فوریه 18, 2025
مقاله برگزیده: قتل دانشجوی دانشگاه تهران و مطالبهی ابهامبرانگیز «امنیت» از حاکمیت!
دستش را روی زخم عمیق قلبش گذاشته بود و دنبال موتور میدوید. نتیجهی زحمت چندساله داشت دود میشد میرفت هوا. فکر کن این همه سال درس بخوانی که دانشگاه تهران قبول شوی و بیای پایتخت تا آیندهی بهتری برای خودت و خانوادهات بسازی و دم خوابگاه همان دانشگاه، دسترنج چندسال کار برای خرید وسایل تحصیلت مثل لپتاپ را ببینی که دارد به هیچ و پوچ تبدیل میشود. چه حالی میشوی؟
قتل دانشجوی دانشگاه تهران و مطالبهی ابهامبرانگیز «امنیت» از حاکمیت!
☑️خونآلود در پی لپتاپ
دستش را روی زخم عمیق قلبش گذاشته بود و دنبال موتور میدوید. نتیجهی زحمت چندساله داشت دود میشد میرفت هوا. فکر کن این همه سال درس بخوانی که دانشگاه تهران قبول شوی و بیای پایتخت تا آیندهی بهتری برای خودت و خانوادهات بسازی و دم خوابگاه همان دانشگاه، دسترنج چندسال کار برای خرید وسایل تحصیلت مثل لپتاپ را ببینی که دارد به هیچ و پوچ تبدیل میشود. چه حالی میشوی؟
نمیدانیم حال امیرمحمد در آن لحظاتی که با دستی که روی قلبش خونی شده بود، میدوید و به از دست رفتن لپتاپش فکر میکرد بدتر بود، یا حال دوستان و همدانشگاهیانش وقتی خبر قتلش را شنیدند؛ میدانیم اما که حال علی حسین رضاییان، معاون دانشگاه تهران، وقتی با وقاحت تمام فاجعهی مربوط به امیرمحمد را نامربوط به دانشگاه میخواند، بد نبود.
«یکی از ما کم شده، کی میخواد جواب بده؟»
«خونی که ریخته میشه با هیچی پاک نمیشه»
«زارع بیکفایت مسئول این جنایت»؛
دانشجوها که سریعاً با درز کردن خبر قتل امیرمحمد، دست به اعتراض و تحصن زدند، شعلههای خشم خود را روانهی مسئولین بیکفایت و بیمسئولیت دانشگاه میکردند. احتمالاً این فکر توی سر همهی دانشجوها میچرخید که:
«مگر آذر همین امسال در جلسه با رئیس کل خوابگاهها دربارهی ناامنی اطراف کوی خوابگاه و کوچهی جنت هشدار ندادیم؟! مگر نگفتیم چندین نفر چاقو خوردهاند، زخمی شدهاند و آسیب دیدهاند؟! چرا جان جوانان برایتان بیارزش است؟»
☑️ یک طرف ماجرا، امیرمحمد خالقیدرمیان، قربانی جامعهی طبقاتیشده
آنطور که از خبرها استنتاج میشود، امیرمحمد خالقیدرمیان ۱۹ سال داشت، اهل روستای درمیان خراسان جنوبی بود، سنی بود، در رشتهی کسب و کار دانشکدگان مدیریت، مقطع کارشناسی درس میخواند و همزمان با درس، کار هم میکرد. درحقیقت، روزی که چاقو خورد، قرار بود اولین روز کاری او در شغل جدیدش باشد. قبول شدن در کنکور سخت است. برای دانشجویان شهرستانی و فرودست که دسترسی به کلاسهای کنکور و کتاب تست و مدارس باکیفیت ندارند، سختتر هم هست. با این حال امیرمحمد موفق شد دانشگاه تهران قبول شود؛ بهترین دانشگاه مملکت. بیخبر از اینکه کماهمیتترین چیز در این دانشگاه، جان و امنیت دانشجویان است. منطقهی اطراف کوی دانشگاه ناامن و خوفناک است و در نتیجهی اهمالکاری مسئولین حکومت و دانشگاه، زورگیری و سرقت در آن سابقهی طولانی دارد.
ناامنی اقتصادی، ناامنی فیزیکی، ناامنی روانی، ناامنی شهری؛ اینها گریبان دانشجویان کارگر را بیش از بقیه میگیرد. پرواضح است که امیرمحمد در چه وضعیت بغرنج اقتصادی و روانیای به سر میبردهاست که حتی با وجود اینکه چاقو در قلبش خورده بود، همهی فکر و ذکرش این بودهاست که لپتاپش را از چنگ سارقین در بیاورد.
