ژانویه 6, 2024
مقاله برگزیده: مشخصه ضد کمونیستی به اصطلاح “پلتفرم ضد امپریالیست جهانی” – ترجمه: داود جلیلی
موضوع جالب توجه در باره پلتفرم ضدامپریالیست جهانی آن است که با این فرض که روسیه سرمایهداری است اما کشور امپریالیستی نیست و اینکه سوسیالیسم در چین ساخته میشود، برای این هدفها، به جنبش جهانی کمونیستی، به سازمانهای کمونیستی و کارگری متوسل میشوند تا برای مقابله با محورتحت هدایت امریکا راهبرد مشترکی اتخاذ کنند.
مشخصه ضد کمونیستی به اصطلاح “پلتفرم ضد امپریالیست جهانی”
ترجمه: داود جلیلی
“تمام تاریخ دموکراسی بورژوایی این توهم را فاش می سازد: دموکرات های بورژوا برای فریب خلق همواره هرگونه “شعاری” را که خواسته باشید داده اند و همواره هم خواهند داد. ولی مطلب دراین است که صادقانه بودن آنان تحقیق گردد. گفتار با کردار مقابله شود و به عبارت پردازی آیده آلیستی یا شیادانه رضایت داده نشود، بلکه واقعیت طبقاتی مورد تفحص قرارگیرد. جنگ امپریالیستی خصلت امپریالیستی خود را آن وقت از دست نمی دهد که شیادان یا عبارت پردازان و یا فیلیستین های خرده بورژوا یک “شعار” مذاق شیرین کن بدهند، بلکه تنها زمانی این خصت را از دست می دهد که طبقه ای که جنگ امپریالیستی به دست وی انجام می شود و به وسیله میلیون ها رشته ( و چه بسا طناب) اقتصادی به این جنگ وابسته است، عملا سرنگون شود و حکومت طبقهی واقعا انقلابی یعنی پرولتاریا جایگزین حکومت وی گردد. جز این راه خلاص دیگری از جنگ امپریالیستی و ایضا از صلح امپریالیستی غارتگرانه وجود ندارد.” (لنین، انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد)
جنگ امپریالیستی که ابتدا در اوکراین شعله ور شد، جنگی است که امکان تبدیل آن به جنگ تمام عیار امپریالیستی وجود دارد. نیروهای قطبهای امپریالیستی نه تنها به حمایت از بورژوازی کشورهای خودشان، که در واقعیت، مروجان جنگ هستند، ادامه میدهند، بلکه کسب حمایت بخشی از طبقه کارگر را به طرفداری ازاین یا آن طرف امپریالیستی امری فوری تلقی میکنند.
ما شاهد گرایش شرمآور کسانی بودهایم که در قرن گذشته، در اروپا حزبهای کمونیست درخشانی بودند، اما کارشان به فرو رفتن در باتلاق اروکمونیسم ختم شد، و در حال حاضر در طرف قطب امپریالیستی به رهبری امریکا/ ناتو/ اتحادیه اروپا قرار دارند، و با شرکت در دولتهای ائتلافی آن قراردادهای بسته شده با سوسیال دموکراسی را اجرا میکنند. بر کسی پوشیده نیست که این حزبها دیگر نه منافع طبقه کارگر، بلکه، آشکارا همان طور که پیش از این گفته شد منافع قطب بورژوازی امپریالیستی را نمایندگی میکنند.
هرچند قطب امپریالیستی به رهبری چین، که روسیه به آن تعلق دارد، نیز برای کسب موافقت تعداد معینی از حزبها تلاش می کند. نه تنها ملغمه ای از انواع سازمانها، با بهره برداری از گلچین فراهم شده از عبارتهایی مانند ” ضدامپریالیسم”، “چندقطبی”، “ضداستعمارگرایی”، “رهایی ملی” و غیره، به حمایت فعال از این قطب پیوستند، بلکه آنها هم مجموعهای از حزبها و سازمانها را که خودشان را کمونیست و کارگری می خوانند دارند که به مروجان دفاع ازاین قطب امپریالیستی تبدیل شدهاند.
