نوامبر 4, 2023
مقاله برگزیده: بیانیه تحلیلی جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور: دستیابی به صلح پایدار، حق تعیین سرنوشت و ایجاد کشوری مستقل
آنهایی که جنگ را به هفتههای اخیر محدود میکنند و همصدا با اسرائیل و همپیمانانش با توسل به جنایت حماس در کشتن غیرنظامیان و افراد بیدفاع در روز حمله به جنوب اسرائیل، کل ماجرا را زیر سوال میبرند و آنهایی که به دلیل نفرت از جمهوری اسلامی و حمایت آن از حماس، عملا در کنار اسرائیل قرار میگیرند، در واقع چشم بر حقانیت تاریخی مردم فلسطین در حق تعیین سرنوشت خود میبندند.
دردفاع از سوسیالیسم (۸۴)
بیانیه تحلیلی جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور: دستیابی به صلح پایدار، حق تعیین سرنوشت و ایجاد کشوری مستقل حق مشروع مردم فلسطین است
از حمله گسترده حماس به جنوب اسرائیل نزدیک به چهار هفته میگذرد. حملهای که بیش از ۱۲۰۰ نفر کشته، صدها نفر مجروح و بیش از ۲۰۰ نفر گروگانگیری را به همراه داشت. بنا به گزارش ارتش اسرائیل ۳۱۱ نفر از کشتهشدگان حمله حماس نظامی و بقیه از مردم عادی از جمله زنان و کودکان بودهاند.
حمله غافلگیرکننده حماس با واکنش سریع و گستردهتر ارتش اسرائیل مواجه شد؛ عکسالعملی که تاکنون بیش از نیم میلیون نفر آواره، ۸۳۰۰ نفر کشته و بیش از ۲۱ هزار نفر مجروح به همراه داشته که بنا به گزارش صندوق نجات کودکان بیش از ۳۲۰۰ کودک جزو قربانیان و حدود ۱۰۰۰ کودک دیگر جزو مفقودین هستند. در حال حاضر دهها هزار نفر از مردم غیر نظامی غزه در بیمارستانهایی که ارتش اسرائیل دستور تخلیه آنها را صادر کرده و هر لحظه امکان دارد بمباران شوند پناه گرفتهاند. بخش اعظم شهر غزه و سکونتگاههای انسانی پیرامون در نتیجه بمباران هوایی و پرتاب موشک به تلّی از خاک و آوار تبدیل، زیرساختها نابود و آب و برق و گاز به روی مردم گرفتار بسته شده است. حملهای که همچنان ادامه دارد و هر روز صدها نفر از کودکان و زنان بیدفاع را به کام عفریت مرگ میکشاند.
جنگ بین حماس و اسرائیل در شرایطی شروع شد که دولت راستگرا و نژادپرست اسرائیل در بحران مشروعیت دست و پا میزد و شکاف عمیقی در ساختار مدیریت سیاسی و نیروهای مخالف سیاستهای دولت بنیامین نتانیاهو پدید آمده بود. تصمیم دولت و مجلس در تصویب لایحه اصلاحات قضایی و محدود کردن اختیارات دیوان عالی کشور با این هدف که دولت سهم عمدهای در تعیین قضات دیوان عالی و مطیعترکردن آن داشته باشد، با موج مخالفت اپوزیسیون، نگرانی صاحبان شرکتها و سرمایهها و بخصوص فعالان استارتآپها و مخالفت برخی از وزرا از جمله وزیر دفاع و همحزبیهای نتانیاهو که خواستار به تعویق انداختن تصویب این لایحه بودند، همچنین هشدارهای مکرر فرماندهان نظامی به دولت در باره تاثیر منفی این بحران داخلی بر نیروهای نظامی، روبرو شده و بحران گسترده و بیسابقهای را به شکل تظاهرات وسیع مردم و اعتصاب نهادهای اقتصادی و مالی در داخل اسرائیل پدید آورده بود. این بحران میتوانست حتی به سقوط دولت راستگرا و نژادپرست فعلی اسرائیل بیانجامد.
