مارس 1, 2022
مقاله برگزیده: دفاع ایدئولوژیک از جنگ فاجعه آفرین و صلح در سایه جنگ و تهدید؛ فریب است! – حسین اکبری
با شگفتی بسیار شاهدیم که جنگ در اوکراین با حمله ی گازانبری بخش های غربی و اروپایی و شرقی جهان سرمایه و پیشقراولی روسیه پوتین در شرایطی پیش میرود که حزب کمونیست روسیه فدراتیو به رهبری گنادی ریوگانف یکی از آتش بیاران آن شده است و در کنار پوتین با فراهم سازی مقدمات سیاسی و دیپلماتیک آن به سود تهاجم قد برافراشته است و خودشیفتگانی نیز در ایران اعم از وابستگان به قدرت دولتی و به اصطلاح محور مقاومتی ها و بخش هایی از چپ اردوگاهی در کنار و به پشتیبانی از حزب برادر! علیه شعار “نه به جنگ” و “دفاع از صلح” را شعاری برخاسته از شیفتگی به غرب و پشیمانی از چپ بودن نمایش دهند!
دفاع ایدئولوژیک از جنگ فاجعه آفرین و صلح در سایه جنگ و تهدید؛ فریب است!
با شگفتی بسیار شاهدیم که جنگ در اوکراین با حمله ی گازانبری بخش های غربی و اروپایی و شرقی جهان سرمایه و پیشقراولی روسیه پوتین در شرایطی پیش میرود که حزب کمونیست روسیه فدراتیو به رهبری گنادی ریوگانف یکی از آتش بیاران آن شده است و در کنار پوتین با فراهم سازی مقدمات سیاسی و دیپلماتیک آن به سود تهاجم قد برافراشته است و خودشیفتگانی نیز در ایران اعم از وابستگان به قدرت دولتی و به اصطلاح محور مقاومتی ها و بخش هایی از چپ اردوگاهی در کنار و به پشتیبانی از حزب برادر! علیه شعار “نه به جنگ” و “دفاع از صلح” را شعاری برخاسته از شیفتگی به غرب و پشیمانی از چپ بودن نمایش دهند!
بی مایگی در ارائهی نظر در حمایت از سیاستهای جنگطلبانه روسیه در شرایطی که بیشترین احزاب کمونیستی دنیا از جمله _حزب کمونیست آذربایجان_ حزب زحمتکشان اتریش _ حزب کمونیست بنگلادش– حزب کمونیست ال سالوادور _ حزب کمونیست یونان _ حزب کارگر ایرلند_ حزب سوسیالیست لیتوانی_ حزب کمونیست _ مکزیک حزب کمونیست هلند_ حزب کمونیست پاکستان _ حزب کمونیست فیلیپین _ حزب کمونیست رومانی_ حزب کمونیست اسپانیا_ حزب کمونیست سوئد_ حزب کمونیست ایتالیا_ حزب کمونیست فرانسه_ حزب کمونیست ترکیه_ حزب کمونیست انگلستان و تقریبا همه احزاب و سازمان های چپ ایرانی این تهاجم تجاوزکارانهی پوتین را محکوم کرده اند؛ آقای مسعود امیدی و نزدیکان فکری اش را وامیدارد تا پیشاپیش هر منتقدی را چپ پشیمان و یا شیفته غرب بنامند و این حق را به خود بدهند که هر گونه توهین و تحقیری را پیش درآمد طرح نظرات قرار دهند. یادداشتهای ذیل ترجمه ی آقای امیدی در سایت اخبار روز، از سوی طیف فکری نزدیک به او نشان میدهد که این جماعت هنوز در حال ستیز با دیگرانی هستند که نظرات آنها را با دقت و حساسیت بررسی میکنند و به راحتی هر ایده و نظری را حتی اگر از سوی قدیمی ترین و با سابقهترین حزب کمونیستی که زمانی قدرت دولتی را نیز در دست داشته است، نپذیرند.