این گروهها پیرامون چیزی که پلتفرم ضدامپریالیست جهانی خوانده میشود گردهم آمده اند، و از اکتبر سال ۲۰۲۲ تاکنون، هدف تشکیل پلتفرمی را در پیش گرفته اند تا با این پلتفرم از روسیه و چین “سوسیالیست” در برابر تجاوز آنچه آنها بدترین دشمن بشریت معرفی میکنند، یعنی ائتلاف نظامی ناتو، تحت رهبری ایالات متحده دفاع کنند.
موضوع جالب توجه در باره پلتفرم ضدامپریالیست جهانی آن است که با این فرض که روسیه سرمایهداری است اما کشور امپریالیستی نیست و اینکه سوسیالیسم در چین ساخته میشود، برای این هدفها، به جنبش جهانی کمونیستی، به سازمانهای کمونیستی و کارگری متوسل میشوند تا برای مقابله با محورتحت هدایت امریکا راهبرد مشترکی اتخاذ کنند.
اما حتی جالبتر آن است که هم به خاطر ماهیت مشترک سازمانهای تشکیل دهنده، و هم به خاطر مواضعی که در داخل جنبش جهانی کمونیستی داشتند، مواضع کلی پلتفرم نه تنها به درک نادرست وحشتناکی از چیستی امپریالیسم، از آنچه مبارزه برای سوسیالیسم- کمونیسم دلالت دارد و از وظیفههایی که جنبش جهانی کمونیستی باید برای خود تعیین کند ختم میشود، بلکه با موضعی مطلقا ضد کمونیستی و ضد پرولتری گلولههایشان را به سوی حزبهایی نشانه گرفتهاند که در جنبش جهانی کمونیستی انقلابیترین مواضع را دارند.
از این روبرداشتن نقاب عمیقا ضدکمونیستی و منش اپورتونیستی پلتفرم و اینکه حتی لفاظیهای “ضدامپریالیستی” آن به فضایی برای مفصلبندی دفاع از یکی از قطبهای امپریالیستی در جنگ ختم میشود، به یک وظیفه الزامی برای حزبهای کمونیست تبدیل میشود که مواضع انقلابی اتخاذکنند.
چه کسانی پلتفرم ضدامپریالیست جهانی را تشکیل میدهند و مخاطب آن چه کسانی هستند؟
پلتفرم … در بیانیه پاریس (اکتبر ۲۰۲۲) خود توضیح میدهد: ” ما اعتقاد داریم این که کمونیستها و ضدامپریالیستهای جهان در یک جبهه ضدامپریالیستی گسترده آرمان مشترکی بسازند، و همه جا به کارگران توضیح دهند که این روسیه یا چین نیستند که باید با آنها مخالفت کرد، بلکه باید با قدرتهای امپریالیستی به رهبری ناتو که امریکا در میان آنها رئیس است مخالفت کرد اهمیت حیاتی دارد.”[۱]
پلتفرم آشکارا کسانی را که به مبارزه علیه قدرتهای امپریالیستی “به رهبری ناتو و امریکا” فرا میخواند روشن میکند. این تنها آن چیزی که طیف گسترده ”ضدامپریالیسم” خوانده می شود نیست، بلکه جنبش کمونیستی تلقی میشود. این تلقی در بیانیه های بعدی، به ویژه در بیانیه بلگراد، در دسامبر امسال حتی صریحتر است.
اکنون، اگرچه ممکن است برخی از سازمانهای شرکت کننده در همایشها و کنفرانسهای مختلف پلتفرم خود را کمونیست بخوانند، اما همه آنها با این ادعا مطابقت ندارند. بسیاری از حزبهای کمونیست که بیانیه پاریس را امضا کردند، سالها پیش از موجودیت پلتفرم، در داخل جنبش جهانی کمونیستی مواضع اپورتونیستی اتخاذ کرده بودند. در راس همه مورد حزبهای کمونیستی که بیانیه را بهنام بریتانیا، ایتالیا، مکزیک، شیلی، اسپانیا امضا کردند چنین است.
