ژوئن 28, 2020
پُشت پرده های امروز: احکام اعدام آبانی ها و ترس حاکمیت
اگر صدور احکام اعدام اخیر برای آبانی ها-دی ماهی ها را یک پیامِ هشدار از ناحیه ی حاکمیت به مردم معترض تفسیر کنیم، بی تردید مجاز هم هستیم که از ترس فزاینده ی درون سیستم بابت وقوع آبانی هایی هجومی تر از قبل در ادامه سخن بگوییم. بسیار خوب اگر چنین است چرا ما خود را جدی نگیریم؟ چرا دست اندر کارِ سازمان گری ای نشویم که بار دیگر آنان را غافلگیر کند؟
پُشت پرده های امروز
احکام اعدام آبانی ها و ترس حاکمیت
صدور احکام اعدام اخیر برای مبارزان مردمی خیزش دی ماه 96 و قیام آبان 98 بوضوح گواهِ ترسی است که حاکمیت از احتمال سر بر آوردن فاز جدیدی از حرکت آغاز شده ی توده های مردم علیه نابرابری و دیکتاتوری دارد. این احکام به خوبی نشان می دهند که چرا مواردی نظیر «دادگاه اکبر طبری» یا «دادگاه اسدبیگی» یا برخی عفوهای موردی به زندانیان سیاسی، و از همه مضحکتر سینه زدن جمهوری اسلامی برای مبارزات ضد نژادپرستی در آمریکا، جملگی نمایش هایی ست برای انحراف افکار عمومی از فساد ساختاری کلیت جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم سرمایه داری وابسته ی مذهبی.
حقیقت وضعیت را باید از دهان خودِ خامنه ای شنید:
«رهبر انقلاب با گلایه از اهانت و ظلم به برخی بزرگان پاکدست قبلی قوه قضائیه در جریان قضاوت ها و اظهارنظرهایی که در خصوص دادگاه اخیر شده افزودند: خطاب من در این موضوع مردم و جوانان مؤمن است که مراقب باشند تعدی نکنند و به افراد معاند که به دنبال گرفتن انتقام از مواضع انقلابی و محکم قاطع فلان شخصیت هستند، کاری ندارم. حرکت مبارزه با فساد که اکنون در قوه قضاییه بهخوبی مشاهده میشود و خود را نشان داده است، از دوره آقای آملی لاریجانی آغاز شد و ایشان هم در داخل و هم در بیرون از قوه شروع کننده آن بودند و اینها نباید از نظر دور باشد.»
این نقل قول حاکی از آن است که ساکنان قصاب خانه ی رژیم (قوه ی قضائیه) هیچگاه مغضوب درگاهِ همایونی نخواهند شد. از ابتدای دهه ی شصت تا کنون تمامی اعضای «هیأت مرگ» و دیگر قاتلان همواره ملازمان درگاه باقی ماندند:
ری شهری، موسوی اردبیلی، موسوی تبریزی، لاجوردی، فلاحیان، دری نجف آبادی، پورمحمدی، رازینی، شاهرودی، رئیسی، لاریجانی، محسنی اژه ای و …
حتی در نمونه هایی چون «قاضی مرتضوی» هم دیدیم که از دل پرونده ی خونین کهریزک حتی دو روز هم حبس برای این خدمتکار صدیقِ قصاب خانه درنیامد.
مرگ یا گُم شدن(!!!) قاضی منصوری (متهم به رشوه گیری در پرونده ی اکبر طبری) را باید در چنین بستری ارزیابی کرد:
- اگر او مرده باشد یحتمل سربازان گمنام امام زمان دستگاه امنیتی این لطف را در حق او کردند که هم دهان به بازگویی اسراسر مگو نکند و هم یاد و خاطره اش به عنوان قاضی ای شایسته در سرکوب محفوظ بماند.
- اگر او زنده باشد و در وضعیت تغییر هویت، باز هم شمایلی ست از قصابی وفادار که به تاریخ پیوسته است.
به این ترتیب اگر صدور احکام اعدام اخیر برای آبانی ها-دی ماهی ها را یک پیامِ هشدار از ناحیه ی حاکمیت به مردم معترض تفسیر کنیم، بی تردید مجاز هم هستیم که از ترس فزاینده ی درون سیستم بابت وقوع آبانی هایی هجومی تر از قبل در ادامه سخن بگوییم. بسیار خوب اگر چنین است چرا ما خود را جدی نگیریم؟ چرا دست اندر کارِ سازمان گری ای نشویم که بار دیگر آنان را غافلگیر کند؟
این احکام، در کنار نمایش های دیگر حاکمیت به دقیقترین شکل ممکن افشاگر ماهیتِ یکسان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده ی آمریکا ست. درست مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند:
از نمایش «دادگاه طبری» تا نمایش «محکومیت پلیس ضارب جرج فلوید»؛
از «صدور حکم اعدام» برای معترضان آبان و دی تا «صدور احکام سنگین برای معترضان به نژادپرستی»؛
و خب در این میان چرا ما پیوند دهنده ی جنبش ها به یکدیگر نباشیم؟
از «آبان» تا «سیاتل»