اینکه چرا این برخورد با دیگری از سوی آقای امیدی را نقد میکنم نه از آن بابت است که خود را در زمره آن چپ های مورد نظر ایشان قرار داده ام بل که از آن جهت است که این مطلب در مقدمه یک ترجمه، بنا به چه ضرورتی، جز تحقیر و توهین نسبت به دیگری آمده است؟ پیش از انتشار مطلب امیدی، کدام جریان نادم چپ بی طرح دلایل خود در باره تجاوز نظامی روسیه نظر داده است که ایشان خود را ملزم به افشای آن جریان میداند؟ این تحقیر و توهین و انواع چنین برخوردهایی در طول سالیان قبل و بعد از انقلاب، منشاء کدام اثرات مثبتی بوده است که حالا هر کس که فکر میکند چیزی می فهمد و ایدهی دارد از ترس مقابله دیگران پیشاپیش سنگر بندی میکند تا این ذهنیت را برای مخاطب ایجاد کنند که هر کس موافق نه به جنک و دفاع از صلح است چپ نادم و شیفته ی غرب است؟
همین همفکران آقای امیدی در فضای مجازی هم با نقدهای بسیار سطحی و کودکانه و به تبعیت از دروغپردازی و ریاکاریهای پوتین هیاهو به پا میکنند تا نشان دهند این دعوت به “پرهیز از دفاع ایدئولوژی از جنگ” از سوی من از سر بی اطلاعی و نادانی نسبت به روندی است که موجب تجاوز آشکار روسیه به اوکراین شده است آنها گویند:
« ظاهراً آقای اکبری از درگیری های اوکراین اطلاعی ندارند که از کشتار روسها و بلاروس ها با اگر و مگر صحبت میکند .
ظاهراً ایشان از فعالیت های فاشیست های اوکراینی و به آتش کشیدن اتحادیه کارگران اوکراین و کشتار تعدادی از رهبران و فعالان حاضر در ساختمان اتحادیه کارگری اوکراین بی اطلاع هستند .
ظاهرا ایشان از تشدید فعالیت نئونازی های اوکراین در ماه گذشته و تعرض آنها در مناطق لوهانسک و دونتسک، بی اطلاع هستند .
روسیه در یک اقدام صلح طلبانه خواهان محدود کردن و عدم گسترش ناتو شده است. آقای اکبری به عنوان یک فعال چپ باید طرفدار انحلال ناتو باشد. اما آیا ایشان از درخواست روسیه برای محدود کردن ناتو حمایت کرده اند؟
آیا ایشان درگیری های دو هفته گذشته و زمینه چینی اوکراین برای تعرض به مناطق لوهانسک و دونتسک را محکوم کرده است؟
ایشان از اینکه نظراتشان در خصوص درگیری های اوکراین با ناتو ، آمریکا و راست ترین جریان های غرب شباهت های دارد هیچ نگرانی ندارد .
اما شباهت نظرات آقای مسعود امیدی با حزب کمونیست روسیه جفا به کارگران جهان به حساب می آید؟
متن زیر بخشی از مطلب آقای اکبری است .
«البته که نسل کشی نژادی روس ها و بلاروس ها اگر چنانچه از جانب هر کشوری صورت گیرد؛ وظیفه مردم و احزاب مترقی همان کشورهاست که در برابر آن مقابله کنند و احزاب و مردم کشور های دیگر نیز باید در مقابل آن نسل کشی بی طرف نباشند و نیروها و کشورهایی را که اقدام به نسل کشی کرده اند محکوم کنند اما کجای اندیشهی نظریه پردازان کمونیست و سوسیالیست در جهان؛ پیشاپیش به اتکای احتمالات و چشم اندازهای محتمل این تکلیف و وظیفه را به عهدهی چپ می گذارد تا برای رفع این احتمال_ قصاص قبل از جنایت کرده_ و با متجاوزان و جنگ طلبان همسو گردند؟
ایشان پیش دستی برای جلوگیری از قتل و عام مردم لوهانسک و دونتسک بدست باندهای فاشیستی اوکراین را قصاص قبل از جنایت میداند .
مقابله با نسل کشی (چنانچه اگر صورت بگیرد) باید توسط احزاب مترقی و مردم همان کشور صورت بگیرد. اما ایشان از مسلح کردن فاشیست های اوکراینی توسط ناتو صحبتی به میان نمی آورد .
کمونیست های روسیه قبلاً این کشتار را تجربه کرده اند .تعجب در این است که چرا آقای اکبری برای تجربه کمونیست های روسیه ارزشی قائل نیست .
