دسامبر 8, 2024
مقاله رسیده: ۱۶ آذر از دریچه نقد – احکامی
برخورد مناسبتی با کلان رویدادی مانند گرامیداشت و یادآوریِ جایگاه دانشجویی امر مطلوبی نیست؛ چراکه خطر افتادن در دام «کارناوال نمایشی» وجود دارد. هرسال روزی را بهانه مقاله نویسی، تجمع دانشجویی، گرامیداشت دانشجویان زندانی و… قرار دادن اگرچه در جای خود قابل تقدیر است اما کافی نیست؛ شرط وجودی صحیح بودن این کنش، ساخت پیش زمینه هایی است که در طول آن یکسال رقم می خورد؛ نه خود ۱۶ آذر.
۱۶ آذر از دریچه نقد
یادداشت از: احکامی
۱. برخورد مناسبتی با کلان رویدادی مانند گرامیداشت و یادآوریِ جایگاه دانشجویی امر مطلوبی نیست؛ چراکه خطر افتادن در دام «کارناوال نمایشی» وجود دارد. هرسال روزی را بهانه مقاله نویسی، تجمع دانشجویی، گرامیداشت دانشجویان زندانی و… قرار دادن اگرچه در جای خود قابل تقدیر است اما کافی نیست؛ شرط وجودی صحیح بودن این کنش، ساخت پیش زمینه هایی است که در طول آن یکسال رقم می خورد؛ نه خود ۱۶ آذر.
۲. در فلسفه یونانی، واژه ای به نام «تذکار» وجود دارد که به معنای به یاد آوردن و به یاد انداختن است. این به یادآوردن در دل خود، تکرار را دارد؛ تکرار شرط وجودی تذکار است. در نتیجه برای ثمربخش بودن به یادآوردن، باید اقداماتی رخ دهد که تکرارشان میتواند یک رخداد را در اذهان عمومی به یاد بیاورد. ۱۶ آذر، در طول یک سال تحصیلی است که به یاد میماند؛ نه در یک روز مشخص به نام روز دانشجو.
۳. صحبت از جریان دانشجویی مقالی مفصل میطلبد که قصد من در اینجا پرداختن به آن نیست. تنها به این جمله بسنده می کنم که ضرورت واکاوی، پذیرش شکست و دیدن نقاط خلاء است. جریان دانشجویی دورهای پرتحول را در دهه ۹۰ پشت سر گذاشته که مدام تاکید بر دستاوردهای آن و موج سواری گروهی هویتطلب بر تلی از ویرانه که امروزه جنبش دانشجویی با آن مواجه است، ندیدن واقعیت است. هر فرد و یا گروهی که در زمانی کنشی سیاسی/صنفی انجام داده، قطعا اثر خود را گذاشته و چیزی برای هویت خریدن وجود ندارد. جریان دانشجویی محصول مجموعه کنشهایی از دانشجویان گمنامی است که با اعمال خود باعث شدند امروز چیزی به نام جریان دانشجویی وجود داشته باشد تا بتوانیم از آن صحبت کنیم؛ اما برای نجات همین دستاورد باید دست به نقدی بی رحمانه زد؛ نقدی که بدون تعارف مانند یک تیغ برنده عمل کند و با پذیرش و چشم در چشم شدن با خطاها و شکست ها، بتواند راهی به سوی آینده پیدا کند.
۴. جریان دانشجوی منفک از جامعه نیست. گاه جامعه از دانشجویان جلوتر بوده و گاه دانشجویان توانسته بودند مازادی سیاسی و عینی به جامعه اضافه کنند؛ اما نباید فراموشکردکه دانشجویان موجوداتی از فضا آمده نیستند و با خاستگاه های متفاوت طبقاتی، از دل جامعه آمدهاند. درنتیجه هر تنش و تضادی که میان طبقات اقتصادی و اقشار اجتماعی و سیاسی در جامعه وجود دارد، در میان دانشجویان نیز موجود است و ندیدن این واقعیت، به منفک کردن و انتزاعی دیدن جریان دانشجویی منجر خواهد شد که نتیجه اش تحمیل شکستی جبران ناپذیر به جریان دانشجویی است.
۵. نهایت اینکه روز دانشجو، امری از جنس تذکار است؛ این تذکار در شرایط خطیر کنونی، مجالی مناسب برای رجوع به خود و تلاش برای ساخت امری نو از پس ویرانه هاست. اگر ویرانه را بزک کنیم، خطا کردهایم؛ همانگونه که اگر نفی مطلق کنیم نیز خطا کردهایم. حرکت در این مرز باریک، هنر رندانه ی دانشجویانی است که با اتکا به خلاقیت سیاسی خود، باید پلی به سوی این آینده بسازند.