☑️ طرف دیگر ماجرا، سارقان و بزهکاران، محصول جامعهی طبقاتیشده
همانطور که قابل پیشبینی بود قوهی قضائیه سریعا سارقانِ قاتل را دستگیر کردند. در خبرها آمده که متهمان با نامهای احمد و امیر «به ۳۰ تا ۴۰ فقره سرقت طی دو تا سه ماه اخیر اعتراف کردهاند که البته نیاز به بررسی بیشتر دارد، البته این سرقتها منجر به دستگیری متهمان نشده و اقدام مجرمانه آنها تداوم پیدا کرده است که در نهایت منجر به قتل دانشجوی دانشگاه تهران شد.»
جامعهی ما، جامعهای طبقاتی است. دنیای امروز، دنیای سرمایهداری است. طبقهی مرفه و بورژوا غرق در سرمایههای مادی، اجتماعی، سیاسی، بیخبرند یا خود را به بیخبری زدهاند نسبت به دیگر اقشار جامعه. مثل معاون دانشگاه تهران که با سوءاستفاده از جایگاه اجتماعی خود، فقط سعی داشت دست خود را از تقصیر در قتل امیرمحمد بشوید.
طبقهی کارگر اما شامل بیکاران، کارگران صنعتی، کارگران کافهها، کارگران مغازهها و کسبوکارها، معلمها، پرستارها و غیره، روز به روز شرایط اقتصادی سختتر و بدتری را تجربه میکنند. تا جایی که شاید طاقتشان طاق شود و برای تأمین نیازهای زندگی، به کارهای غیرقابلقبول روی بیاورند. مانند سرقت لپتاپ به قیمت قتل. تقصیر اما متوجه کیست؟ این شرایط، از خلأ به وجود نیامده؛ محصول اقدامات تودهی مردم نیز نبودهاست. تقصیر و مسئولیت، بر گردن بانیان این ساختار طبقاتی و سیاست معیوب است که چنین آسیبهای اجتماعی فاجعهباری به جامعه تحمیل کردهاست.
حالا حتما بناست به قائدهی «قصاص» هر دو را بالا بکشند و دست آخر این هم به پای مطالبهگری بدنهی دانشجویی نوشته شود که:
«بفرمایید! مگر درخواست امنیت نداشتید؟ این هم امنیت خدمت شما. قاتلان دانشجو را اعدام میکنیم تا حساب دست بقیهی سارقان مسلح بیاید.»
☑️ سیستم خودش را بر ما تحمیل میکند؟ ما نه تنها مقاومت میکنیم بلکه به او تعرض میکنیم
دانشجویان شجاع و بیدار دانشگاه تهران در رابطه با مسئلهی امنیت اطراف خوابگاه، عملکرد تحسینبرانگیزی داشتهاند. آنها ماهها پیش از وقوع فاجعهی قتل امیرمحمد، در کنشی جمعی و سازمانیافته، با رئیسکل خوابگاهها جلسه گذاشتند و مطالباتی را دربارهی امنیت خوابگاه مطرح کردند. با درز کردن خبر قتل امیرمحمد، دانشجویان بدون درنگ اقدام کردند به تجمع و تحصن در خوابگاه پسران و دختران و سپس به محض باز شدن دانشگاه با آغاز هفتهی جدید، در دانشگاه. آنها بیانیهای درخشان منتشر کردند، شعارهایی ناب و مترقی دادند، در برابر سرکوب مقاومت کردند و هرچه دانشگاه جو را امنیتیتر کرد، دانشجویان مقاومت خود را بیشتر و تعرض به نیروی سرکوب را شدیدتر کردند. آنها همزمان با پیگیری فاجعهی امیرمحمد، با چالشهای جدید مانند دستگیری نیز دست و پنجه نرم کردند و آن را مدیریت کردند.
دانشجویان با اتحاد، سازمانیافتگی، کوتاه نیامدن از حقشان، با ادامهی اعتراض و تحصن و پافشاری بر مطالبات، موفق شدند مدیر کل خوابگاههای دانشگاه تهران را به استعفا وا دارند و رئیسجمهور و وزیر علوم را که تا کنون سکوت پیشه کرده بودند، مجبور به واکنش نشان دادن کنند. اگر این دانشجویان متحد نبودند، گروهی کار نمیکردند و عمل سازمانیافته انجام نمیدادند، موفق به دستیابی به چنین دستاوردهای واقعی و عینیای نمیشدند. تفاوت کنش فردی با کنش جمعی این است. در سطح کار اجتماعی، اقدامات باید «جمعی» باشند. کنش جمعی، خود را اصلاح میکند و تأثیرش تصاعدی، واقعی و عینی است. برای مثال، دانشجویان دانشگاه تهران در جریان اعتراضات با ایدهها و اقدامات غیرمترقی توسط معترضان دیگر و بسیج دانشگاه روبهرو شدند: خواست اعدام سارقین توسط معترضان؛ و بهرهبرداری تبلیغاتی جناحهای درونحکومتی اصلاحطلب و اصولگرا از قتل محمد. «جمعی بودنِ» کار این ظرفیت را به دانشجویان داد تا در مقابل این ایدهها و اقدامات مرتجعانه بایستند. دانشجویان با چسباندن پلاکارد روی تختهی بسیج دانشکدهی علوم اجتماعی نسبت به دستاویز کردن خون امیرمحمد خالقی توسط این نهاد سرکوبگر و هرگونه استفادهی ابزاریِ هر دو جناح درون حکومت اعتراض کردند. متن پلاکاردها به شرح زیر است:
«از دانشجویان خطاب به بسیج دانشجویان:
جان دانشجویان بازیچهی بهرهبرداری سیاسی جناحهای درون حکومت نیست.
