مه 13, 2022
«تهران هم بپا میخیزد اگر …» – نظری به خیزش دوبارهی مردمی علیه تورم و گرانی
تهران احتمالا آخرین جایی است که در جریان سلسلهای از خیزشها بپا خیزد. به عبارت دیگر تهرانیها چشم به انتظار حاشیه هستند تا جرأت بیرون ریختن پیدا کنند. آری تهران هم بپا میخیزد هنگامی که در تنگای محاصرهی حاشیهها واقع شده باشد. امروز اهواز و شیراز و اصفهان و کردستان طلایهدار نبرد علیه حاکمیتاند.
تهران هم بپا میخیزد اگر …
نظری به خیزش دوبارهی مردمی علیه تورم و گرانی
بار دیگر صبر تمام شدهی مردم خود را در قامت اعتراضاتی در شهرهای فرودست نشان داد. قیمتهای سرسامآور اقلام خوراکی روزمرهی مردم دیگر امکانی جز فریاد برآوردن پیش روی ایشان که جملگی مُزد بگیر و تحت انواع قراردادهای موقت هستند و یا مشغول انواع دستفروشی و کارهای سیاه، باقی نگذاشته است.
از دی ماه ۹۶ این سیکل مداوم تکرار شده است و مردم بابت فشارهای معیشتی در قالب خیزش و قیام به خیابان آمدهاند. حکومت که واقف به ناکارآمدی خود در ارتباط با سیاستگذاریهای اجتماعی است، تنها با تکیه بر قوای قهریه و سرکوب با اعتراضات برخورد میکند و در جریان قیام آبان نشان داد که ابایی از کشتار وسیع ندارد.
این بار نیز مردم در شهرهای جنوبی به اعتبار اتحاد قومیشان از یکسو و نیز شرایط اسفانگیز معیشتیشان از سوی دیگر پیشگام اعتراض شدند و در مواجهاتی تهاجمی نظیر نمونهی شهر جونقان در چهارمحال پایگاه بسیج را به تسخیر درآوردند.
وضعیت اعتراضات به نحوی بود که رژیم، نیروهای سرکوبگر خویش را به سرعت در پایتخت بیرون ریخت و در میادین شهر مستقر کرد تا نمایش قدرت و ترس ارائه دهد. اما مسأله این است که معادلات سیاسی آتی نزاع مردم با حاکمیت دیگر به محوریت تهران رقم نخواهد خورد.
با افزایش هر دم فزایندهی قیمت مسکن و بیرون رانده شدن عمدهی اجارهنشینان از تهران و کوچ به حاشیهها یا به کلی خروج از تهران، منطق نئولیبرال سیاست شهری ناخواسته حاشیههایی خشمگین و انقلابی میسازد که به این طرد شدگی پاسخی تهاجمی خواهند داد.
مردمی که به عوض اکسیژن، گرد و غبار و ریزگرد استشمام میکنند؛
مردمی که توان خرید نان ندارند؛
مردمی که روغن نیست که بخرند؛
مردمی که گرسنهاند و بیکار؛
مردمی که …
اینان کسب و کارشان میشود قیام و خیزش و انقلاب. آن دسته از راستهایی که میکوشند مبتنی بر ایدئولوژی آریایی استفاده از لفظ «گرسنگان» را برچسبی توهینآمیز به مردم معترض معرفی کنند، در واقع دارند تمایل طبقاتیشان را نشان میدهند که با گرسنگی و بیکاری نامأنوساند و درصدداند از مردم فرودست، پیادهنظامهایی برای سلطنتطلبی مدنظرشان بیرون آورند. گرسنگان همان قدرت طبقاتیای هستند که غارتگرانشان را به خوبی میشناسند و میدانند کجا را باید تسخیر کرد.
باری در شرایطی هستیم که دیگر امیدی به تهران برای تغییرو تحولات سیاسی نباید داشت. تهران امروز پایتخت ارتجاع است که باید تسخیرش کرد. ناکامی برگزاری تجمع معلمان در تهران طی دو نوبت اخیر، حاکی از آن است که رژیم مرکزگرای ناسیونالیست جمهوری اسلامی تهران را همه چیزش میداند.