اگر روسیه هیچ اقدامی نمیکرد و قتل و عام روس تبارها و بلاروس ها صورت میگرفت، آیا باز هم روس ها محکوم نمی شدند؟»
پیش از پاسخ به این اظهارات و ناگزیری برگشت مجدد به موضوع ترجمه مسعود امیدی در باره اظهارات “رهبر حزب کمونیست روسیه: غرب درحال حمایت از فاشیستها و استفاده از اوکراین است” (1) باید یادآور شوم که منتقدان مسوول و منصف و بی غرض، برای نقد مطلبی از دیگری، آنچه را او گفته است نقد میکنند و نه آنچه را او نگفته است و دقت میکنند که حتی اشارهای را که نقد شونده به موضوعات دیگر مورد علاقه نقاد آورده است را نادیده نگیرند و دیگر اینکه دانستن و اطلاع داشتن از تاریخ پیدایش یک معارضه یک چیز است و نحوه ی پرداخت به آن و حل تعارضات چیز دیگری است! نمیتوان صحت ارزیابی درست از موقعیت تعارضات را دلیلی تایید تجاوز و جنگ علیه آن کشور دانست و یا بخاطر صف بندی نیروهای متخاصمِ امپریالیست در دو سوی تعارضات به حمایت از یک طرف متخاصم در برابر دیگری برخاست. با این نکته پیشاپیش اگر منتقد عاقلی در برابر نشسته باشد باید بپذیرد که شعار “نه به جنگ” و “دفاع از صلح” اتفاقا سویهای دارد که صفبندی مشخصی با همهی طرفهای درگیر مستقیم و غیر مستقیم در جنگ نشان می دهد. این شعار نه در عالم انتزاع بلکه پیش درآمدی است برای بسیج افکار عمومی در راه فراهم سازی امکانات مادی، برای وادار سازی طرف های جنگ افروزبه پایان دان به جنگ.
دادن شعار به سود صلح را تنها کسانی برنمیتابند که یا مزدور سرمایه هستند و یا آنچنان از زندگی در عالم واقع به دور و غرق در ذهنیات روشنفکرانهاند که درد و رنج مردمیکه ناخواسته در آتش جنگ میسوزند، را نمیفهمند.
و اما برگردیم به ترجمهی اظهارات زیوگانف با قلم مسعود امیدی – داستان از آنجا شروع میشود که آقای زیوگانف رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه اظهاراتی دارد که شوق ترجمهی آن برخی “رفقای” طرفدار حزب کمونیست شوروی را به دفاع از جنگی که “رفیق زیوگانف” از آن حمایت کرده است؛ کشانده است و این نقد بر آن مواضع خشم هم اینان را علیه منتقد برانگیخته است. عین برگردان آقای امیدی از اظهارات زیوگانف چنین است:
«گنادی زیوگانف، رهبر حزب کمونیست در یک کنفرانس خبری در مسکو سخن میگوید. حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری زیوگانف، قطعنامهای را از طریق پارلمان روسیه ارائه کرده که در آن از دولت خواسته شده است تا استقلال جمهوریهای روسیزبان دونتسک و لوگانسک در شرق اوکراین را به رسمیت بشناسد./ پاول گولووکین»
این گام نخستین برای مداخله آشکار در امور اوکراین را در پارلمان در این ترجمه دنبال کنیم:
«یادداشت سردبیر: مقالهیزیر نسخهی ویرایش شدهی یک مقالهی نظری است که توسط گنادی زیوگانوف، رهبرِ حزبِ کمونیست فدراسیون روسیه نوشته شده است. این مقاله در ۱۴ فوریهی ۲۰۲۲ یک روز قبل از آن که دومای دولتی، پارلمان روسیه به قطعنامهی حزبِ کمونیست فدراسیون روسیه رای بدهد، منتشر شد که از دولت میخواست تا استقلال جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوگانسک را به رسمیت بشناسد.»
معنای این یادداشت سر دبیر آشکار میکند این حزب کمونیست روسیه فدراتیو است که از دولت (تو بخوان رئیس جمهور پوتین) میخواهد تا استقلال جمهوریخلق دونتسک و جمهوری خلق لوگانسک را به رسمیت بشناسد!
