دسامبر 14, 2024
مقاله برگزیده: چرا چاره کارگران، وحدت و تشکیلات است؟ – حسین اکبری
این یادداشت را تقدیم میدارم به برگزارکنندگان مجمع عمومی عادی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران و همه فرهنگیان، این کارگران و زحمتکشان عرصه بازتولید علم و فرهنگ و دانایی که به رغم همهی محدودیت های موجود با گزینش شیوه نوین، ضرورت برپایی مجمع عمومی را به تاخیر نینداخته و با بهره گیری از خِرَدجمعی و حضور اکثریت تشکل های فرهنگیان با قدرت اراده، دستور کار و نتایج کلیدی مجمع را طی سه روز در ساعات معین، تحقق بخشیدند. از ثمرات این مجمع عمومی آنکه نشان دادند با تکیه بر اراده جمعی و سازمانی می توان ادامه و استمرار مبارزات صنفی _ طبقاتی را ضمانت کرد. این دستاورد بزرگ گرامی باد!
چرا چاره کارگران، وحدت و تشکیلات است؟
حسین اکبری
این یادداشت را تقدیم میدارم به برگزارکنندگان مجمع عمومی عادی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران و همه فرهنگیان، این کارگران و زحمتکشان عرصه بازتولید علم و فرهنگ و دانایی که به رغم همهی محدودیت های موجود با گزینش شیوه نوین، ضرورت برپایی مجمع عمومی را به تاخیر نینداخته و با بهره گیری از خِرَدجمعی و حضور اکثریت تشکل های فرهنگیان با قدرت اراده، دستور کار و نتایج کلیدی مجمع را طی سه روز در ساعات معین، تحقق بخشیدند. از ثمرات این مجمع عمومی آنکه نشان دادند با تکیه بر اراده جمعی و سازمانی می توان ادامه و استمرار مبارزات صنفی _ طبقاتی را ضمانت کرد. این دستاورد بزرگ گرامی باد!
و بعد_ مبرم ترین موضوع برای کارگران و زحمتکشان امرور ایران شعاری است که یکصد سال پپش مصرع پایانی شعری بود که ابوالقاسم لاهوتی شاعر انقلابی کارگران و زحمتکشان آنرا سرود و این شعر را با عنوان وحدت و تشکیلات برای همه کارگران بیادگار گذاشت. شعر وحدت و تشکیلات را شاعر زحمتکشان اینگونه به پایان می بَرَد:
چیست قانونِ کنونی، خبرت هست از این؟
حکمِ محکومیِ ما!
بَهرِ آزاد شدن، در همۀ روی زمین
از چنین ظلم و شَقا،
چارۀ رنجبران وحدت و تشکیلات است!
تاسف بار اینکه این شعر غالبا بصورت کلیشه و در بهترین حالت در پایان یادداشت های کارگری در برخی رسانهها تکرار میشود، اما کمتر این راهکار و به قول شاعر این قانونمندی برای آزاد شدن از ظلم و شقاوت سرمایهداری، در زندگی کارگران عملیاتی شده است.
اینکه چرا وحدت و تشکیلات به عنوان پیش نیازهای جدی برای رهایی کارگران در حد شعار و کلیشه باقی مانده است و طی این تاریخ صد ساله جز در مقاطع خاصی از تاریخ جنبش کارگری نتوانسته است از شعار به عمل فراروید؛ ناشی از محدودیت ها، مشکلات و موانعی است که بخش قابل توجه آن کوشش نهاد های بازتولید سرمایه دارانهی نیروی کار بمعنای مطیع سازی کارگران از سوی دستگاههای حکومتی سرمایهداری بوده است. اما بخشی هم دقیقا به موانع ذهنی موجود درطبقه کارگر و انبوه رنجبران و زحمتکشان بستگی دارد.
این موانع ذهنی نتیجهی همان ترمز هایی است که مجموعه آنها میتواند کارگران را جدا جدا به خود مشغول ساخته و از یافتن راه چاره با دیگر همطبقهایها و همقطارانشان محروم کند!
بسیار شنیده ایم که گفته میشود «کارگرانِ در خود». یا «طبقه در خود» و در مقابل عبارت «طبقه برای خود» را بیان می کنند. این در خود بودن ایستگاهی است که کارگران همه در آن قرار دارند اما یکدیگر را درک نمی کنند و یا در صورت نزدیکی از چگونگی همراه و هم اندیشه شدن و شکستن دیوار های فاصله و از میان برداشتن آن احساس ناتوانی و ترس دارند. و در عین در کنار هم بودن اما دستادست و چفتاچفت یکدیگر به حل مشکلات نمی پردازند. یا بنا به آموزه های نادرست از پذیرش نظرات یکدیگر واهمه دارند و تحت تاثیر همان آموزه های نادرست به منزهطلبی و نابنگری مبتلا شده اند. یا آنقدر در رسیدن به منافع آنی و قابل دسترس شتاب دارند به منافع آینده و نقش تاریخساز خود، با هم نمی اندیشند. با وجود تجربیات بی شمار به دلیل نبود مطالعه و بی توجهی به تاریخ کارگران نسل های پیش از خود؛ هنوز قدرت برای خود بودن را دریافت نکرده اند و نتیجه با هم بودن (وحدت) و همکاری مشترک (تشکیلات) را به خوبی درک نمی کنند. به همین سبب در برابر ناملایمات و انواع ستمها و بیعدالتی های سرمایه داران و دولتهایشان ناتوانند و هر رفتار غیر انسانی و هر ظلم و ستمی را برده وار تحمل می کنند.
