با توجه به شواهد تجربی موجود، به نظر میرسد که بخش بزرگ معترضان جوانان بیکار و بیثباتکار هستند. این گروهها در شرایط کنونی پتانسیل بسیار بالایی برای رادیکالیسم دارند اما علاوه بر آن انواع بروز انواع حرکتهای وندالیستی میتواند بهطور بالقوه استمرار اعتراضات و پیوستن سایر طبقات و گروههای اجتماعی به آن را تهدید کند. ادامه مطلب را بخوانيد »
حضورِ غیرچالشی یکی از همکاران سعید امامی در انتشار متن برنامه هویت در بی. بی.سی فارسی به تنهائی ارزش نوشتن حتا یک سطر را هم نداشت و من اگر این متن می نویسم تنها از آن رو است که از منظر معیارهای حرفهای و سنجه های انسانی حضور غیرچالشی همکاران جنایتکاران بدین شیوه، آگاهانه یا ناآگانه و خواسته یا ناخواسته،عادی سازی جنایت است و عادی سازی جنایت راه را بر تکرار جنایت هموار میکند ادامه مطلب را بخوانيد »
نخبگان یک نسل را که از میان مردم برخاسته و آتش مردم دوستی و بهروزی زحمتکشان در سینه های آنان شعله ور بود، به زیر خروارها خاک سیاه فرستادند و آنان را هم که جان به در برده بودند آواره غربت کردند تا بعداً بتوانند در دولت هاشمی رفسنجانی، نور چشمی های خود را فله ای به انگلیس – مهد سرمایه داری نولیبرال – بفرستند تا در آنجا سیاست های نو لیبرالی «تعدیل ساختاری» و «شوک درمانی» را فرا گیرند ادامه مطلب را بخوانيد »
بیائید خود را لحظه ای در جایگاه یک شهروند عادی، یعنی میلیونها نفر و اکثریت قاطع مردم ایران، قرار دهیم. آنها در این هنگامه چه می بینند: هرچه در برابر شداید و محرومیت ها و در برابر تجاوز آمریکا مقاومت می کنیم و صبوری به خرج می دهیم در دل سنگ دستگاه قدرت ذره ای اثر ندارد. …. ادامه مطلب را بخوانيد »
این حقایق تلخ نه با وارونه جلوه دادن آن ها، از سینه ی تاریخ ایران زدوده خواهد شد و نه با لاف زنی های اخلاف محمدرضا شاه پهلوی و هواداران آن ها. جنایات دهشتناک جمهوری اسلامی و بلائی که در این چهل سال حاکمیت فقها بر سر مردم ایران آمده است نیز هرگز روزگار سیاه ایران را در دوران سلطنت شاه توجیه نخواهد کرد ادامه مطلب را بخوانيد »
نقش عنصر آگاه و اثرگذاری او در تشکلهای صنفی را نمیتوان و نباید در کوتاه مدت پیگیری کرد و محک زد. در جریان مبارزهی طبقاتی و در بزنگاه های تصمیمگیریِ مهم درون یک تشکل صنفی “بینشِ صحیح و منش دموکراتیک، ویژگیهای مثبت شخصیتی، رفتار و مواضع درست و منطقی و حضور و پیگیری طولانی مدت در محیط کار و درون آن تشکل است” که به یک فرد نقشی موثر و هدایت گر میدهد ادامه مطلب را بخوانيد »
نولیبرالیسم – یعنی پروژهی سیاسی طبقات حاکم – الگوی مسلط در جهان غرب، هم در اروپا و هم در امریکای شمالی، شد. در نتیجه، روایت و گفتمان تازهای هم حاکم شده است که در آن مفاهیمی چون طبقهی سرمایهدار و یا طبقهی کارگر (که در واقع مشخصهی بررسیها و گفتمان سوسیالیستی بودند) در عمل از ادبیات سیاسی و رسانههای عمومی حذف شدهاند. این زمینهی فکری توضیح میدهد که چرا حتی رهبران احزاب چپ هم دیگر از ادبیات طبقاتی استفاده نمیکنند. مفهوم و روایت «مبارزهی طبقاتی» کنار گذاشته شد و طبقهی کارگر هم از این روایتها و گفتمانها حذف شده به «طبقهی متوسط» تبدیل شد.
ادامه مطلب را بخوانيد »
آنچه این روزها به واسطهی بحث در باب «آکسیون روز کارگر» به عنوان شالودهی اصلی انتقاد به دعوت کنندگان آکسیون مطرح میشود، تحت عنوان «ضرورت برگشتن به درونِ طبقه به جای مانورهای نمادین سیاسی» نظرها را به خود جلب کرد. سخن از این است که چنین کُنشهایی نمیتواند پیامی صنفی- سیاسی به بدنهی طبقه بدهد و در بدبینانهترین برداشت مصداق «خودارضایی روشنفکرانه» است. از این زاویه مشکل بزرگ جنبش کارگری، اتکای صرف آن بر نخبگانش است که این نخبگان عمدتا برای ارتباط با روشنفکران و دانشجویان در قیاس با ارتباط با بدنهی طبقاتیشان اولویت قائل هستند و لذا دچار بحرانِ نمایندگی و بدل شدن به نامهایی پُرافتخار در فضای مجازی میباشند. ادامه مطلب را بخوانيد »