این سیاست حزب کمونیست روسیه آیا چیزی جز دعوت از پارلمان و دولت روسیه به تدارک مداخله در امور داخلی کشور همسایه است؟ حال فرض کنیم که این حمایت از اعلام استقلال دو جمهوری در خاک اوکراین است و گیریم که این دو جمهوری هم با رای مردم و بصورتی کاملا دموکراتیک اعلام موجودیت کرده باشند (که البته برای این مفروضات باید ادله ی روشن ارائه شود) این فراز از سحنان زیوگانف را چگونه می توان توضیح داد؟ بخوانیم:
«در این مقاله، زیوگانف این موضوع را مطرح میکند که به جای اینکه روسیه جنگی را علیه اوکراین تدارک ببیند، این اوکراین است که برای تشدید تهاجم مرگبارتر خود علیه دو جمهوری خلق آماده میشود. او می گوید غرب از اوکراین برای اهداف ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود استفاده میکند و محافظت از مردم دونباس را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه طلب میکند.» (تاکید از من است)
آقای زیوگانف با صراحت می گوید که “به جای اینکه روسیه باید جنگی را علیه اوکراین تدارک ببیند این اوکراین است که ……..” و در ادامه محافظت از مردم دونباس را از ولادیمر پوتین ، رئیس جمهور روسیه طلب می کند !
آیابیان این سیاست از زبان رهبر حزب کمونیست روسیه سیاستی بورژوایی نیست ؟ آیا این سیاست برتری طلبی در برابر اوکراین و در رقابت با سیاست امپریالیستی ناتو نیست؟ آیا راه مقابله با سیاست ناتو و آمریکا و همکاران ناتویی آن، تدارک برافروختن آتش جنگی در اوکراین است؟ این منطق را مقایسه کنید با مواضع لنینی بلشویک ها در جنک جهانی اول. هم نظران آقای امیدی زنهار می دهند که:
کمونیست های روسیه قبلاً این کشتار را تجربه کرده اند .تعجب در این است که چرا آقای اکبری برای تجربه کمونیست های روسیه ارزشی قائل نیست .
می گویم مگر شما برای تجربه لنینی در برابر جنگ جهانی اول ارزش قائلید و آن را پاس میدارید؟ مگر در برابر مداخله شوروی در افعانستان همین کمونیستهای موردِ نظر شما عاملیت نداشتند؟ مگر از نتیجه آن مداخلهی نظامی در افغانستان و بهمراه آن وحدت همهی نیروهای ارتجاعی جهان از شیوخ کشورهای عرب منطقه تا اجماع همه امپریالیست ها هنوز هم پس از 42 سال در برابر چشم ماست! تجربه آموختهاید؟ کجای این تجربیات را باید ارج نهاد؟ این دیگر نه تنها ارج نهادن نیست که درس نیاموختن از اشتباهات فاحشی است که در پس بیش از چهار دهه از نتایج زیان بارش امپریالیست ها سود برده اند و مرتجعین بر پایه آن اشتباهات حکومت های ایدئولوژیک مذهبی را تقویت کردند .
می گویند: روسیه در یک اقدام صلح طلبانه خواهان محدود کردن و عدم گسترش ناتو شده است. آقای اکبری به عنوان یک فعال چپ باید طرفدار انحلال ناتو باشد. اما آیا ایشان از درخواست روسیه برای محدود کردن ناتو حمایت کرده اند؟
عجیب است که حمله با موشک و توپ و تانک و اعزام صدها هزار نفری ارتش “اقدام صلح طلبانه” تفسیر میشود! این هذیانها را در عالمی که هر لحظه اش اخبار و اطلاعات به هر قصد و نیت اما مستند با فیلم و عکس های هوایی منتشر میشود اگر ریاکارانه نباشد، نادانی است و سر را چون کبک زیر برف کردن است. حتی در دههشصت و در گرماگرمِ جنگ ایران و عراق که از این تکنولوژی ارتباطی خبری نبود؛ مردم برای ارزیابی دشمن از سایر کشورهایی که بنوعی اثری از آنها در جنگ و ویرانی و کشتار هموطنان دیده میشد چنان انتظارات و انتقاداتی بروز میدادند که انسان خردمند در مقابل زشتیهای جنگ و نقش بسیار اندک هر کشوری در این میدان نابودگر، شرمنده میشد. بگذارید تنها با تجربه ای در این باره یادآورشوم که جنک تا چه اندازه در نزد مردمی که به آن مبتلایشان میکنند دردآور است و برایشان تفکیک بین حامی بالقوه و حامی بالفعل جنگ طلبان فرقی ندارد. در اوایل جنگ ارتش عراق با جنگ افزارهای موجودش که با سلاح های روسی تجهیز شده بود مناطق مرزی را هدف قرار میداد هر روز صبح که به کارخانه میرفتم با سوالات خشمگینانهی کارگران مواجه میشدم که چرا موشکهای اسکات شوروی خانههای مردم ما را خراب میکند مگر شوروی ادعای دفاع از مردم جهان را ندارد؟ این سوال چنان آزارنده بود که با هیچ توضیحی فشار روانی آن از وجدان انسان برداشته نمیشد.