از سوی دیگر، سازمانهای دیگری با ماهیتی ناشناخته در پلتفرم شرکت دارند که ربطی به جنبش جهانی کمونیستی ندارند، برخی ازآنها مانند سازمانهای ونگاردیا اسپانولا، مرکزبرای ابتکارسیاسی امریکا، یا حزب متحد سوسیالیست ونزوئلا حتی مواضع ارتجاعی، ترسناک درافکارعمومی و آشکارا ضد کمونیستی دارند.
این که آنها برای سازمان دادن جنبش کمونیستی یا مواضع “ضدامپریالیستی” بکوشند، یا همان طور که شرکت کننده فرانسوی پلتفرم پیشنهاد کرد، “انترناسیونال کمونیستی جدیدی” تشکیل دهند به خودشان مربوط است[۲]، اما این (تلاش) همراه با سازمانهایی که مبارزه برای سوسیالیسم- کمونیسم[۳]، تصرف قدرت از سوی طبقه کارگر، تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی برای انقلاب پرولتری را مطرح میکنند نیست، بلکه با گروههایی است که مواضع ضد کمونیستی دارند، در اکثر موارد با طبقه کارگر پیوند واقعی ندارند و با حزبهای “کمونیستی” است که برداشت به شدت نادرستی از مارکسیسم – لنینیسم و مشخصه امپریالیسم را آشکار میکنند.
توصیف پلتفرم از امپریالیسم و مقابله آن با تفسیر لنینیستی ازامپریالیسم
از آنجایی که اکثریت سازمانهای تشکیل دهنده پلتفرم گروهها یا حزبهای اپورتونیست یا ارتجاعی هستند، طبیعی است که درک نادرست ژرفی از امپریالیسم آنچنان که لنین بیش از ۱۰۰ سال پیش آن را تعریف کرد وجود دارد. امپریالیسم یعنی دورانی که در آن صادرات سرمایه بر صدور کالا تسلط کامل دارد[۴]، زمانی که درآن رقابت آزاد در سراسر جهان جای خود را به سلطه انحصارات داده است، و تضادها بین قطبهای مختلف امپریالیستی با سلطه بر بازارها تشدید میشود. اما برای پلتفرم، امپریالیسم خود را تنها در سیاست تجاوزکارانه از سوی یک قطب امپریالیستی علیه خلقها یا کشورهای “ضعیفتر” متجلی میکند.
با این حال، با تحلیلی دگماتیک از وضعیتی که امپریالیسم در سالهای اولیه خود، یعنی از پایان قرن نوزدهم تا آغاز قرن بیستم داشت، آنها به تقسیم کشورهای سرمایهداری به دو اردو ادامه میدهند: اردویی ازکشورهای سرمایهداری امپریالیست و اردویی از کشورهای سرمایهداری غیرامپریالیست. به همین دلیل آنها، حتی زمانی که با مشخصات اقتصادی مطرح شده از سوی لنین موافقت میکنند، چین یا روسیه را بهعنوان کشورهای امپریالیستی یا اقدامهای نظامی آنها در کشورهای دیگررا بهعنوان راهی برای حفظ یا گسترش بازارهایشان در شرایط امپریالیستی نمیشناسند.
برعکس، فقدان یک تفسیر لنینیستی و انقلابی ازامپریالیسم، پلتفرم را به این نتیجه میرساند که روسیه و چین کشورهای “ضدامپریالیست” هستند که باید دربرابر تجاوز امپریالیستی ازآنها دفاع کرد، و از اینرو ازیک سو تجاوز نظامی روسیه را نه تنها دراوکراین، بلکه در سوریه و دیگر کشورهای اتحاد شوروی سابق، و از سوی دیگر، (حضور)چین درافریقا را توجیه میکند.