دانشجو-لباسشخصیها را چه به امنیت دانشجو؟
#اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا»
این است مسیری که کنش جمعی برای اصلاح خود طی میکند.
☑️ پاسخ مسئولین؛ ایمنسازی یا امنیتیسازی؟
وزیر علوم پس از تحت فشار قرار گرفتن توسط دانشجویان مجبور شد سفر خود را به عربستان کنسل کند، از دانشگاه تهران دیدن کند و بگوید:
«این که برخی خودسرانه به بهانهی احساس مسئولیت رفتارهای نادرستی از خود نشان دهند، قابل قبول نیست، اجازه نمیدهیم مسئلهی دانشگاه به بیرون دانشگاه کشیده شود. جلسهای با حضور مقامات کشور، مسوولان قضایی و انتظامی برگزار شد و تصمیماتی اتخاذ شد، مدیریت خوابگاههای دانشگاه تهران استعفا دادند و عذرخواهی کردند. دانشگاه تهران مکاتباتی با کلانتری منطقه و شهرداری برای تأمین امنیت و روشنایی داشته که اقداماتی نیز صورت گرفته و به جد بهدنبال تامین امنیت هستیم. هماکنون دو کیوسک نیروی انتظامی در نقاط مورد نیاز جانمایی شده و نصب میشود، پایههای روشنایی نصب میشود و کار نصب دوربین برای تأمین امنیت طی یکی دو روز آینده انجام میشود.»
در نگاه اول این اظهارات وزیر علوم خوب و مسئولانه به نظر میرسد. در نگاهی دقیقتر، میبینیم این به اصطلاح «پیگیریها» استعداد تبدیل شدن به ابزار سرکوب دانشجویان و مردم در آینده را دارند: نصب دوربین و نصب کیوسک پلیس.
اگر مسئولین میخواهند امنیت خوابگاه دانشگاه تهران و جامعه را فراهم کنند، باید مسئله را ریشهای حل کنند. اما اینان در لحظات مسئولیتپذیریشان نیز بیمسئولیتند. منظور از حل ریشهای مسئله چیست؟ ریشهکن کردن فقر. با حل مشکل فقر است که بزهکاری حل میشود، نه نصب کیوسکهای پلیس یا به بیان دیگر، «انحصار خشونت دولت». کسی که درد فقر به مغز استخوانش رسیده از اعدام هم نمیترسد چه برسد به چهارتا دوربین. خواهیم دید که این ابزارهایی که قرار است امنیت دانشجویان را به ارمغان آورد، در آینده چطور به ابزار سرکوب آنها تبدیل خواهد شد.
مسئلهی دیگری که وجود دارد، بخش اول گفتههای وزیر علوم است. او احساس مسئولیت عمومی مردم را «خودسرانه»، «بهانه» و اقدامات اجتماعی آنها را «رفتارهای نادرست» خواندهاست. این یعنی سلب عاملیت از مردم. مگر دانشگاه منفک از جامعه است که اجازه ندهند «مسئلهی دانشگاه به بیرون از دانشگاه کشیده شود»؟! مسئولین هیچگاه مسئولیتپذیری واقعی نخواهند داشت و از سرکوب هم ابایی نخواهند داشت. این مشت گرهکردهی مردم است که باید آنها را به عقب براند و به خواستهای خود برسد. و البته، طبق تشخیص دقیق دانشجویان دانشگاه تهران، این عقب راندن و مطالبه کردن هیچگاه نباید در قالب دیدگاه اصلاحطلبانه باشد، بلکه باید با هدف تعرض به حکومت باشد. دانشجویان کنش سیاسی خود را دستهبندی کردهاند: آنها بهرهبرداری سیاسی درونحکومتی را از اتفاقات اخیر جایز نمیدانند، اما با شعارهای دقیق خود نشان دادهاند که قتل امیرمحمد به رادیکالترین شکل ممکن، سیاسی است.
هشیار باشیم و اجازه ندهیم که مسألهی ریشههای امنیت را با «امنیتی کردن بیش از پیش» پاسخ دهند و به پای دانشجویان بنویسند که «شما خودتان امنیت میخواستید!»
———————————————
منبع: کانال تگرام سرخط