ژانویه 27, 2024
«حکایت دیروز _ روایت فردا» شعر از حسین اکبری
نقابداری از درون ارابه
پنجره را
از شکاف درجه
با نوک مَگَسَک نشانه رفته است!
حکایت دیروز _ روایت فردا
کوچه ها به خیابان
سر ریز میشوند و
خیابان ها به شهرها
خانه ها نه به فراخی خانه های پدری
چونان تابوت های چیده
چیدمانی بی نقص
با پنجره هایی پرده پوش
و هزاران چشم و دهان در پس پرده!
چشم ها از شکاف پرده
دو دو زنان
کوچه را، خیابان را می پایند!
ارابه ی سیاه
آدم ها را می بلعد
چشمها بی هراس
اما دریده و گشودهتر از حدّ نگاه
کوچه ها و خیابانها را میجویند!
نقابداری از درون ارابه
پنجره را
از شکاف درجه
با نوک مَگَسَک نشانه رفته است!
چشمها
اما بی درنگ
ارابه سیاه را
به دست امواج میسپارند
و امواج
فریاد کوچههای سر ریز به خیابان
و خیابانهای سر ریز به شهر را
در جهان می پراکَنَد
ارابه از کوچه میگریزد
نقاب دار از درون ارابه
با رجِ گلوله هوا را میشکافد
چشمها با دهانها میخندند
ارابه گریخته است!
کوچه ها دست در دست خیابان ها
به شادی رقصانند!
«حسین اکبری»
————————————–
منبع: هنر اعتراضی