ما گروهی از سوسیالیستهای ایران، باورمند به دگرگونیهای بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویهی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیتها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.
امروز به مدد انتشار انواع و اقسام کتابهای مارکسیستی و نیز وجود سایتهای مختلفی که به ترجمه و تألیف آثاری در حوزهی مارکسیسم میپردازند، به نظر میرسد که وضع نظریه چندان بد نیست. با اینهمه دیده میشود که در ارتباط با سه موضوع «وضعیت مبارزات طبقهی کارگر ایران»، «چگونگی سازماندهی طبقاتی و کمونیستی» و «تدارک انقلاب سوسیالیستی» به نقد و بررسیهای بیشتر و بهروزتری نیازمندیم. در واقع سه مسئلهی «طبقه»، «حزب» و «انقلاب» به نوعی موضوعاتی بود که مارکس میپنداشت دستآوردهای تحلیلیاش است و آن را در نامهی معروفش (۵ مارس ۱۸۵۲) به ژوزف ویدمایر نوشته بود
کار محور مقاومتی ها بدانجا میکشد که دیکتاتورهای ضدامپریالیست را میستایند و دیگران را به بهانه ضدیت اینگونه نظامها با تنها امپریالیسم بد در جهان، از مبارزه با این دیکتاتوری منع میکنند. گویا این دیکتاتورها نیستند که اجازه آزادی کارگران و زحمتکشان را برای ایجاد سازمانهای صنفی و طبقاتی از آنها سلب کردهاند، آنها را استثمار نکردهاند، انواع ستمهای طبقاتی، جنسیتی ، قومی و …. را روا نداشتهاند. گویا این دیکتاتوری حاکم نیست که آزادی و اختیار زنان را در گزینش زندگی، کار و پوشش از آنها گرفته است و گویا این دیکتاتوری حاکم نیست که در پی هر اعتراض مردم به شرایط بد اقتصادی و سیاسی و محدودیتهای گوناگون اجتماعی و آلودگیهای زیست محیطی آنها را به گلوله میبندد، به زندان و تحت شکنجه میبرد و اعدام میکند! آنها حتی از کارگران و زحمتکشان میخواهند که در چهارچوب قوانینی که همین نظام دیکتاتوری مصوب میکند، همان قوانینی که اجازه نمیدهد احدی اعتراض کند، به مبارزه برای کسب مطالبات خود اقدام کنند.
بیش از هفت سال است انبوه بازنشستگان درمانده از تامین معیشت مناسب و هزینه های سنگین پزشکی، نا امید از تشکل های رسمی، خسته و مایوس از پیگیری در کانال های اداری و مراجعه به مقامات مسئول و محروم از داشتن تشکل های مستقل و با تن هایی خسته و بیمار برای تحقق مطالبات برزمین مانده قانونی خود فغان و دادخواهی به خیابان می اورند. هزاران بار توهین و تحقیر شنیده و فشار و گاز اشک آور و فلفل به جان خریده اند. تهدید به دادگاه و محکوم زندانی شده اند. رسانه های رسمی و غیر رسمی هزاران بار این مطالبات و حرکات اعتراضی را بازتاب داده و به گوش های کم شنوای مسئولان رسانده اند. پرسش بسیار مهم اینجاست چرا هیچ مقام مسئولی پاسخگو نیست و درد را درمان و مشکل را حل نمی کند؟
مطالب بسیاری درباره بازنشستگان و رفتارهای اعتراضی آنها منتشر شده است و تقریباً هر دو سه روز در هفته حرکتهای اعتراضی، گردهمایی و حضور خیابانی از این فعالان پیشین عرصه کار و تولید و خدمات را شاهدیم. گرچه آنها همواره فریاد میزنند «تنها کف خیابون، به دست میاد حقمون»، اما با تأسف بسیار گوش شنوایی برای شنیدن این فریادها وجود ندارد و بدتر از آن اینکه هر روز محدودسازی امکاناتی که از خود این زحمتکشان دیروز و بازنشستگان امروز بوده است، بیشتر و بیشتر میشود. نمونه محدودیتهای اخیر را میتوان در قانون هفتم توسعه مصوب مجلس شورای اسلامی مشاهده کرد که اینک در زیر پنجههای شورای نگهبان ورز میبیند.
