آگوست 15, 2023
قیام ژینا و وظایف سوسیالیستهای ایران (بخش سوم)
ابتدا لازم است تا «ضرورت برگذشتن از صرف حجاب اجباری» را بدل به یک «گفتمان فراگیر» کنیم و این ممکن نخواهد بود جز در سایهی فعالیت توپخانههای رسانهایمان. باید برای عموم مردم از انواع ستمهایی که بر زنان (به ویژه زنان فرودست) میرود بگوییم تا درصد بزرگتری از زنان بدل به کنشگران عرصهی «زن، زندگی، آزادی» شوند.
بخش اول مقاله: مسايل قیام ژینا و وظایف سوسیالیستهای ایران
بخش دوم مقاله: مسايل قیام ژینا و وظایف سوسیالیستهای ایران
قیام ژینا و وظایف سوسیالیستهای ایران
(بخش سوم)
یک توضیح و یک پوزش از خوانندگان : قرار بود در ادامه بخش پایانی را با بحث “چگونه باید موضوع مبارزه از سطح «لغو حجاب اجباری» فراتر رود و ماندن در این سطح دلخواست اپوزیسیون راست است تا مسألهی زنان عمق و غنای بیشتری به خود نگیرد و دست آخر در باره یکی از مسائل اصلی مبارزهی طبقاتی در شرایط کنونی خواهیم گفت که چطور امروز مدیریت صندوقها و بیمهها یک شاهکلید مهم در میانجیگری «کار» و «سرمایه» است”. به پایان ببریم اما از آنجا که قسمت دوم به خودی خود اهمیت بسیار بالایی دارد ترجیح بر انتشار موضوع زنان و حنبش زنان در قیام مهسا به عنوان بخش سوم شد و از همین روی از خوانندگان “راهکار سوسیالیستی ” پوزش خواهیم .
مسألهی زنان:
راه طی شده
مبارزات زنان در ایران برای احقاق حقوق پایمال شدهشان قدمتی طولانی دارد و دستکم از صدر مشروطه به اینسو با مطالبات مختلفی از جمله «حق رأی»، «حق پوشش»، «برابری دستمزد» و … در قالب انواع هویتهای جمعی ذیل نام «انجمنها» و «جمعیتها» (نظیر «انجمن همت خواتین»، «جمعیت نسوان وطنخواه» و …) علیه مردسالاری و سرمایهداری رزمیدهاند. این مبارزات را میتوان به فراخور فراز و فرودهایش به دورههای مختلفی تقسیم کرد.
با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و روی کار آمدن رژیم اسلامی، وضعیت زنان دستخوش تغییراتی جدی شد که بر سرنوشت مبارزات آنان تأثیر فراوانی بهجا گذاشت. قانون اساسی جز در مورد اعطای حق رأی به زنان و امکان انتخاب شدن (اما نه در ریاست جمهوری و رهبری) در تمامی موارد مربوط به حقوق زنان دچار یک عقبگرد تمام عیار شد: از حق چند همسری برای مردان تا ممنوعیت قضاوت، و از حجاب اجباری تا قوانین ارث و خانواده. این همه در کنار سرکوبهای خونین دههی شصت امکان هر شکلی از مقاومت در برابر این دگرگونی ارتجاعی را از بین برد.
از نیمهی دههی ۱۳۷۰، همگام با روی کار آمدن اصلاحطلبان زمزمهی حقخواهی زنان بار دیگر به گوش رسید و پیشرویهای آرامی در حیطههای مختلف صورت گرفت: زنان در انواع موقعیتهای فعالیت سیاسی-اجتماعی-فرهنگی حاضر شدند، وارد احزاب شدند، سخنرانیهایی در راستای استیفای حقوق زنان کردند، نشریات ویژهی زنان منتشر شد و در دانشگاه زمینههایی برای اعتراض به وضعیت زنان فراهم شد.
با روی کار آمدن احمدینژاد، مبارزات زنان نیز اوج گرفت و منجر به کمپین یک میلیون امضاء و تلاش برای برگزاری مراسمهای ۸ مارس (روز جهانی زن) در فضاهای عمومی (نمونهي مراسم جلوی تئاتر شهر) شد. از همین دوره حضور گشت ارشاد بدل به یک پدیدهی خیابانی و بخشی از سازوکار سرکوب شد.
از این دوره انعکاس هرچه بیشتر اخبارهای مربوط به سرکوب و ابعاد ضدیت با زنان، روشن میکرد که به جز موضوع برجستهی «حجاب اجباری»، مسائل دیگری چون «کودک همسری»، «خشونت خانگی»، «زن کُشی»، «ناموس پرستی»، «دستمزد نابرابر در ازای کار برابر»، و … در زیر پوست جامعه به شدیدترین شکل خود در جریان است.