سوی دیگر میدان جنگ، حماس بعنوان نیروی ارتجاعی مخالف آزادی در درون جنبش آزادیبخش فلسطین قرار داشت که به همراه حامیان خود بویژه جمهوری اسلامی، از یک سوی از روند گسترش ارتباط دیپلماتیک دولتهای عربی با اسرائیل و حذف تدریجی مسئله فلسطین از گفتمان عربی در چارچوب پیمانهایی همچون «پیمان ابراهیم» بشدت نگران بودند و از سوی دیگر با سیاستهای دیگر گروههای فلسطینی و بویژه دولت محمود عباس مخالفتهای جدی را بروز میدادند. مخالفتهایی که ریشه در مسائل انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین در سال ۲۰۰۶ و درگیریهای خونین بین حماس و فتح (به رهبری محمود عباس) در ژوئن سال ۲۰۰۷ داشت. اظهارات علی خامنهای چهار روز قبل از حمله حماس به جنوب اسرائیل در دیدار با مهمانان کنفرانس وحدت و تاکید بر این مسئله که «دولتهایی که قمار عادیسازی با رژیم صهیونیستی را برای خودشان سرمشق کار قرار میدهند ضرر خواهند کرد، باخت منتظر اینهاست. اسرائیل رفتنی و در حال مرگ است»، در شرایطی که عربستان سعودی ظرف یک هفته میزبان دو وزیر اسرائیل بود، عمق این نگرانی را نشان میداد.
برخوردها با این جنگ متفاوت و متضاد است. جهان به دو قطب «طرفداران اسرائیل» و «طرفداران حماس» تقسیم شده و شبکه رسانهای امپریالیستها و صهیونیسم با بمباران خبری و پروپاگاندای وسیع، دروغپردازی، سانسور، جعل اخبار و موجسازی رسانهای در صدد است افکار عمومی را به سمت خود جلب کند تا صدای سومی را که مخالف جنگ و حل انسانی موضوع فلسطین هست را خفه کند. جهان سرمایهداری غرب و بویژه دولت آمریکا یکپارچه و تمام قد به حمایت از اسرائیل برخاسته و اقدامات جنایتکارانه ارتش اسرائیل را به بهانۀ «حق اسرائیل در دفاع از خود» تأیید و هر قرائتی به غیر از قرائت رسمی دولت اسرائیل از جنگ را تخطئه میکند. در مقابل، بسیاری از کشورهای عربی، اسلامی و آمریکای لاتین و خیل گستردهای از مردم اروپا و آمریکا بصورت آشکار و یا تلویحاً از حماس در چارچوب مبارزات حقطلبانه مردم فلسطین حمایت میکنند، ضمن اینکه از محکوم کردن اقدامات مغایر با میثاقهای بینالمللی این گرایش ارتجاعی در فلسطین بویژه در کشتن و گروگان گرفتن غیرنظامیان، زنان و کودکان امتناع میورزند.
نیروهای سیاسی و اجتماعی دیگری نیز هستند که قرائتی متفاوت از جنگ اسرائیل و حماس را نمایندگی میکنند. این طیف که نیروهای مترقی، مردم آزادیخواه، عدالت طلب و صلحدوست منطقه و جهان را شامل میشوند ضمن تاکید بر حقانیت تاریخی مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خود، مخالف جنگ، پاکسازی قومی، شهرکسازی و اشغال سرزمینهای فلسطین توسط صهیونیسم و مخالف گرایشات ارتجاعی و واپسگرای مذهبی در درون نیروهای فلسطینی و سلطه اسلام سیاسی بر حقانیت تاریخی مبارزات خلق فلسطین هستند. آنها خواستار برقراری صلحی پایدار در منطقه، عمل به قوانین بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل، به رسمیت شناختن حق حاکمیت خلق فلسطین و ایجاد کشور مستقل فلسطین در همسایگی اسرائیل میباشند.