در چنین هنگامهای است که باید غفلت رژیم از حاشیههای نئولیبرالساختهاش را جدی گرفت و آن را چون پاشنهی آشیل و چشم اسفندیار رژیم مورد بهرهبرداری قرار داد. البته که باید درنظر گرفت که در جریان قیام تشنگان در تیر ۱۴۰۰ و نیز قیام آبان ۹۸، رژیم موفق شد به واسطهی دستگیریهای گسترده و نیز شناسایی مناطقِ اعتراضخیز، برنامههایی را در راستای کنترل شورشگری در این مناطق به اجرا درآورد. تهدید و احضار کنشگران سابق، گذاشتن جاسوس و خبرچین در منطقه و ایجاد خیریههای وابسته به بسیج و سپاه در مناطق محروم از جملهی تلاشهای حکومت برای خنثیسازی مناطق اعتراضخیز بوده و هست.
تهران احتمالا آخرین جایی است که در جریان سلسلهای از خیزشها بپا خیزد. به عبارت دیگر تهرانیها چشم به انتظار حاشیه هستند تا جرأت بیرون ریختن پیدا کنند. آری تهران هم بپا میخیزد هنگامی که در تنگای محاصرهی حاشیهها واقع شده باشد. امروز اهواز و شیراز و اصفهان و کردستان طلایهدار نبرد علیه حاکمیتاند. نقاطی که ضمن حاشیه بودن در قیاس با تهران، دارای درجات قابل توجهی از همبستگیهای قومی و طبقاتیاند و همین هم میتواند مانعی باشد در راه مورد مصادره واقع شدن قیام این نواحی از سوی اپوزیسیون راست که گفتمانی متضاد آنها را تبلیغ و ترویج میکند.
اما آنچه در پس این خیزش اخیر نباید از نظر دور افتد مسألهی همچنان باقی سازماندهی است. ممکن است اعتراضات گستردهتر از این ادامه پیدا کند و رژيم برای چند روز کاملا فشل شده و قدرت کنترلگری و سرکوبش از پس اعتراضات برنیاید، اما رفته رفته با کُسیل نیروهای سنگین سرکوب به شهرستانها همچون مورد قیام تشنگان تیر ۱۴۰۰، با کشتار و دستگیری رفته رفته بر شرایط سیطره یافته و به مردم درد و کشته تحمیل میکند. مردم لاجرم برای مدتی عزادار و زخمی ترک مقاومت خواهند کرد و تا رویارویی بعدی این سیکل ادامه خواهد داشت.
راه نتیجهبخش بودن این خیزشها و قیامها شکل گرفتن سازماندهیهای خرد محلی است که بتواند به حضور مردم استمرار بخشد و در شرایط غلبهی سرکوب نیروها را بازیابی روحی کند.
در این میان وظایف مُبرم سوسیالیستها عبارت است از:
- شرکت مؤثر و جمعی در نبرد رسانهای برای نامگذاری اعتراضات و انعکاس آن به شیوهای که جلوی بهرهبرداریهای اپوزیسیون راست و سلطنتطلب را بگیرد.
- حضور در میان مردم به قصد ترویج شعارهای درست.
- کمک به شکل دادن به سازماندهیهای محلی.
- تحلیل و جمعبندی قیام و خطدهی به تودهها در فردای پس از سرکوب.
- تدوین سلسله برنامههای تبلیغ و ترویج در میان مردم به منظور جلوگیری از افسردگی عمومی ناشی از سرکوب.
باری با هزاران قیام و خیزش بازهم گریزی از ضرورت سازماندهی نیست. وقتی امروز آگاهانه نام «گرسنگان» را فریبکارانه به اسم توهین به مردم انکار میکنند، فردای به قدرت رسیدن اصل گرسنگی و سیاستهای راستگرایانهی گرسنهساز خویش را انکار میکنند. گرسنگان تنها در پرتو وجود سازمان و تشکیلات است که سرباز پیادهی ایدئولوژیهای فرادستان نخواهند شد.
بیشکلی تودهها در هنگامهی انقلاب ۵۷ بود که اسلامگرایان را در پرتو حمایتهای امپریالیسم آمریکا پیروز انقلاب کرد. امروز همین نقش از آن پهلوی است و باید مراقب بود که بیشکلی تودهها بدل به قدرتگیری اپوزیسیون سراسر وابسته به بلوکهای قدرت ضدمردمی نشود.
سوسیالیستها تنها به اعتبار متشکل شدن تودههای فرودست مردم است که در فردای پیروزی یک انقلاب بخت آن را دارند به عنوان نیروی سیاسی در جریان رقابتهای هژمونی، حرفی برای گفتن داشته باشند و بتوانند بر ذهن تودهها اثرگذار باشند و در نبردهای صنفی خیابانی علیه سیاستگذاریهای راستگرایانه اظهار وجود کنند و در روندی پایین به بالا، کمک کنندهی مردم باشند در بهدست گرفتن قدرت.