آوریل 23, 2024
کارشناسان کارگری جدید ایران اینترنشنال یا آنچه از کنفدراسیون کار ایران نمیدانید و میترسید از حمید تقوایی بپرسید!
اعلام ”کنفدراسیون کار ایران” در برلین زیر چترسیاسی اتحادیه سراسری آلمان ( د گ ب ) و بنیاد مالی حزب سوسیال دموکرات آلمان ( بنیاد فردریش ِابرت)، پیشاپیش آن را یک پروژهی سیاسی دستراستی چپنما جلوه میکرد. فارغ از اینکه «فردریش ابرت» رئیسجمهور سوسیال دموکراتی بود که فرمان کشتن رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت را صادر کرد و قیام کمونیستی ۱۹۱۹ را سرکوب کرد، «د گ ب» در رابطه با نسل کشی اسرائیل در غزه طی یک نامه به دبیر کنفدراسیون اتحادیه کارگری اسرائیل “همبستگی عمیق خود را با اسرائیل” اعلام کرد و تظاهرات جهانی در محکومیت بمباران اسرائیل را محکوم نمود.
کارشناسان کارگری جدید ایران اینترنشنال
یا
آنچه از کنفدراسیون کار ایران نمیدانید و میترسید از حمید تقوایی بپرسید!
پس از آنکه تلویزیون ایران اینترنشنال روز شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲ خبر تشکیل «کنفدراسیون کار ایران» در آلمان و اهدافی که دنبال میکنند را مخابره کرد، نوشتههای انتقادی بسیار دربارهی این بهاصطلاح تشکل جدیدالتأسیس نوشته شد و فعالان شناخته شدهی چپ و باسابقهی کارگری بند به بند اساسنامهی آن را نقد کردند و نسبت به تشکیل چنین نهادهای بیپشتوانهای هشدار دادند. حتی علیرغم استعفای تنی چند از پایهگذاران این تشکل جعلی، و بیش از پیش بیاعتبار شدن آن، همچنان به کار خود ادامه میدهد و به نظر میرسد که تریبون دائمی خویش را هم پیدا کرده است: ایران اینترنشنال.
زین پس نباید تعجب کرد که در ارتباط با مسائل کارگری ایران، چهرههای این تشکل را مدام در رسانهای چون اینترنشنال ببینیم.
اعلام ”کنفدراسیون کار ایران” در برلین زیر چترسیاسی اتحادیه سراسری آلمان ( د گ ب ) و بنیاد مالی حزب سوسیال دموکرات آلمان ( بنیاد فردریش ِابرت)، پیشاپیش آن را یک پروژهی سیاسی دستراستی چپنما جلوه میکرد. فارغ از اینکه «فردریش ابرت» رئیسجمهور سوسیال دموکراتی بود که فرمان کشتن رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت را صادر کرد و قیام کمونیستی ۱۹۱۹ را سرکوب کرد، «د گ ب» در رابطه با نسل کشی اسرائیل در غزه طی یک نامه به دبیر کنفدراسیون اتحادیه کارگری اسرائیل “همبستگی عمیق خود را با اسرائیل” اعلام کرد و تظاهرات جهانی در محکومیت بمباران اسرائیل را محکوم نمود.
از میان چهرههای شناخته شدهی چپ و کارگری تنها حمید تقوائی و شهلا دانشفر بودند که به دفاع تمام قد از این “کنفدراسیون” برخاستند و در مصاحبه با «کانال جدید» آن را “گام مثبت” و «حرکت کیفی تازهای در تشکیل نهادهای کارگری» خواندند که از خواستهای اقتصادی فراتر رفتهاند و حمایت DGB از آنها را ”نقطه عطفی” در جنبش کارگری دانستند. در کنار آنها محمد آسنگران و امیر پیام و رادیوی منسوب به خودش نیز طلایه داران حامی «کنفدراسیون کار» شدند تا شاید برای این سازمان جعلی اقبالی به دست آید.