به راستی شما مدافعان پوتین و حزب زیوگانف در برابر مردمی که امروز با سلاحهای پوتین کشته میشوند و خانه و کاشانه شان فرو میریزد و برای نجاتِ جانشان آواره و ناچار از ترک وطن خود میشوند چه پاسخی دارید؟ آیا ابتدا به ساکن ناتو جنگ را آغازیده است؟ این دیگر چه منطقی است که اگر کسی جنگ و تجاوز را محکوم کرد بلافاصله باید داد بزند ایهاالناس موشکی که شما را می کشد و نابود می کند و از زرادخانه پوتین شلیک شده است به فرمان ناتو است؟
نقش ناتو در این تحلیل سیاسی که قطعا بر پایه واقعیات است تا نشان دهد امپریالیست ها و از جمله بازوهای نظامی شان برای حفظ و امنیت سرمایه؛ نابودی انسان ها را هدف گرفته اند اما مانع از آن نمی شود که روسیه متجاوز را که خود نیز از همان قماش است در مقابل ناتو تبرئه کنید!
زیوگانف می گوید: «بیش از ۶۰۰۰۰۰ از ساکنان جمهوری خلق دونستک (DPR) و جمهوری خلق لوگانسک (LPR) قبلاَ تابعیت فدراسیون روسیه را دریافت کردهاند. کشور ما مسئول مستقیم امنیت و جان آنهاست. ما نمیتوانیم اجازهی انتقامجویی فاشیستی علیه این مردم را بدهیم. روسیه قبلاً به اندازهی کافی این گونه اقدامات را دیده است. در نتیجهی گلولهباران وحشیانهی شهرها و روستاهای دونتسک و لوگانسک ، بیش از ۱۵۰۰۰ غیرنظامی کشته شدهاند. دهها هزار مرد و زن، سالخورده و کودک مجروح شدند. صدها هزار نفر آواره و پناهنده شدند.»
این درک از انترناسیونالیسم حزب کمونیستی نیست بلکه شوونیسم حزب بورژوایی است! مفهوم آن اینست که اگر مردمانی تابعیت فدراسیون روسیه را پذیرفتهاند (که خودش جای حرف و حدیث بسیار دارد) و در واقع دوملیتی شده اند از دیدگاه انترناسیونالیستی حزب زیوگانف، دولت مسوول مستقیم امنیت و جان آنهاست!! و سایر مردم اوکراین به پاس ویژگی حقوقی دو تابعیتی بودن این جمعیت و بنا به ادعای قتل عام فاشیستی؛ بایدبه تلافی قتل عام شوند!! شرم آور نیست؟
آیا ایناست معنای آن انترناسیونالیسمی که حزب برادر را بنا به تجربیاتش باید ارج نهاد؟ یعنی رابطه انسانی در سوسیالیزم و کمونیست را در پای یک رابطه ی حقوقی دوتابعیتی شدن قربانی کردن؛ این دفاع هیچ فرقی با دفاع حقوق بشری آمریکایی و غربی و اروپایی ندارد. چگونه از خود خجالت نمی کشیم که چنین چشم و گوش بسته از یک حزب به ظاهر کمونیست ولی مدافع تبعیض و نابرابری هویتی انسان ها دفاع می کنیم؟
در ادامه طرفداران حمله نظامی به اوکراین به بخشی از نظر من اشاره می کنند تا با نقد آن توجیهی برای دفاع از جنگ طلبی روسیه را بیان کنند! بخوانیم:
متن زیر بخشی از مطلب آقای اکبری است .