اما جهان دیگرجهان یکصد سال پیش نیست، که در آن هنوز کشورهایی وجود داشتند که به مرحله پایانی توسعه سرمایهداری، یعنی به فازامپریالیستی نرسیده بودند. از میانه قرن بیستم، امپریالیسم به یک سیستم جهانی تبدیل شده است، که هرکشور سرمایهداری، صرف نظر ازآنکه نیروهای مولده آن کشوراز کشوردیگر یا گروهی ازکشورها کمتر یا بیشتر توسعه یافته باشد درآن غوطه وراست.
امروزاین گام نظری با ماهیت علمی درتحلیل امپریالیسم، که طی سالها، از سوی حزب کمونیست یونان توسعه یافته است، به تعدادی ازحزبهای کمونیست درسراسر جهان اجازه داده است تفالههای برداشت اپورتونیستی پیرامون امپریالیسم را دور بریزند و درمبارزه برای انقلاب سوسیالیستی درک بهتری از راهبرد و راهکارها به دست آورند.
ازاین رو، تعجب آور نیست که امروز حزب کمونیست یونان و دیگر حزبهای کمونیستی که درستی این تحلیل را تایید کردهاند هدف خشم آگینترین حمله از سوی پلتفرم قرار دارند، چیزی که دراین گفته استفان چو، هماهنگ کننده کرهای فوروم جهانی آشکارا به رسمیت شناخته میشود: ” امروز تمرکز اصلی جنگ ایدئولوژیک فوروم بر(مبارزه با) اپورتونیسم فرقهگرای حزب کمونیست یونان است”[۵]
نوشتهها و انتشارات پلتفرم، که در ارگان ماهانه آن خلاصه میشود، سرشار از اشاراتی از سازمانهای مختلف علیه مواضع انقلابی حزب کمونیست یونان و حزبهای شکل گرفته تحت افکار لنینیستی است. اما این حزب کمونیست بریتانیای کبیر(م.ل) و حزب کمونیست شیلی (اقدام پرولتاریایی) هستند که پرچم پلتفرم را دربست برای رهاکردن زخم زبانهای ضد کمونیستی خود علیه حزب کمونیست یونان و حزبهایی که در برابرآشفتگی ناشی از شروع جنگ دراوکراین، به انترناسیونالیسم پرولتری و دفاع از مواضع انقلابی وفادار ماندهاند به دوش گرفتهاند.
حزب کمونیست شیلی (اقدام پرولتاریایی) تا کنون یک نوشتار سه قسمتی با عنوان موضع سیاسی حزب کمونیست یونان… یک موضع کمونیستی؟ را به این امر اختصاص داده است، که به ویژه روی موضوع ” نقد” نظریه هرم امپریالیستی که از سوی حزب کمونیست یونان توسعه یافته است متمرکز است. در حقیقت، بخش بزرگی ازحملههایی که پلتفرم علیه حزب کمونیست یونان به راه انداخته است مبتنی بر تلاش برای “ریوزیونیستی” و “اپورتونیستی” قلمداد کردن تحلیل گفته شده بوده است، یا حتی کسانی هستند که مبادرت به مقایسه این نظریه حزب کمونیست یونان با تروتسکیسم کرده اند.