اکنون جنگ اسرائیل و حماس به مرحله بسیار نگران کنندهای رسیده است. بعداز کشتار هزاران فلسطینی بیگناه با آتش توپخانه، موشک باران و بمباران جنگندهها، و آواره شدن صدها هزار نفر و نابودی زیرساختهای شهری و زیست انسانی در غزه، اسرائیل عملیات زمینی خود را با جلب نظر آمریکا و شرکای غربیاش به بهانه «نابودی حماس» و «آزادی گروگانها» و در واقع، برای اشغال شمال غزه جهت کنترل اوضاع و جابجایی و تخلیه تحمیلی جمعیت به جنوب آن و در ادامه به کشورهای همجوار شروع کرده است. این اقدام بدین معناست که در ادامه این جنگ نه نیروهای حماس، که مردم بیدفاع غزه آواره و نابود میشوند و فجایع بیشتری بر سر آنها آوار خواهد شد که معنایی جز پاکسازی قومی و نسلکشی توسط دولت فاشیستی اسرائیل ندارد. در این راستا، سیاست امریکا در دور نگهداشتن مستقیم حامیان حماس از جمله جمهوری اسلامی از صحنه جنگ و چگونگی برخورد آن در شورای امنیت سازمان ملل متحد، در واقع به منظور ایجاد فرصت عمل برای اشغالگران و تثبیت اشغال شمال غزه در چارچوب جنگی محدود و تحقق دیگر اهداف نظامی اسرائیل میباشد. وتوی قطعنامه پیشنهادی برزیل برای آتش بس انساندوستانه، و پیشتر از آن رد قطعنامه پیشنهادی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، همچنین اظهارات سخنگوی کاخ سفید مبنی بر این که، «آتشبس در جنگ بین اسرائیل و حماس در حال حاضر پاسخ درستی نیست و گروه اسلامگرای فلسطینی تنها طرفی خواهد بود که از آن سود خواهد برد.»، و اظهارات بنیامین نتانیاهو که «تن دادن به آتشبس در این جنگ به منزله تسلیم شدن در برابر حماس است»، همگی نشانههای روشنی هستند از هماهنگی آمریکا و اسرائیل برای اشغال سرزمینهای بیشتر و سرکوب مردم غزه و از بین بردن زیرساختهای نظامی حماس، جهاد اسلامی و دیگر گروههای درگیر در جنگ با اسرائیل. غافل از این که، ادامه این جنگ میتواند به چندجبههای شدن و گسترش دامنه آن به نقاطی دیگر، تداوم جنگی سخت، طولانی و خونبار، کشته شدن تعداد زیادی از مردم بیدفاع و غیرنظامیان دو طرف و در نهایت ورود مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای نظامی منطقهای و بینالمللی به صحنه جنگی ویرانگر در ابعاد منطقهای و بینالمللی منجر گردد.
جنگ اسرائیل و حماس اگر چه برای مردم هر دو طرف جز از دست دادن عزیزان و ناامنی اجتماعی و بویژه برای مردم دربند غزه جز کشته و مجروح شدن هزاران انسان بیگناه، نابودی سکونتگاههای انسانی و زیرساختهای زیستی، آوارگی و فلاکت اجتماعی بیش از نیم میلیون نفر چیز دیگری به همراه نداشته، ولی برای طرفین مستقیم جنگ و حامیان آنها ثمرات و دستاوردهای سیاسی و سودهایِ هنگفت مالی به ارمغان آورده و همچنان میآورد:
جنگ، دولت در آستانه سقوط بنیامین نتانیاهو را نجات داد و بر بحران سیاسی اجتماعی جاری در جامعه اسرائیل بطور موقت هم که شده فائق آمد و راستهای افراطی و نژادپرست صهیونیسم را از زیرضرب مردم معترض به سیاستهای اقتدارگرانه آنها خارج ساخت. جنگ، فضای سیاسی و اجتماعی ماههای اخیر اسرائیل را که تحت تاثیر طرح اصلاح نظام قضایی مورد نظر دولت نتانیاهو قرار گرفته بود به فضای همبستگی ملی و ناسیونالیسم افراطی مذهبی سوق داد. جنگ، همگرایی اپوزیسیون اسرائیل در مخالفت با زیادهخواهی و قدرتطلبی دولت راستگرا را با تشکیل «دولت وحدت ملی زمان جنگ» به نفع حمایت از نتانیاهو در حمله به غزه و کشتار مردم بیدفاع و غیرنظامی تغییر داد. در این میان، آمریکای سلطهگر که با توطئه و فریب هر از گاهی در نقطهای از کره خاکی کانون بحرانی ایجاد و جنگی را شعلهور میسازد پیشرفتهترین تجهیزات نظامی، حمایتهای سیاسی و میلیاردها دلار کمکهای مالی خود را در اختیار راستگراها و نژادپرستان اسرائیل قرار داد تا همچنان آتش جنگ را شعلهور نگهدارند تا از قِبَلِ آن، سازندگان و فروشندگان تسلیحات، ارائه دهندگان خدمات نظامی و امنیتی و دلالان مرگ و نیستی انسانها سودهای سرشار ببرند و امریکا نیز حضور خود در منطقه خاورمیانه را این بار به شکلی دیگر تجربه نماید.