« البته که نسل کشی نژادی روس ها و بلاروس ها اگر چنانچه از جانب هر کشوری صورت گیرد؛ وظیفه مردم و احزاب مترقی همان کشورهاست که در برابر آن مقابله کنند و احزاب و مردم کشور های دیگر نیز باید در مقابل آن نسل کشی بی طرف نباشند و نیروها و کشورهایی را که اقدام به نسل کشی کرده اند محکوم کنند اما کجای اندیشهی نظریه پردازان کمونیست و سوسیالیست در جهان؛ پیشاپیش به اتکای احتمالات و چشم انداز های محتمل این تکلیف و وظیفه را به عهدهی چپ می گذارد تا برای رفع این احتمال_ قصاص قبل از جنایت کرده_ و با متجاوزان و جنگ طلبان همسو گردند؟»
ایشان پیش دستی برای جلوگیری از قتل و عام مردم لوهانسک و دونتسک بدست باندهای فاشیستی اوکراین را قصاص قبل از جنایت میداند .
این پیشدستی روندی را طی کرده است تا به فرمان حمله نظامی منتهی شود و در تمام این روند متاسفانه نقش حزب کمونیست کم رنگ نیست. ممکن است در انتقاد به حزب کمونیست محکوم به آنتی کمونیست شویم، باکی نیست زیرا پیشاپیش در این نقد کوشیده ام نشان دهم که این مشی سیاسی منجر به جنگ اتفاقا کمونیستی نیست بل که بورژوایی است و در خدمت پوتین است. کارگری چون من که پای در میدان مقابله با جنگ و برای دفاع از صلح می نویسد از این اتهام در نزد وجدان خویش مبراست.
زیوگانف می گوید: «اجازه دادن به این جنون یعنی اجازه دادن به یک جنایت تاریخی بیسابقه. ما باید به هر طریقی آمادگی مقاومت در برابر بازیهای خطرناک قدرتهای غربی و سرسپردگان آنها در کییف را در دل ساکنان اوکراین چند ملیتی بدمیم. زمان آن فرا رسیده است که برای خنثیکردن نقشههای پلید و خطرناک آنها با هم بهپاخیزیم.» و کمی جلوتر ادامه می دهد: «دیگر نمیتوان این تحریکات خطرناک را تحمل کرد. روسیه نمیتواند اجازهی تصرف شهرها و روستاهای دو جمهوری خلق را توسط نیروهای فاشیست اوکراین بدهد. نمیتواند تهدید قتل عام غیرنظامیان توسط نیروهای وحشی به برکت حمایت ناتو را نادیده بگیرد. جنگطلبان باید حقیقتی را که از اعماق قرنها سرچشمه میگیرد، به خاطر آورند: «کسی که با شمشیر زندگی میکند، با شمشیر هلاک میشود.» (تاکید از من است)
توجه کنیم که پیش دستی برای جلوگیری از قتل عام مردم لوهانسک و دونتسک را زیگانوف چگونه تئوریزه و بعد عملیاتی کردهاست! تصویب رسمیت دادن به استقلال این دو جمهوری –وادار کردن دولت به پذیرش آن– دفاع از جمعیت دوتابعیتی _ تدارک جنگ علیه اوکراین و این تاکید که “برای خنثی کردن نقشه های پلید و خطرناک آن ها با هم به پا خیزیم” و در انتها این پیام را که «جنگطلبان باید حقیقتی را که از اعماق قرنها سرچشمه میگیرد، به خاطر آورند: «کسی که با شمشیر زندگی میکند، با شمشیر هلاک میشود.» این است معنی پیش دستی و جلوگیری تجاوز امپریالیسم و ناتو !!
بی تردید حزب زیوگانف در این میدان گرچه نقش اصلی را بر عهده ندارد اما آنچنان که مسعود امیدی میگوید:
« در چنین فضایی است که حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری گنادی زیوگانف اقدام به موضعگیریای میکند که در این مقاله آمده است. بدیهی است که این حزب به عنوان نیرویی که در بطن ماجرا قرار دارد، نگاه و تحلیل و موضع متفاوتی نسبت به برخی احزاب کمونیست اروپایی ارائه دهد. زیوگانف در این نوشته اطلاعاتی از جنایات فاشیستهای حاکم بر اوکراین در دو جمهوری دونتسک و لوگانسک ارایه میدهد که نهتنها هیچ رسانهی غربی آنها را بازتاب نمیدهد، بلکه حتی در تحلیلهای برخی از چپها نیز مغفول میمانند. رهبران روسیه اعم از کمونیست و غیر کمونیست آن به خوبی دریافتهاند که نباید اجازهدهند حلقهی محاصرهی ناتو تنگتر شود،»
در آخرین پاراگراف ترجمهی مسعود امیدی به نقل از زیوگانف آمده است:
« تا زمانی که حامیان تجاوز دستشان بر شمشیر باشد، صلح در سیارهی ما همیشه در معرض تهدید خواهد بود. زمان آن فرا رسیده است که مأموریتی را که روسها به خوبی به تجربه میشناسند، انجام داده و قاطعانه به هر جنگ بینالمللی «نه» بگویند.»