چرا نظریه هرم امپریالیستی این قدر پلتفرم را نگران میکند؟ در تلاش برای رسیدن به پاسخی به این پرسش لازم است نقل قولی طولانی از آلکا پاپاریگا، که دبیرکل حزب کمونیست یونان بود بیاوریم. او توضیح میدهد که ” عبارت امپریالیست اخیرا دراروپا و در یونان در میان نیروهایی که در سالهای گذشته ازآن عبارت به تکرار یا به آسانی استفاده نمیکردند بسیار مُدروز شده است. مشکل آن است که امپریالیسم بهعنوان چیزی متفاوت و مشخص از سرمایهداری، بهعنوان مفهومی سیاسی جدای از پایگاه اقتصادی آن معرفی میشود، موضعی که به شدت مورد حمایت کائوتسکی پدراپورتونیسم بود. اپورتونیسم، در راس همه، از مدرن شدن عاجز است. کائوتسکی را تکرار میکند ، به استدلالهای ضد علمی متوسل میشود، عمدا روی سطح و نه روی ماهیت تمرکز میکند. به نفع او نیست و از این رونمیتواند تصویر کامل اقتصاد جهان سرمایهداری را در روابط دو جانبه بینالمللی آن ببیند. او، نمیخواهد ماهیت اقتصادی امپریالیسم را درک کند و بر این مبنااَبرساختار ایدئولوژیک و سیاسی آنرا ببیند، در نهایت امپریالیسم را میبخشد، ازآن حمایت میکند وتوهمهای موجود درمیان کارگران و تودههای مردم را که سرمایهداری خوب و بد، مدیریت بورژوایی خوب و بد وجود دارد فربه میکند.
بیهوده است.(…) او، چون جنگ را به خاطر پی آمدهای تراژیک آن از نقطه نظر اخلاقی نقد میکند ماهیت طبقاتی حنگ را از مردم پنهان میکند (…) اپورتونیسم، رفرمیسم با شیوهای ابتکاری درک باستانی، کهنه و تاریخ منقضی را تکرار و امپریالیسم را با تجاوز نظامی علیه یک کشور، سیاست دخالتهای نظامی، محاصرهها، با تلاش برای فعال کردن سیاست استعماری قدیم معرفی میکند. (…) آنها به عمد ازاین ارزیابی لنین در اثرمعروف او “امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایهداری” استفاده میکنند که میگوید مشتی، تعداد اندکی از کشورها اکثریت کشورهای جهان را غارت میکنند. در نتیجه، امپریالیسم با تعداد اندکی از کشورها تعریف میشود، که میتوانند با انگشتان یک دست شمرده شوند، اگرچه تمام کشورهای دیگرفرمانبردار و ستم دیده هستند، اما آنها به خاطرسرسپردگی به درک لیبرالی، کشورهایی مستعمره واشغال شده هستند. امروزکشورهای اندکی در راس، در جایگاههای بالاتر در سیستم جهانی امپریالیستی قرار دارند( که برای نشان دادن سطحهای مختلفی که کشورهای سرمایهداری (دراین سیستم)اشغال میکنند با یک طرح هرمی هم توضیح داده میشود.)[۶]
کل نقل قول قبل مواضع اپورتونیستی پلتفرم را ویران میکند. خلاصهای کوتاه ازآن چنین است:
۱. امپریالیسم زمان زیادی است که به یک سیستم جهانی تبدیل شده است که تمام کشورهای سرمایهداری فضایی را درهرم امپریالیستی اشغال میکنند.
۲. جایگاهی که کشوری ممکن است درهرم امپریالیستی اشغال کند الزاما همان جایگاهی نخواهد بود که روز بعد اشغال میکند، چون توسعه نیروهای مولد آن والحاق انحصارات آن درعرصه جهانی شرط اعمال قدرت آن و جای گرفتنش در بالاتر یا پایین تراز این یا آن کشوراست.
۳. امپریالیسم تنها برسیاست تجاوزدلالت نمیکند، درهرحال این یک عمل سیاسی است که اقتصاد آن را بازتاب میدهد، اما، آنچنان که کائوتسکی انجام داد، این جنبه اصلی یا منش نمای تعریف یک کشور بهعنوان”امپریالیسم” نیست، چون بازتاب سیاسی آن را از پایگاه اقتصادی آن جدا می کند،
۴. جنگها مشخصه طبقاتی دارند، اما اپورتونیستها با اتخاذ مواضع اخلاقی نسبت به کسی که اول حمله کرد یا این که (چون) جنگ در “دفاع ” از این یا آن قطب امپریالیستی صورت میگیرد قابل توجیه است، برای دفن یک چنین تعریفی تلاش میکنند، بهعنوان مثال، در تجاوز روسیه به اوکراین
۵. یک جعل اپورتونیستی ازامپریالیسم آن است که دنیا به مشتی ازکشورهای امپریالیستی تقسیم میشود که کشورهای کوچکترو ضعیفتر دیگر را که “وابسته”، “مستعمره” و غیره معرفی میشوند سرکوب و غارت میکنند، واین امر به خودی خود آنها را “ضدامپریالیست” میسازد.
