آوریل 1, 2021
«هماهنگیهای پشت پردهی جانشینی یا تشنگی قدرت؟» / نگاهی مختصر به موضعگیری نیروهای اصولگرا درباره تحولات انتخابات ۱۴۰۰
با کنار هم قرار دادن مجموعه اظهارات بعضا متناقض نیروهای اصولگرا، به نظر میرسد نوعی سردرگمی در بالاترین ردههای آنان پیرامون انتخابات ۱۴۰۰ در جریان باشد. از تندروترین تریبون فعال حال حاضر در جبهه اصولگرایان که به معایب حضور رئیسی و قالیباف در انتخابات ۱۴۰۰ اشاره کرده گرفته، تا چهرههای شاخص تحلیلگر آنان مانند کوشکی و فرجاللهی. این سردرگمی حتی به تناقضگویی در کلام هر یک از نیروهای این جبهه نیز وجود دارد
هماهنگیهای پشت پردهی جانشینی یا تشنگی قدرت؟
نگاهی مختصر به موضعگیری نیروهای اصولگرا درباره تحولات انتخابات ۱۴۰۰
۱) کانال تلگرامی “قرارگاه سایبری عمار” در مطلبی با عنوان “چرا ورود دو روسای قوه به عرصه انتخابات ۱۴۰۰ به ضرر جبهه انقلاب و خود آقایان است؟” دلایلی را پیرامون اشتباه بودن این تصمیم بیان میکند که مهمترین آنها انگ تبلیغاتی بودن اقدامات آنان در زمان ریاست بر دو قوه، بیاعتنایی به انتصابات چندباره خامنهای، القای کمبود نیرو در جبهه انقلاب و رهاسازی دو قوه دیگر است.
در توضیح بیتوجهی به انتصابات رهبری، نویسنده خاطرنشان میکند که در انتخابات ۹۶ هم به فاصله اندکی بعد از انتصاب رئیسی به عنوان تولیت آستان قدس وی با ترک منصب به عنوان کاندید ریاست جمهوری وارد کارزار شد تا در صورت انتخاب مجبور به استعفا از آن جایگاه شود. حال در انتخابات ۱۴۰۰ هم در سطحی بالاتر، ریاست قوه قضائیه، در صورت کاندیداتوری احتمالی ترک منصب انتصابی دیگری صورت خواهد گرفت. هرچند این کانال در پست بعدی خود پیرامون انتخابات ۱۴۰۰، بیان داشت به هرحال هر فردی از جبهه انقلاب به عنوان کاندید نهایی تایید شود باید مورد حمایت کلیه اصولگرایان قرار بگیرد و باید از آن حمایت شود.
۲) کانال تلگرامی “مکتوبات” که به طیف عدالتخواهان نزدیک است، در سلسله مطالبی پیرامون توصیه به عدم شرکت رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰ به بازنشر دیدگاه نیروهای مجازی شاخص اصولگرا از جمله صادق کوشکی و امین فرج اللهی در این زمینه پرداخته است. نویسندگان در کنار دلایل مطرح شده در کانال عمار که ذکر آن رفت، خاطرنشان میکنند که هیچ رئیس جمهوری در تاریخ جمهوری اسلامی پس از اتمام دوران خود محبوبیت چندانی ندارد. در نتیجه ورود شخصی مثل رئیسی به کارزار انتخابات ۱۴۰۰ میتواند جایگاه او را برای منصب بزرگتر و احتمالی وی، رهبری جمهوری اسلامی، به خطر اندازد. راهحل آنها برای بحران ریاست جمهوری هم این است که قوه مجریه با یک توانایی مدیریتی متوسط از داخل نیروهای جریان انقلابی و اصولگرا میتواند به اداره امور بپردازد؛ اما ماندن در جایگاهی مثل قوه قضائیه، که از قضا تجربه قضائی رئیسی نیز به پروژه چهرهسازی و تقویت پروپاگاندا حکومت در راستای تقدیس وی کمک میکند، میتواند رزومه مناسبتری نسبت به ریاست جمهوری برای رئیسی باشد که تجربهای هم در آن ندارد. به عبارتی جایگاه رئیس جمهوری از آنجا که تنها منصب حیاتی و کلیدیای است که شخص اول آن در تاریخ جمهوری اسلامی راحتتر از سایر دستگاهها میتوانسته مورد نقد قرار گیرد، برای چهره منزهای که بتواند به جایگاه رهبری بیاندیشد مناسب نیست.