با آغاز دور جدید مبارزات زنان از هنگام اعتراض «دختران خیابان انقلاب» تا «قیام ژینا»، نبرد علیه مردسالاری جمهوری اسلامی خود را در یک «مبارزهی روزمره» بیش از پیش نشان میدهد. مبارزهای که در این شعار خلاصه میشود: به عقب برنمیگردیم.
ضرورت فراروی از صرفا ایستادن بر حجاب اجباری
طرح شعار «زن، زندگی، آزادی» در «قیام ژینا» نقطهی عطفی بود در پیوستار مبارزاتی از دی ۹۶ به این سو. همچنان که در بخش اول این سلسله نوشتار گفتیم، این یک گذار از «امر سلبی» (اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا) به «امر ایجابی» بود. حالا چشماندازی پیش روی ماست که باید بکوشیم هر جزئش را دقیق معنا کنیم: اینکه «زن» یعنی چه؟ «زندگی» بر چه چیزی دلالت دارد؟ و دست آخر «آزادی» به چه معناست؟
قطعا «حجاب اجباری» موضوعی است که زنجیروار مسائل دیگری را از پی خود دارد:
- اینکه چطور به واسطهی نپذیرفتن حجاب اجباری عدهای شغلشان را از دست میدهند؛
- اینکه چطور به واسطهی حجاب اجباری بسیاری از دختران فرصتهای ورزشی را از دست میدهند؛
- اینکه چطور به واسطهی نپذیرفتن حجاب اجباری دختران و زنان مورد خشونت خانگی قرار میگیرند؛
- اینکه هنرمندان و چهره های شاخص در جامعه هنری به خاطر دفاع از پوشش اختیاری به زندان و حبس و جریمه محکوم میشوند؛
- اینکه خبرنگاران و روزنامهنگاران زن چطور به واسطه بازتاب همین محدودیتها و در نهایت قتل حکومتی به خاطر نادیده گرفتن حجاب اجباری به حبس طولانی مدت محکوم میشوند؛
- و …
پس این مطالبهایست بنیادی و باید تا به آخر بر سر آن جنگید. آنچه اما در خصوص «نه به حجاب اجباری» مسألهساز شده است این است که بخش راست اپوزیسیون و در صدر آن نیروی فمنیست راستگرا میکوشد تا یا تمامی مسألهي زنان را به «رفع حجاب اجباری» گره بزند یا مبارزه علیه «حجاب اجباری» را بنیادیترین مسألهی زنان جا بزند. مقاومت حاکمیت هم بر سر این مسأله از سوی دیگر باعث شده تا نبرد برای حقوق زنان در نقطهی «حجاب اجباری» متمرکز شود و این مطالبهی بهحق بهگونهای کاذب بیانی از تمامی مسائل زنان باشد و دستیابی به آن پایان همهی تبعیض ها علیه زنان تلقی گردد.
اگر به ریشههای شعار «زن، زندگی، آزادی» نظر کنیم که پیشتر برخاسته ومتعلق به جنبش چپ کردستان بوده است، رفع و رجوع مسألهی زنان شاهبیت کلیت این شعار است و «زندگی» و «آزادی» را هم تحت شعاع قرار میدهد. به یاد بیاوریم شعار جنبش چپ اول انقلاب را که «آزادی جامعه در گرو آزادی زنان است» و اینکه «آزادی زن، آزادی جامعه است».
اما بیاییم دقیقتر نظری بیافکنیم به اینکه «آزادی زن» در جامعهی کنونی چیست و چطور باید به مبارزهی ما جهت بدهد.
امروز زنان نه فقط از «مردسالاری»و فرهنگ کهنه _تاریخی و خرافی و ضدیت آن با عناصر پویا وخلاق دنیای مدرن در برابر سنت های میرنده و پوسیدهی فرهنگی که با جمهوری اسلامی بر زنان سلطه میخواهد و مقدمه این سلطه با پوشش اجباری برقرار گردیده است بلکه از «سرمایهداری» هم رنج میبرند. به عبارتِ دیگر این توأمانی «مردسالاری سرمایهسالار» ترکیب شومی است که وضع موجود را نامگذاری میکند. نمودی که به شدت تبعیض گرا است و ناعادلانه ترین شیوه ها و روش های زیستن را در عرصه اقتصادی و اجتماعی به زنان تحمیل کرده ا ست نمودهای این امر در زندگی امروز ایران چیست؟
جمهوری اسلامی با تداوم قوانین ارتجاعی در خصوص صیانت از خانواده توأمان با تثبیت نقش مادری برای زن، میکوشد تا ضمن پیشبرد سیاستهای جمعیتی مدنظرش، از امکانهای حضور زنان در جامعه جلوگیری به عمل بیاورد.
آمار و ارقامهای مربوط به تنفروشی زنان جلوهی دردناک دیگری است که پیوند فقر و مردسالاری را در هیأت بدنهایی که باید برای لقمهای نان فروخته شوند به نمایش میگذارد.