البته، آنچه در بالا ذکرشد تمام ابعاد توسعه نظریه هرم امپریالیستی را باز نمیتاباند، چون (این نظریه) حاصل سالها مطالعهای است که حزب کمونیست یونان براساس مصالح واقعیت و نه تفکر وتعمق درسرهریک ازرزمندگان آن انجام داده است. اما، با این دلیل حملههای پلتفرم علیه حزب کمونیست یونان ممکن است روشنترشود، چون زمانی که طبقه کارگر جهانی درک کند که امپریالیسم چیست و چه چیزی نیست، میتواند دشمن واقعی را مشخص کند، که یک قطب واحد نیست، بلکه به قول لیبکنشت طبقه کارگر کشورهای سرمایهداری همیشه دشمن خود را درخانه خود، در بورژوازی خودی دارد. از این روعلت وجودی پلتفرم در دفاع از قطب امپریالیستی به ریاست چین و روسیه نه تنها تمام معنای خود را ازدست میدهد، بلکه برعکس آنها را در موضع اپورتونیستی قرار میدهد که لنین و بلشویکها در آستانه و در زمان جنگ اول جهانی آن را مورد انتقاد قرار دادند.
بنابراین دلیل مواضع ضدکمونیستی که درمیان سازمانهای پلتفرم پدیدارمیشود جنگ جهانی است. به همین خاطراست که با توسل به جنبش جهانی کمونیستی تمام انواع حقهها برای توجیه حمایت از یک مرکز امپریالیستی درستیزه با مرکز دیگر، مورد آزمایش قرار میگیرد. به همین دلیل است که هر کشور”ضعیفی” حتی اگرآن کشورمانند ایران، قزاقستان، عربستان سعودی، ونزوئلا، ترکیه، و غیره کمونیستها و کارگران را تحت تعقیب قراردهند و آنها را به قتل برساند به صورت خودکار بهعنوان “ضدامپریالیست” ، و درمخالفت با ناتو، طبقه بندی میشود. دلیل سلب صلاحیت نه تنها حزب کمونیست یونان، بلکه پلتفرم، حزب کمونیست سوئد و دیگران ازسوی حزب کمونیست بریتانیای کبیر(م.ل)، به خاطر “تکرار تبلیغات ناتو”[۷] است، بنابراین ما با افسانه سیاه اپورتونیستها همان طورکه چو ادعا میکند موافقیم که ، “حزب کمونیست یونان برای تجزیه جنبش کمونیستی درحزبها مداخه میکند.”[۸]
متاسفانه عاملهایی که پلتفرم را به مثابه ضد کمونیست توصیف میکند به همین جا ختم نمیشود. در مارس ۲۰۲۳، پلتفرم همایش سوم خود را در شهر کاراکاس، ونزوئلا برگزارکرد، و میزبان همایش حزب حاکم، حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا بود، آن هم در زمانی که این حزب درحال تدارک تهاجم علیه حزب کمونیست ونزوئلا در راستای دخالت درآن، غیر قانونی کردن آن و تحمیل رهبری تک کاره برآن بود. تمام سازمانهای شرکت کننده پلتفرم آنچه را که رفقای ونزوئلایی طی ماهها به جهان اعلام کرده بودند میدانستند، اما پلتفرم را ازابزارشدن دردستان دولت مادرو- کابلو بازنداشتند که با (استفاده ) ازاین ابزارخود را به عنوان نیرویی “ضدامپریالیست” موجه کرد.
