ایجاد توازن واقعی قوا در برابر سرمایهداری نیست.
- مبارزه برای تحقق این خواستهها در مواردی چون اشتغال و امنیت شغلی و اجتماعی بیش از مردان برای زنان کارگر در هر سطحی از دانش و مهارت ضرورت دارد. نزخ حدود 18% اشتغال یعنی محرومیت و نابرخورداری بیش از 80 درصدی توان طبقه کارگر و در عین حال کاهش همین میزان از تاثیرگذاری در سیاستهایی که منجر به بهبود شرایط کار و زندگی میگردد.
- عدم حضور زنان در سازمانهای کارگری موجب کاهش توان چانهزنی این تشکلها گردیده است. برای ایجاد و گسترش سازمانیابی کارگران و سایر زحمتکشان زنان نقش تعیینکننده خواهندداشت.
- موضوع معیشت خانوارهای کارگری و افزایش توان اقتصادی خانوارها رابطه انکارناپذیری با اشتغال زنان و کوشش آنان در برقراری نظام عادلانه مزدی دارد.
- برخی حقوق و امتیازاتی که حتی در جوامع سرمایهداری پیشرفته درباره زنان رعایت میشود در ایران به شدت نادیده گرفته شدهاست. موضوعاتی درباره حقوق کارگران زن که در حقوقِ کار بین الملل آمده و در مقاولهنامههای سازمان بینالمللی کار رسمیت پیدا کرده است و حتی بخشی از این حقوق در قانون کار جمهوری اسلامی نیز وجود دارد، در عمل رعایت نمیشود. این حقوق تنها در صورت حضور آگاهانه و سازمانیافتهی زنان در کنار مردان کارگر و همراهی همدلانه و مشترک کارگران زن و مرد امکانپذیر خواهد بود.
- نقش زنان و دختران در آموزش از ابتدایی تا سطح عالی به عنوان نیمی از جمعیت کشور با وجود همین حد از نابرخورداری زنان از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی آمار قابلِتوجهی را نشانمیدهد. میزان زنان دارای تحصیلات عالی تقریبا با مردان برابری می کند. کالایی سازی آموزش به همراه گسترش دامنه فقر (اعم از فقر نسبی و مطلق) و رابطه آن با نرخ بیکاری زنان در مقایسه با مردان موجب به خطر افتادن تحصیل زنان در مقاطع مختلف خواهد شد. برای مبارزه با بیکاری انرژی پراکنده زنان میتواند در ظرف واحدی با آگاهی از برابر حقوقی گردآید. به فریاد “ما کار میخواهیم” توان اجتماعی کارگران در ایران را افزایش دهد و تجلی قدرت واقعی طبقه کارگر ایران گردد.
- کالایی سازی بهداشت و درمان علاوه بر تاثیرات منفی اجتماعی آن در سلامت مردم اثر مستقیمی در استثمار و بهرهکشی از زنان شاغل در این حوزه بهجای گذاشته است. رنانِ کارگر پرستار و شاغل در حوزه بهداشت و درمان با همهی فداکاریهای مثال زدنی متاسفانه از دو بابتِ سلامت و حق کار همواره از آسیبپذیرترین بخش های طبقهی کارگر ایران بودهاند. نمونه قراردادهای اسارت بار 88 روزه بیانگر این ظلم و ستمی است که در جمهوری اسلامی بر زنان رفته است به این سبب زنان قادرند بخش مهمی از مبارزه علیه کالایسازی و خصوصیسازی بهداشت و درمان باشند.
- فقر اقتصادی بیش از همه زنان را مورد هجوم انواع آسیب های اجتماعی قرار داده و میدهد. تلاشی خانوادهها از این آسیب و بیپناهی و بی حقوقی زنان در پی فروریزی نظام خانواده در مواردی به تن فروشی، زبالهگردی، کارتنخوابی و اعتیاد آنان و قرار گرفتن زنان آسیب دیده در معرض انواع تجاوزات بوده است. تنها مبارزات زنان در کنار مردان برای علیه فقر و تبعات آن می تواند این پدیده شوم اقتصادی و اجتماعی که حاصل کارکرد سرمایه و تحصیل سود و انباشت آزمندانهی سرمایهداری است را از میان بردارد.
- زنان در ایران هیچگاه از حقوق واقعا برابر با مردان برخوردار نبوده اند. این حقوق چه درخانواده؛ چه در عرصه روابط و مناسبات کار؛ چه در عرصه حقوق مدنی و شهروندی؛ چه در امتیاز برابر با مردان در انتخاب پوشش؛ چه در برابر حقوقی سیاسی در برخورداری از حق برابر برای امتیازات اجتماعی _حق انتخاب شدن به عنوان آنچه به اصطلاح رجل سیاسی نام گرفته است. چه حق حضانت و نگهداری از فرزند از زنان سلب گردیده است. برابر حقوقی زنان و مردان از راه و معبر واحدی در باره انسان ایرانی (زن و مرد) میگذرد و این راه مشترک مادام که به عنوان هدف و آرمان مشترک و رزم مشترک زنان و مردان برای رسیدن به آن شناخته نشود؛ پیموده نخواهد شد.
“اول ماه مه” به عنوان روز جهانی کارگر (یازده اردیبهشت) می تواند و باید رزم مشترک کارگران زن و مرد دوشادوش هم با شعار زن، زندگی، آزادی باشد! این روز باید سرفصل جدیدی را در مناسبات درون طبقهی کارگر ایران بگشاید! این روز با ارائه بیمانندی از همبستگی کارگران زن و مرد باید بتواند به وجود عوامل تفرقه و جدایی درون طبقه کارگر با فریاد “نه” تاریخی پایان دهد!