میزان در خود بودن کارگرات متفاوت است.
همه کارگران به یک میزان در لاک خود نیستند ولی هر بخشی از کارگران و یا هر فردی از این طبقه میتواند نوعی در خود غوطه ور باشد. اگر بخواهیم مصادیق این در خود بودن را آنطور که هست ببینیم، کافیست به اطراف خود نگاه کنیم کارگرانی در ایران در برهه ای از مبارزات صنفی درخشیده اند و در شرایطی به شدت سرکوب شده و هزینه های بسیار داده اند. همینها به رغم این هزینه دادن ها بنظر میرسد که اتفاقا به شعار «چاره کارگران، زحمتکشان وحدت و تشکیلات است» را بیش از سایر کارگران مطرح می کنند اما در عمل هیچ نقشه راه و برنامه ای برای احیا، بازتولید وحدت درگستره و وسعت سازمان کار خود به کار نمیبندند. نوع دیگر «در خود بودنِ» کارگرانی که ظاهرا امکاناتی که منجر به ایجاد تشکیلات شده است را دارند اما وحدت اندیشه برای بهرمندی از آن تشکیلات را ندارند.
کارکران درخود طبعا متفاوتند اما در نهایت نتیجه عمل آنها یک چیز است و آن انفعالی است که از هم اندیشی و در کنار هم بودن و بر پا داشتن اراده جمعی آنان را محروم کرده است. این هم نوعی از درخود بودگی است. این درخود بودن در گستره وسیع محل های کار و تولید و جمعیت بسیاری از کارگرانی دیده میشود که موضوع تشکیلات را با تمام وجود درک نکرده اند. یا برایشان تشکیلات تدارک دیده شده است (مانند کارگرانی که شوراهای اسلامی کار و انجمن های صنفی را دارند) آنها با این اعتبار که تشکیلاتی برای دفاع از آنان وجود دارد به زندگی در خود مشغولند و خیال می کنند کافیست که تشکیلات در شکل نمایندگی وجود داشته باشد تا مشکلات امروز و فردا و آیندهی آنان برطرف گردد .
چگونه می توان شعار چاره کارگران وحدت و تشکیلات است را تحقق بخشید؟
شروط لازم آگاهی و خودآگاهی _ دیگر خواهی _ همگامی _ نهاد سازی است
برای آگاهی و خود آگاهی، شناخت از جایگاهی که در آن قرار داریم، امری ضروری است. آن دانش هم طبعا از طریق میانجی هایی به ما خواهد رسید این میانجی ها عبارتند از کتاب، دوستان آگاه و با سواد، کارگران با تجربه و خردمند از هم نسلان و نسل های پیشین.
برای دیگر خواهی نیازمند درک این ضرورت هستیم که از فردیت خود فاصله بگیریم و با دیگر همکاران رابطه و دوستی برقرار کنیم و درک درد مشترک از زندگی یکدیگر بیابیم. ضرب المثل بسیار نادرستی را سال ها به نسل های متفاوت یادداده اند که «هرکس باید گلیم خود را از آب بیرون کشد» این گونه ضرب المثل ها دشمن وحدت و همبستگی در بین کارگران است و درست این حکم را دارد که مهم نیست دیگری غرق میشود، تو ضمن حفظ خودت، به امکانات خودت فکر کن و بی خیال غرق شدن دوست و همنوع و هم طبقه ای خودت باش! اثر این سم مهلک وقتی عموم کارگران و زحمتکشان را فراگیرد طبعا امر وحدت تبدیل به توصیه به تفرقه خواهد شد. این جنین طبقه در خود فروخواهد رفت. درک ضرورت دیگر خواهی یعنی زندگی فردی خود را با زندگی اجتماعی گره بزن تا عضوی از پیکری بزرگتر شوی.
همگامی آنگاه به خوبی احساس و درک خواهد شد و به ضرورت آنی و جدی تبدیل میشود که چاره کار را در توانمندی و قدرت خود بیابیم. کارگران با هر میزان از دانش نسبت به جایگاه و نقش و اهمیت خود در ایجاد ثروت واقف شوند و دریابند که با وحود چنین جایگاه و نقشی نه تنها از حداقل های حقوق خود برای خوب زیستن با کرامت زیستن محروومند و دریابند که در این شیوه زندگی تنها نیستند و دیگرانی چون آنها نیز چینن شرایط زیستی دارند؛ اما ندانند که باید همراه دیگران در راهی گام گذارند که راه نجات و رهایی از وضع موجود با طی شدن آن راه ممکن میشود؛ باز هم اتفاق خاصی رخ نخواهد داد.
اتفاق زمانی رخ می دهد که کارگران در مسیری که چاره کار در آنست همراه با دیگری و دیگران با اراده گام نهند. ادامه چنین همگامی کارگران را به درک اموری وا خواهد داشت که به کاربست آنها از عهده یک فرد ساخته نیست آن امور انجام وظایفی را طلب میکند که افراد به تنهایی قادر با انجامش نیستند و در نتیجه ی با هم بودن همراه با تقسیم کار در اجرای وظایفِ ناشی از اهداف تعیین شده حکم به داشتن نهادی برای همفکری، مشارکت و رفتن به سوی تحقق بحشیدن اهدافی که با توافق و اراده جمعی و آزادانه خواهد کرد. این نهاد تشکیلات است که بر زمینه آن وحدت ایجاد شده چاره ساز خواهد بود.
————————————
منبع: وبلاگ کار در ایران