سازمانی که به جنبش کمونیستی متوسل میشود، چگونه میتواند مرتکب یک چنین عمل تحریکآمیزی به طرفداری از یک دولت ضدکمونیستی مانند مادرو شود؟ آیا چگونه می توانید حتی تهاجم حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا علیه حزب کمونیست ونزوئلا را، همانطورکه حزب کمونیست شیلی( اقدام پرولتاریایی) با گفتن آنکه حزب کمونیست ونزوئلا “حمایت مردمی” خود را برای حفظ موضع انتقادی نسبت به دولت بورژوایی مادورو از دست داده است آن را توجیه میکند، توجیه کنید ؟ [۹] تنها گفتن این امرباقی میماند که هرکسی که به طرفداری از دولت بورژوایی، به خاطر “ضدامپریالیسم” فرضی علیه حزب کمونیست عمل میکند ضدکمونیست است.
ضرورت تقویت جنبش جهانی کمونیستی روی مواضع انقلابی
از سال ۱۹۹۸، حزبهای کمونیست و کارگری مختلفی تلاشهای به شدت ارزشمندی برای مفصل بندی دوباره جنبش کمونیستی درجهان و گفتگوی باز درباره درستی سوسیالیسم انجام دادهاند، پس از شب طولانی ضد انقلاب که در بیشترسالهای دهۀ ۱۹۹۰ مسلط بود، جای تاسف است که برخی از حزبهایی که در پلتفرم شرکت کردهاند در زمان معینی هم زمان در همایش جهانی حزبهای کمونیست و کارگری شرکت داشتهاند و شکل گرفتن یک جریان انقلابی درداخل آنها هنوز به پایان نرسیده است، اما دیدن آنکه جنگ امپریالیستی کاتالیزوری برای حزبهای کمونیست بوده است تا مواضع لنینی را ترمیم کنند و مبارزهای ایدئولوژیک علیه اپورتونیسم به راه اندارند تسلی بخش هم هست.
هر قطب امپریالیستی برای مفصل بندی حزبها، هم حزب بورژوازی و هم حزب “کمونیست” در پیرامون خود تلاش خواهد کرد، تا نه تنها پایگاهی ازحمایت مردمی برای موجه کردن شرکت کشورهایشان در جنگ، برای تایید اعتبارات جنگی و غیره تشکیل دهند، بلکه زمانی که جنگ امپریالیستی گسترش مییابد ازآنها به عنوان گوشت دم توپ استفاده کنند. از یک سو، حزبهایی که کارشان به اورو کمونیسم ختم شد حول ناتو گرد میآیند، و از سوی دیگر، اپورتونیستهای پلتفرم پیرامون چین/روسیه گروه بندی میشوند.
اگرچه ما به بخشی از یک مشت حزب بودن ادامه میدهیم، اما کمونیستهایی که لنین را بهبود بخشیدهاند، حزبهایی که تحلیلی علمی از ساختمان سوسیالیسم در قرن بیستم وانگیزه ضد انقلاب به عمل آوردهاند، حزبهایی که چیستی امپریالیسم را پالودهاند و از قرار دادن خودشان در این یا آن سوی امپریالیستی خودداری کردهاند، با وجود فشارهایی که روی آنها سنگینی میکند، باید پیرامون مواضع مشترک گردهم آیند. ما گامهای استواری، مانند (انتشار) نشریه کمونیست بینالملل دراین رابطه برداشتهایم، اما برای برداشتن نقاب ازمواضع اپورتونیستی و ضدکمونیستی، که با ماسک ضدامپریالیستی برای فریب مردم وکشاندن آنها به پشت این یا آن قطب امپریالیستی تلاش میکند تلاش خود را باید دو چندان کنیم.