۳) مخالفان این نگاه در جبهه اصولگرایان اما به تجربه اهمیت داشتن رای مردمی برای کسی که رهبری جمهوری اسلامی را بتواند در اختیار بگیرد اشاره میکنند و میگویند خصوصا در شرایط فعلی به منظور وجه مشروعیت بخش نظام، لازم است رهبر آینده حداقل یکبار تجربه موفق مردمی را در کارنامه خود داشته باشد. همچنین آنها اشاره میکنند که باتوجه به وزن کاندیداهای تاکنون مطرح شده و واقعا موجود، هیچ کدام حداقل رای مورد نیاز را که وجه صوری مناسبی نیز بتواند برای نیروهای اصولگرا ایجاد کند ندارد و تنها رئیسی است که میتواند حداقل میزانی از همراهی بخشهایی از گروههای مردمی را برای ریاست قوه مجریه داشته باشد.
۴) با کنار هم قرار دادن مجموعه اظهارات بعضا متناقض نیروهای اصولگرا، به نظر میرسد نوعی سردرگمی در بالاترین ردههای آنان پیرامون انتخابات ۱۴۰۰ در جریان باشد. از تندروترین تریبون فعال حال حاضر در جبهه اصولگرایان که به معایب حضور رئیسی و قالیباف در انتخابات ۱۴۰۰ اشاره کرده گرفته، تا چهرههای شاخص تحلیلگر آنان مانند کوشکی و فرجاللهی. این سردرگمی حتی به تناقضگویی در کلام هر یک از نیروهای این جبهه نیز وجود دارد که مثال کانال قرارگاه عمار بالاتر آورده شد.
۵) آنچه که مشخص است، اصطکاک شدید دو نگاه در میان این گروه است:
اول) به خطر افتادن جایگاه رئیسی به عنوان رهبر احتمالی آینده با قرار گرفتن در بازی پرخطر ریاست جمهوری بنا به دلایلی که ذکر آن رفت.
دوم) لزوم در اختیار داشتن وجه مردمی و تجربه اجرایی برای کاندیدای رهبری آینده.
وجه اشتراک هر دوی این دو نگاه متضاد به اصل قرار دادن احتمال رهبری شخصی مثل رئیسی اشاره دارد که باتوجه به دو دوره ریاست جمهوری پیشرو و در نظر داشتن مرگ احتمالی خامنهای، سنگ بنای تحلیلی آنها را میسازد. وجوه افتراق اما به دو عامل اصلی باز میگردد. اول اهمیت دادن و یا بیتوجه بودن به جایگاه رایآوری ولو حداقلی و آبرومند انتخاباتی برای در اختیار گرفتن پست رهبری جمهوری اسلامی. دوم پیشبینی سیر صعودی گرفتن شکافهای اقتصادی که باتوجه به شعار سال انتخابی از سوی خامنهای و تاکید شخص رئیسی بر اهمیت خصوصی سازی، کشور آبستن تحولات و نارضایتی های بسیار بیشتری از زمان ریاست جمهوری روحانی خواهد بود و اعتراضات مردمی احتمالی به زعم این گروه از اصولگرایان بهتر است در زمان ریاست جمهوری رئیسی نباشد و لایه دفاعی دیگری وجود داشته باشد تا انتقادات به آن وارد شود.
۶) نتیجتا نیروهای اصولگرا با لحاظ کردن بحران کمبود چهره هم برای رهبری آینده و هم برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ از یکسو، و در نظر داشتن اعتراضات مردمی احتمالا شدیدتر ناشی از فشارهای اقتصادی در دوره ریاست جمهوری بعدی از سوی دیگر، برای انتخابات پیشرو دچار بحران جدی هستند. در این میان است که گاهی صحبت از ورود چهرههای متوسط برای کاندیدای مورد اجماع اصولگرایان، که تقریبا شامل تمام اسامی مطرح شده از این جبهه به جز رئیسی میباشد، به گوش میرسد. نهایتا نیز در صورت پاسخگو نبودن این اقدام اخیر، بازی با کارت مجتبی خامنهای به عنوان دیگر کاندیدای رهبری آینده وجود دارد که افراد و گروههای تعیین کننده نظام ترجیح میدهند فعلا مانور مشخص علنی بر روی آن ندهند.