به نظر میرسد که این به اصطلاح «نقطهی عطف جنبش کارگری» ایران بناست که با در دست داشتن پرچم نمایندگی جعلی طبقهی کارگر ایران که به اعتبار همین «منطق رسانهای» راست به آن اهدا شده است، بکوشد تا هرچه بیشتر «حزب کمونیسم کارگری» تقوایی را از محدودههای «کانال جدید» بیرون بکشد تا شاید زمینههای دست وحدت و اتحاد دادن با «سلطنتطلبان» و «پرواسرائیلیها» هرچه بیشتر فراهم آید و نمایندگان کارگری ایران راه خود را در قلبهای سیاستورزان طبقه متوسطی باز کنند.
طبقهی کارگر ایران البته که هرگز به چنین ابداعاتِ بیپایه و اساسی راه نداده است و همواره مسیر خود را کژدار و مریض پیموده است. از منصور اسانلوها تا مهدی کوهستانینژادها و تا تشکلهای یک نفره و سندیکاهای جعلی، جملگی در عمل با بیتوجهیهای کارگران مبارز مواجه شدند و آنان جایی بهتر از «کانالها» و «سایتها»ی بلاتأثیر، نتوانستند برای خود دست و پا کنند. اکنون به نظر میرسد که این انزوا ایشان را وا داشته است تا به تاکتیک نوینی متوسل شوند که عبارت باشد از حضور در رسانههای دستراستی برای بازی داده شدن در دایرهی جانشینهای خودخواندهی جمهوری اسلامی به محوریت ربع پهلوی.
سالها پیش منصور حکمت در سخنانش عملا این توهم را برای حضرات نهادینه کرده بود:
«الان سلطنتطلبها وقتی می گویند کمونیستها، به هیچکس به جز ما اشاره نمی کنند. هیچکس جز ما منظورشان نیست. به آنهای دیگر میگویند چپها. به ما میگویند کمونیستها. در نتیجه کمونیسم به عنوان یک آلترناتیو میرود که بیشتر از این هم حتی با پدیده کمونیسم کارگری و حزب کمونیست کارگری گره بخورد، بیشتر از اینکه به چپ علی العموم بگویند.»
این باید زنگ خطری باشد برای جنبش کارگری زندهی ایران که تداوم بیتشکلیاش با اشاره به وجود سرکوب، میتواند باعث شود از هر گوشه و کناری به نامش سازمان و تشکلی بیپایه بیرون بزند و در جریان تقسیم قدرت مدعی نمایندگی منافعاش را داشته باشد. درست است که سرکوب جمهوری اسلامی را بی هیچ طریقی نمیتوان نادیده گرفت اما هنر نیروی مبارز سازمانیابی در دل همین سرکوب است و الا در یک شرایط دموکراتیک، متشکل شدن کار چندان سختی نیست.
در شرایط حاضر باید توانست که فعالیت کارگری سازمانیافته را به صورت مخفی پیش برد و در عین حال بروز و ظهورات آن را در قالب انواع تجمعات و اعتصابات به صورت علنی به منصهی ظهور رسانید. همچنین در این میان باید از کار نیمه مخفی در قالب توزیع و پراکندن انواع تبلیغات کارگری برای افزایش آگاهی طبقاتی و حرکت به سوی وحدت تشکیلاتی کارگران با یکدیگر نیز تاکیدکرد.
اما ادامهی مبارزه به صورت اعتصابات پراکنده و تجمعات گاه به گاه، میتواند مستعد دستاندازیهای اینچنین به مبارزات شده و امکان سوءاستفاده از این مبارزات را برای هویتیابی گروههایی فراهم کند. باید کوشید در ضمن فائق شدن براین پراکندگی به کمک هسته های مخفی کارگری در محل های کار و کارخانه ایده سازمان مستقل و پایدار و دموکراتیک کارگری را ترویج کرد و باگام های جدی به ویژه در شرایط اعتراضات همگانی مبادرت به تشکیل سازمان های کارگری کرد و همواره در حفظ و استمرار فعالیت سازمان برآمده از اراده جمعی کارگری کوشید.