مه 21, 2021
به احترام اشرف خانم تقدیسی (مادر رفیق حمید اشرف)
در آخرین شمارهی مجلهی «ایران نامگ» (چاپ تورنتو، زمستان ۱۳۹۹) نگین نبوی، استاد تاریخ مصاحبهای را با احمد اشرف، جامعهشناس و برادر حمید اشرف انجام داده است که در آن، وی از خاطرهی مقاومت مادرش میگوید
به احترام اشرف خانم تقدیسی (مادر رفیق حمید اشرف)
مادران مبارز
در آخرین شمارهی مجلهی «ایران نامگ» (چاپ تورنتو، زمستان ۱۳۹۹) نگین نبوی، استاد تاریخ مصاحبهای را با احمد اشرف، جامعهشناس و برادر حمید اشرف انجام داده است که در آن، وی از خاطرهی مقاومت مادرش چنین میگوید:
“در شهریور و مهر ۱۳۵۰، یعنی قبل و در طول جشنهای ۲۵۰۰ ساله، پدر و مادر ما را به عنوان گروگان به زندان قزلقلعه بردند تا به گوش حمید برسد و در طول جشنها کاری نکند. تا موقعی که حمید کشته شد، فکر میکردند اقلا مادرم میداند که حمید کجاست، اما برای این که مطمئن بشوند که آیا مادرم میداند یا نه، یک شب ساعت هشت و نُه شب میآیند دم منزل و میگویند که «مسألهای هست و لطفا تشریف بیاورید کمیتهی مشترک ضدخرابکاری».
خلاصه پدر و مادرم را آنجا میبرند و بعد، موقعی که میخواستند پیاده شوند، یکی میگوید: «میخواستم به شما بگویم که متأسفانه حمید در یک درگیری کشته شده و میخواهیم شما بیایید و جنازه را شناسایی کنید.»
پدرم خیلی ناراحت میشوند و میزنند توی سرشان. مادر من خانم خیلی متشخصی بودند و نمیخواستند جلوی اینها، یعنی دشمنان پسرشان، وا بدهند. این جور فکر میکردند که پسرشان دارد در یک جناحی، در یک لشکری، با دشمن میجنگد و بنابراین نمیخواستند جلوی آنها کوتاه بیایند. خیلی به حفظ آبرو معتقد بودند. این شد که مادر من گفتند: «اشرف خان چرا اینطوری میکنی؟ آدم یک دفعه به دنیا میآید و یک دفعه هم از دنیا میرود. این کارها را ندارد.» این را که مادر میگویند، مأمورها میگویند که «کمی صبر کنید» و بعد میگویند: «نه، موضوع منتفی شد.» این صحنهسازی را کردند و فقط میخواستند عکسالعمل آنها را ببینند. از همان موقع معتقد شدند که پدرم نمیدانند، ولی مادرم میدانند.”
باری چنین ایستادگی و مقاومتیست که نمونههای صادق و ماندگار آن را در مادران فدایی، مادران مجاهد. مادران خاوران، مادران 88، مادران دی، مادران آبان و در یک کلام مادران مبارز میتوان دید و باعث جان گرفتن جنبش مردم برای عدالت و آزادی و تربیت اسطورههای مقاومتی چون حمید اشرفهاست.