ممکن است مدافعان آقای زیوگانف این «نه» گفتن به هر جنگ بین المللی به این خوشباوری برسند که او مدافع صلح است. حتی اگر چنین باشد زیوگانف و این خوشباوران وقتی آتش جنگی را دامن میزنند باید بدانند که خود امکان بین المللی شدن آن را نیز فراهم آورده اند. صلح را با افروختن جنگ نمی توان برقرار ساخت و به همین دلیل دفاع ایدئولوژیک از جنگ فاجعه آفرین و صلح در سایه جنگ و تهدید؛ فریب است!
در تایید مواضع زیوگانف و نگاه مترجم با یادداشتی از امیر هوشنگ اطیابی روبرو می شویم که طی آن چنین می نویسد:
«شرم بر آنهایى که به نام چپ بخشى از ارکستر رسانه اى دیکتاتورى سرمایه ى مالى به رهبرى آمریکا شده اند و عملیات دفاعى براى مرگ و زندگى کشورى مستقل را همپایه ى امپراطورى نظامى تجاوزگر امریکا و ناتو با حدود هزار پایگاه نظامى در سراسر جهان جلوه مى دهند. اهداف روسیه خیلى صریح اعلام شده است پاکسازى اوکراین از فاشیست ها و مجازات جنایاتشان برعایه روس تبارها؛ و غیرنظامى کردن و حفظ موقعیت غیراتمى اوکراین. یکى از نخستین اهداف نظامى تصرف نیروگاه چرنوبیل بود که با کمک غرب درحال بازیابى اورانیوم با کمک غرب بودند. تصور تسلیح فاشیست هاى اوکرایینى و اروپایى پشتیبانشان به بمب اتمى یک لحظه هم براى روسیه قابل تحمل نبود. فاجعه آنجاست که برخى از این «چپ» ها تنها روسیه را مسئول این جنگ مى دانند. چپى که مدافع جهان تک قطبى به رهبرى امریکاست، گرگى است در لباس میش، دانسته یا ندانسته، همراه با همین امپراطورى به قعر زباله دان تاریخ خواهد رفت.
کجاست تظاهرات برعلیه پیمان تهاجمى ناتو و پایگاه هاى نظامى در دیگر کشورها و براى برچیدن سلاح هاى اتمى در سراسر جهان؟ کجاست چنین نیروى چپى؟»
امیر هوشنگ اطبیابی همان کسی است که در برابر ظلمی که بر زندانیان سیاسی دهه شصت رفته است در دادگاه حمید نوری در سوئد دادخواه است. آیا این دادخواهی را اگر مردم اوکراین پس از حملات ارتش روسیه به مرجعی قانونی ببرند و از بابت اینکه به بهانه دفاع از دو جمهوری با ماشین کشتار پوتین هستی آنها نابود شده است و عزیزانشان قربانی جنگ ناخواسته قدرت طلبی امپریالیستی روسی – امریکایی شده اند؛ برحق میداند؟ دردا که چنین انسانهایی چنین حقارتبار به آستانبوسی روسیه افتاده اند که چپ منتقد جنگ و تهاجم نظامی را گرگ در لباس میش می دانند!
این یادداشت را برای آن آوردم تا نشان دهم کسانی که با دفاع ایدئولوژیک توجیهگر جنگ هستند؛ از انجا که پای بر زمین واقعیت ندارند ناگزیز در گذشته ماندهاند و باوری به جهان و فرزندان صلح طلب آن ندارند و از آنجا که دنبال آرزوهای برباد رفته ای خویش اند باید دریابند که خود بخشی از مساله هستند که باید راه حل را برای مشکلات نگاه خود به جهان بیابند و در حسرت آن ایدآل های ذهنی بیهده فریاد سر ندهند که «کجاست چنین نیروی چپی»
آنچه مردم صلحدوست میخواهند؛ نقطه مقابل صلح در سایه جنگ و تهدید و فریب است!