از سوی دیگر زنان کارگر همچنان به عنوان نیروی کار ارزانی نگریسته میشوند که در ازای کار برابر با مردان ارقامی بسیار کمتر از آنها دریافت میکنند.
تازهترین گزارش بانک جهانی میگوید قوانین ایران از حیث برابری در بازار کار این کشور را در رتبه ۱۸۰ قرار میدهد.
مطابق آمار مرکز آمار ایران در ۱۴۰۰حدود ۱۱ میلیون نفر از زنان دارای تحصیلات ابتداییاند و تنها ۳ درصد از ایشان دارای تحصیلات تکمیلی و دکترا هستند.
آمارگیری نیروی کار در پاییز ۱۴۰۱ میگوید که ۱۱ درصد از زنان بالای ۱۵ سال شغل دارند در حالی که عدد برای مردان بالای ۶۰ درصد است. بیش از ۲۱ درصد زنان دارای تحصیلات عالی بیکارند.
آمارهایی نظیر این و زنکُشیهای وحشتناکی که طی ۵ سال گذشته اخبارهای هولناک آن مخابره شد و با اسم «رومینا اشرفی» بیش از پیش گره خورد، گواهی میدهد که مردسالاری ابعادی بسیار عمیقتر از «حجاب اجباري» دارد که بر سر زنان سایه افکنده است.
چه باید کرد؟
امروز ما نیازمند آنیم تا مبارزه بر علیه وجوه دیگر مردسالاری را به ساحت مبارزهی هر روزه بیاوریم تا مانند موضوع «حجاب اجباری» این مسائل بدل به عرصهی نبردی به وسعت ایران توسعه یابد و به مبارزهای مستمر تبدیل شود. باقی ماندن در سطح مطالبهی «حجاب اجباری» باعث میشود تا درصورت پیروزی احتمالی یک انقلاب علیه وضع موجود، بنیان استثمار زنان تغییری نکند و آزادیهای فردی بیشتر به چشم آید و آزادی اجتماعی و سایر حقوق انسانی وباقی امور را زیر فرش زده شود.
به این منظور ابتدا لازم است تا «ضرورت برگذشتن از صرف حجاب اجباری» را بدل به یک «گفتمان فراگیر» کنیم و این ممکن نخواهد بود جز در سایهی فعالیت توپخانههای رسانهایمان. باید برای عموم مردم از انواع ستمهایی که بر زنان (به ویژه زنان فرودست) میرود بگوییم تا درصد بزرگتری از زنان بدل به کنشگران عرصهی «زن، زندگی، آزادی» شوند.
در سطح دوم لازم است هستههای مبارزاتیای پیرامون دیگر وجوه مسائل زنان از سوی کنشگران این عرصه شکل بگیرد و فعالیتهای تبلیغی و ترویجی مشخصی درگیرد و برنامههای عملیای طراحی شود. برای مثال میتوان به این فکر کرد که چطور در میان «زنان سرپرست خانوار» صندوقهایی حمایتی شکل بگیرد و آنان به گونهای مخفی مبادرت به شکل دادن تشکلهایی به منظور طراحی اعتراضاتی برای برخورداری از «بیمه» و دیگر انواع «پوششهای حمایتی» شوند. همچنین ضرورت دارد تا زنان کارگر و زحمتکش در واحد های کار و تولید در کنار مردانی با وضعیت و موقعیت مشابه، با دریافت آگاهی طبقاتی سازمان های کارگری را شکل دهند و در همهی سطوح مبارزه طبقاتی چون دیگر کارگران برای بهبود شرایط زیستی خود حضور همبسته داشته باشند.
در سطح سوم لازم است تا مردان مبارز در سپهرهای مختلف بپذیرند که مسائل زنان، مسألهی آنان هم هست. برای مثال اینکه چطور در بین مبارزات کارگران، مطالبهی «مزد برابر در ازای کار برابر» نهادینه شود و یا اینکه چطور در ارتباط با تبعیضهای تحصیلی برای دختران، این مسأله بدل به بخش لاینفک مطالبهگریهای جنبش دانشجویی شود. و اینکه چطور این پایه های بنای مبارزه ای جنسیتی _ طبقاتی به بخش مهمی از مبارزات آزادادیخواهانه سه جزء شعار “زن ، زندگی ، آزادی ” پیوندی استراتژیک دهد .
اینها از جملهی اقداماتی است که میتواند موضوع مبارزه بر سر مسألهی زنان را از باقی ماندن صرف در بحث «حجاب اجباری» فراتر ببرد.
بخش اول مقاله: مسايل قیام ژینا و وظایف سوسیالیستهای ایران
بخش دوم مقاله: مسايل قیام ژینا و وظایف سوسیالیستهای ایران