نویسنده: گوئیلرمو عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست مکزیک است
———————————————-
[۱] – پلتفرم ضدامپریالیست جهانی. بیانیه پاریس.بالا رفتن جریان جنگ جهانی و وظیفه ضدامپریالیستها در: https://wap21.org/?p=334
– پلتفرم. شماره ۲ جولای ۲۰۲۳ ص ۳۵ [۲]
[۳] – کسانی که پیشنهاد می کنند سوسیالیسم-کمونیسم چنین کند با دنبال کردن یک راهکار مرحله ای، و پیشنهاد یک برنامه حداکثری و یک برنامه حداقلی، شرکت کمونیستها در دولتهای”میهنی” یا مردمی” را توجیه میکنند. این موضع حزب کمونیست شیلی( اقدام پرولتاریایی) است: ” اول از همه ذکر آنکه ما اعتقاد داریم کمونیستها باید، تا جاییکه امکان دارد، نه تنها با یک چشم انداز سوسیالیستی در دولتهای میهنی و مردمی شرکت کنند، بلکه آنها را همراه با نیروهای بورژوازی ترقیخواه، ضدامپریالیست، ضدفاشیست و دموکراتیک ترویج هم بکنند ارزشمنداست. برای نیل به این هدف، کمونیستها هم باید یک برنامه سیاسی کمونیستی و هم یک برنامه میهن دوستانه و مردمی داشته باشند که به آنها اجازه دهد با این گروه ها ارتباط برقرارکنند و نیروها را برای دست یابی به هدفهای مشترک متحد کنند.
درزمانی که تصرف قدرت سیاسی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا از یک احتمال واقعی دوراست، همانطور که امروز وضع در اکثریت بزرگی از جامعه ها(ازجمه یونان) چنین است، از نقطه نظر راهکارهای سیاسی مشروع است که کمونیستها، حتی “پشت” دموکراتیزه کردن نیروهای بورژازی که برای انجام تغییرات ساختاری تلاش میکنند متحدشود. پلتفرم. شماره ۳ اوت ۲۰۲۳ ص ۴۰
[۴] حزب کمونیست بریتانیای کبیر(م.ل) درتلاش برای نقد نظریه هرم امپریالیستی حزب کمونیست یونان با اشاره به آنکه هنوز فکرمیکند که آنچه درآخرین مرحله امپریالیسم غالب است صدورکالا و نه صدورسرمایه است مرتکب “لغزش” میشود. به کلمات خود آن حزب،” “نظریه هرم امپریالیستی” جدید حزب کمونیست یونان برادعای نادرستی استواراست که هراقتصادی که درآن تجارت صورت میگیرد و کالا تولید میشود یک اقتصاد سرمایهداری است. این ساده سازی با یک حرکت درک تاریخی مارکسیستی از توسعه کالاها، درکی که سرمایهداری مرحله توسعه اجتماعی انسان است که درآن تولیدکالایی شکل مسلط تولید است را انکار میکند. این نظریه این واقعیت را که کالاها اززمان اولین جامعههای طبقاتی تولید میشدهاند انکار میکند: که (تولیدکالا) در جامعههای برده داری و فئودالی وجود داشت، و برای مدتی به موجودیت خود در جامعه سوسیالیستی ادامه خواهد داد” پلتفرم. شماره۳ ص ۵۳
به عبارت دیگر درک نادرست دیگری درباره واقعیت آشکار میشود که خلاف آن چیزی است که حزب کمونیست بریتانیای کبیر(م.ل) اظهارمیکند، در سوسیالیسم کالاهای تولید شده دیگرکالا نیستند، چون درسوسیالیسم، همان طور که استالین در “مسئلههای اقتصادی سوسیالیسم دراتحاد جمهوریهای شوروی” توضیح میدهد، قانون ارزش وجود ندارد.
[۵] – پلتفرم.شماره. ۳ .ص۶۴
[۶]-آلکا پاپاریگا. درباره امپریالیسم- هرم امپریالیستی.
http://elcomunista.nuevaradio.org/sobre-el-imperialismo-la-piramide-imperialista
[۷] پلتفرم. شماره ۳. ص ۵۶
[۹] پلتفرم.شماره ۲ ص ۳۹ و پلتفرم .شماره ۳ ص ۴۴
———————————————-
منبع: تریبون آزاد اخبار روز