جنگ اسرائیل و حماس برای جمهوری اسلامی نیز که با کشتن صدها تن از جوانان و دستگیری و سرکوب هزاران تن از معترضین توانسته خود را موقتا از بحران جنبش سراسری «زن، زندگی، آزادی» بیرون کشد حائز اهمیت است. جمهوری اسلامی با سخنان ۱۱ مهر علی خامنهای در دیدار با مهمانان کنفرانس وحدت که عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل را «شرطبندی روی اسب بازنده» اعلام کرد، رسما ضرورت برهم خوردن توازن قوا در مصاف با اسرائیل را اعلام کرد. این اظهارنظر بدین معنا بود که بر هم خوردن برنامه عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل، از جمله سیاستهای جمهوری اسلامی در موضوع فلسطین است و گروههای نیابتی نقش تعیین کنندهای در اجرای این سیاست میتوانند داشته باشند. هر چند در شروع جنگ امریکا توانست با برخوردهای دیپلماتیک، هشدارهای نهان و آشکار و تاکید عامدانه بر نبود شواهد دال بر مداخله جمهوری اسلامی در حمله حماس به جنوب اسرائیل، مدیریت خود را بر رویکرد احتمالی جمهوری اسلامی در برخورد با جنگ اعمال نماید، ولی ادامه جنگ نشان خواهد داد که نقش جمهوری اسلامی را نمیتوان از اقدامات گروههای جهادی منطقه همچون: حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، حوثیها، کتائب و دیگر گروههای ریز و درشت اسلامی معروف به «محور مقاومت» در منطقه جدا کرد.
جنگ اسرائیل و حماس بار دیگر نشان داد که خاورمیانه بویژه در مرزهای بین مناطق فلسطین اشغالی و اسرائیل دستخوش تحولات فاجعهباری است که در این میان مردم فلسطین همچون ۷۵ سال گذشته بیشترین آسیبهای انسانی، آوارگی و دربدری را متحمل خواهند شد. این که امپریالیسم آمریکا و دولتهای سرمایهداری اروپا به بهانه «حق اسرائیل در دفاع از خود» و یا هر ادعای دیگری در کنار هارترین جناح رژیم صهیونیستی اسرائیل قرار بگیرند و به جنایات آن مشروعیت بخشند؛ این که جمهوری اسلامی بر زمینه خصومت با اسرائیل و یهودیستیزی رسماً در کنار نیروهای ارتجاعی و واپسگرایی همچون حماس و جهاد اسلامی قرار بگیرد و برای غلبه بر بحرانهای ساختاری خود در داخل کشور، ایران را وارد جنگ کند؛ این که روسیه از ادامه این جنگ برای تحتالشعاع قراردادن تبعات جنگ روسیه و اکراین بهرهبرداری سیاسی و رسانهای بکند و در کنار رژیم ضدمردمی جمهوری اسلامی قرار گیرد؛ این که با اقدام حماس «پیمان ابراهیم» به محاق رود و روند عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل از دستور کار خارج شود، این واقعیت تاریخی را تغییر نخواهد داد که سیاستهای غیرانسانی و نژادپرستانه اسرائیل علیه مردم آواره و رنجدیده فلسطین بیش از هفت دهه است ادامه دارد و جنگ فعلی را نمیتوان مستقل از زمینه تاریخی آن و به صورت مجزا بررسی نموده و به نتیجهای منطقی رسید. این جنگی نیست که از ۷ اکتبر و با حملۀ نیروهای حماس به جنوب اسرائیل شروع شده باشد. این جنگ ۷۵ سال پیش آغاز شده و دهها بار کشتارها و قتلعامهایی فجیعتری را شاهد بوده است. طی این مدت بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی به دست نیروهای اسرائیلی کشته و بیش از ۶ میلیون فلسطینی از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند. ۸۵ درصد از زمینهای اشغالی فلسطینیها امروز به نام «اسرائیل» شناخته میشود و آنچه که در مجامع بین المللی از آن به عنوان «فلسطین» یاد میکنند تنها شامل ۱۵ درصد از اراضی فلسطین در نوار غزه و کرانه باختری میباشد.