کافیست تا برای درک مطلب اشاره ای به روحیات مردم جنگ دیده در کشور خود داشته باشیم. مردمی که هشت سال جنگ ویرانگر را دیده اند و با تمام وجود آن را با پوست و گوشت و استخوان خود تجربه کردهاند، مردمی که قریب دویست هزار کشته و میلیون ها زخمی و اسر و جانباز در این جنگ خانمانسوز دادهاند؛ به خوبی معنی جنگ را درک می کنند جوانهایی که لالایی مادرانشان با صدای آژیر و هشدار و خاموشی درآمیخته است و در گرمای آغوش مادرانشان لرزش ترس ناامنی جنگ را هنوز بیاد دارند، مردمی که هنوز روی دیوارهای شهرهایشان نقش گلوله و خمیاره است و در ضمیرشان نقش رنج هزاران بارهی دربهدری و اسارت خود و فرزندانشان را حک کرده اند، مردمی که بعد از پایان جنگ نیز به غارت رفته اند و نیروی کارشان به تاراج میرود، مردم که جنگسالاران را در قامت اختلاسگران و دزدان می بینند و افسوس و داغ آن همه انسانیت بر بادرفته را بر دل دارند به این هیاهو سالاری تسلیم نمی شوند و هیچگاه نفرت ار جنگ را از سینه پاک نمی کنند و صلح خواه و صلحدوست هستند. اما فریب شعارهای میان تهی را هم نخواهندخورد. صلحی که رهبران کشورهای امپریالیستی در زیر سایه تهدید، بمب اتم و تحریم اقتصادی و زورگویی برای جهان نوید می دهند با همین چنگ آویختن به قدرت اسلحه نقش بر آب می شود. اگر به جنگ «نه» می گوییم و اگر از صلح دفاع میکنیم قطعا باید ضمان های اجرایی آن را نشان دهیم و خاطر نشان کنیم تا این ضمانت به قدرت مردم بر تارک قوانین جهان از طریق تحمیل به دولتها ننشیند؛ جنگ افروزان با انواع حیله ها و ریاکاریها در پوشش وطن پرستی، دین داری، آزادی خواهی دروغین و حتی زیر نام انسانی ترین آرمانهای بشری؛ در قالب حقوق بشر، به بهانه مبارزه با تروریسمی که خود برساخته اند، به بهانه امنیت و صلحی که تنها خود از آبن بهره مند شوند؛ جنگ را بازتولید می کنند. آنها هیچ تضمینی برای صلح ادعایی خود ندارند. تضمین هایی که بسیار ملموس و قابل فهم باشد و با آنها جهان به سوی آرامش رود. از نگاه ما دادن شعار صلح بی وجود چنین تصمین هایی دروعین و فریبکارانه است.
از نگاه ما حداقل ضمان های اجرایی برپایی صلح در جهان عبارتست از:
· خلع سلاح اتمی در همهی جهان بی هیچ استثناء.
· الغای همهی پیمانهای نظامی در سراسر جهان.
· عدم مداخله نظامی در کشورهای جهان به بهانه تروریسم و یا به بهانه امحاء سلاح های نامتعارف.
· الغای قوانینی که جنگ اقتصادی با عنوان تحریم را علیه کشورهای دنیا برقرار می کند.
· و مهمتر از همه الغای حق وتو در تصمیم گیری در نطام حقوقی سازمان ملل متحد.
آقای امیدی و همفکرانش بسیار ناتوانتر از آنند که جنگ و تاثیرات آن را در مردم آسیب دیده از جنگ درک کنند. این آدم ها جنگ را با گذشته منازعات آن توجیه می کنند و به دلیل نگاه معطوف به گذشته از پیامدهای ناشی از جنگ و ظلمی که پس آن به کارگران و زحمتکشان خواهد شد هیچ نمی فهمند. این جماعت پر از خودخواهی فرقه گرایانه رنج مردمان تحت ستم سرمایه و جنگافروزی آن را در هیچ مقطعی از شروع و ادامه و پایانی که هرگز حتی پس از آتش بس نیز قابل تصور نیست، درک نخواهند کرد.
(1) رهبر حزب کمونیست روسیه: غرب در حال حمایت از فاشیستها و استفاده از اوکراین است – برگردان: مسعود امیدی – اخبار روز جمعه, ۶ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۵۴ سیاسی
(2) امیرهوشنگ اطیابى جمعه, ۶ اسفند, ۱۴۰۰ ۱۵:۱۱ اخبار روز پی نوشت (1)
———————————–
منبع: وبلاگ کار در ایران