آنهایی که جنگ را به هفتههای اخیر محدود میکنند و همصدا با اسرائیل و همپیمانانش با توسل به جنایت حماس در کشتن غیرنظامیان و افراد بیدفاع در روز حمله به جنوب اسرائیل، کل ماجرا را زیر سوال میبرند و آنهایی که به دلیل نفرت از جمهوری اسلامی و حمایت آن از حماس، عملا در کنار اسرائیل قرار میگیرند، در واقع چشم بر حقانیت تاریخی مردم فلسطین در حق تعیین سرنوشت خود میبندند. حماس بعنوان نیرویی ارتجاعی و واپسگرا محصول رفتار اسرائیل با فلسطینیان در دهههای گذشته است. امروز دیگر برکسی پوشیده نیست که اسرائیل در دهه ۸۰ برای شکلگیری «حماس» و ایجاد آلترناتیوی در برابر سازمان آزادیبخش فلسطین شرایط مالی و فکری را آماده کرد. حمله به مقر «ساف» در بیروت و راندن نیروهای فلسطینی از لبنان به تونس و رفتار تحقیرآمیز با ساف در جریان توافقنامه صلح اسلو و به سخره گرفتن تعهدات خود در اسلو با گسترش شهرکهای یهودی نشین در زمینهای مصادرهای فلسطینیها در کرانه غربی رود اردن، زمینه را برای رشد حماس و تفکرات بنیادگرایی در غزه فراهم نمود. در این مدت دولتهای اسرائیل با استقبال از برجسته شدن نقش جریانات افراطی اسلامگرا در موضوع فلسطین، عملا موضوع اشغال و حق مردم فلسطین در تشکیل دولت مستقل خود را به جنگ بین «اسلامیت» و «یهودیت» تغییر دادند و امروز هم دولت راستگرا و نژادپرست بنیامین نتانیاهو با همین ادعا، جنایت خود در غزه را با توسل به یهودیستیزی جریانات افراطی اسلامگرا توجیه میکند و به توصیهها و پیشنهادات نهادهای بینالمللی و جامعه جهانی خواهان صلح و آتشبس گردن نمینهد؛ همانطور که دولتهای پیشین اسرائیل نیز به ۲۲۵ قطعنامه لازمالاجرای سازمان ملل که در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۶ در مورد تجاوزات صهیونیستها، کشتار مردم فلسطین و شهرکسازی در زمینهای فلسطینیها صادر شدهاند توجهی نکردهاند.
امروز ادامه جنگ اسرائیل و حماس منطقه را در وضعیت بسیار خطرناکی قرار داده است و هر آن امکان دارد دولتهای دیگری از جمله آمریکا و رژیم ولایت فقیهی حاکم بر ایران بعنوان حامیان و پشتیبانان دولت راستگرای اسرائیل و گروههای واپسگرای فلسطینی، عملا در کنار یکی از طرفین جنگ قرار بگیرند و آتش جنگ ویرانگری را شعلهور سازند. امریکا نشان داده است که پیوند ناگسستنی با اسرائیل دارد و سیاستهای منطقهای آن با بقا و موجودیت دولت اشغالگر گره خورده است و دولت نژادپرست نتانیاهو نیز برای سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی احتیاج به ادامه این جنگ دارد. در سوی دیگر جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن قرار دارند که وضعیتی مشابه اسرائیل در نیاز به درگیر کردن افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر بحرانهای ساختاری خود با توسل به موضوع جنگ فعلی دارند. جمهوری اسلامی در طول عمر خود با ایجاد و تقویت گروههای نیابتی اسلامگرا، لحظهای از تضعیف جریانات ترقیخواه، سکولار و سازمان آزادی بخش فلسطین دست نکشیده و توانسته است راه حل سازمان ملل برای همزیستی مسالمتآمیز اسرائیل و فلسطین در چارچوب طرح «دو کشور مستقل» را به حاشیه ببرد. بنابر این مستعد ادامه این سیاست مخرب در منطقه میباشد.
در چنین شرایطی وظیفه جامعه جهانی صلحطلب، مردم آزادیخواه، نیروهای ترقیخواه و چپ و مدافعین همزیستی مسالمتآمیز ملتها است که: با تمام قوا به مخالفت با ادامه جنگ برخیزند و خواستار آتشبس فوری شوند؛ تجاوز، اشغالگری و نسلکشی دولت راستگرا و نژادپرست اسرائیل و نابودسازی فضاهای زیست انسانی و زیرساختهای غزه و کرانه باختری توسط ارتش اسرائیل را محکوم کنند؛ به دفاع از حقانیت تاریخی مردم فلسطین در حق تعیین سرنوشت خود و داشتن کشوری آزاد و مستقل برخیزند؛ نقش مخرب دولتهای امیریالیستی آمریکا، بریتانیا، ناتو و اتحادیه اروپا و دولتهای حامی بنیادگرایی اسلامی همچون جمهوری اسلامی را در روند صلح افشا کنند؛ توقف شهرکسازی در سرزمینهای فلسطین را بعنوان نماد اشغالگری صهیونیستها خواستار شوند و قبل از هر چیز تمام توان خود را به کار گیرند تا زندگی هزاران انسان بی گناه و بی دفاع غزه که هر لحظه در معرض نابودی هستند را نجات دهند و زندانیان و گروگانهای هر دو طرف را آزاد و به آغوش خانوادههای خود برگردانند.
جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
۱۰ آبان ۱۴۰۲
————————————————–
منبع: اخبار روز