رضا جاسکی: در ادامه مقالهای که در مورد فوکو و تاثیر ان بر روشنفکران ایرانی در عرض نیم قرن گذشته نوشتم، در نوشته اخیر خود به مسئله ناسیونالیسم و چرایی رشد ان به ویژه در خارج پرداختهام. مقاله نگاهی دارد به برخی از استدلالهای چند تن از دوستان در عرصهی مسائل ملی در ایران.
کانون نویسندگان ایران خواهان لغو حکم اعدام رضا رسایی، مجاهد کورکور، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی، وفا آذربار و دیگر احکام اعدام، و آزادی تمام کسانی است که به سبب فعالیت سیاسی یا ابراز نظر و عقیدهی خود زندانی شدهاند.
این روزها به دنبال اعتصاب کارگران گروه ملی. صنعتی فولاد باز هم حدیث مکرر جایگزینی “مجمع عمومی” به جای سازمانیابی و نفی ضرورت ایجاد تشکل های پایدار کارگران، از جانب جریان خواهان بی قواره بودن مبارزه طبقاتی و مخالف سازمانیابی طبقه کارگر ایران و البته از سوی روشنفکران جوانی که دل در گرو طبقه کارگر و آرمان رهایی دارند، مطرح شده است. …..
در این نوشتار بنا دارم همین “درسهایی ازکارگران گروه ملی فولاد” نوشته عسل محمدی را بکاوم تا از رهگذر این کاوش آنچه را ضرورت صیقل ذهن و کلام است با او و دیگر جوانان نیک اندیش و مبارز راه رهایی به اشتراک گذارم.
اگر مطابق با خط و مشی مارکسیستی بپذیریم که تضاد اصلی «تضاد کار و سرمایه» است، چه اینکه ما در جهانی سرمایهداری درحال زیست هستیم، آنگاه پیوندنخوردن دیگر اشکال ستم (ستم جنسی/جنسیتی و ستم ملی) به «ستم طبقاتی» باعث درغلطیدن آنان به سمت و سویی راست میشود. از منظر آن دسته از کنشگران چپ که اعتراضات اخیر فولاد برایشان لحظهی مهم احیای امر طبقاتی است، قیام ژینا در ادامهی راه خود نهتنها نکوشید تا با دیگر جلوههای ستم پیوندی برقرار کند، بلکه حتی مسألهی زنان را از حد پوشش اختیاری فراتر نبرد و در نتیجه در سطح بازنمایی آن در رسانههای دستراستی عموما تنها بر همین جنبه دست گذاشته شد.
«مدرسهی اعتصاب»، نمایندگانِ اتحادیههای کارگری از لهستان، اسلوِونی، کرواسی، مجارستان، استونی و لیتوانی را گردِهم آورد. هریک از نمایندگان چشماندازهای خود در بارهی مبارزهی جاری را در میان گذاشتند و دربارهی اینکه کدام استراتژیهای سازماندهیِ سیاسی در بسترِ کشوری بهترین جواب را میدهد، بحث کردند. جنبهی مشترک بین نمایندگانِ اتحادیه آناست که هدفِ همهی آنها ازبینبردنِ موانعِ متحدکردنِ کارگران در بخشهای بیثبات مانند خدمات، خردهفروشی و مراقبت است.
مقوله «دموکراسی»، از دیرباز در تاریخ، در قلمرو فلسفه سیاسی و عمل اجتماعی، مورد تأمل متفکران و کنشگران قرار گرفته است. این پدیدار امروزه به شدت با بحران و آسیبپذیری رو به رو شده است. یکی از وظایف اصلی مبارزان رهاییخواه در چنین اوضاع و احوالی، در شرایط رشد و گسترش اقتدارگرایی، بنیادگراییِ دینی و به طور کلی دموکراسی ستیزی در سطح ملی و جهانی، ادامهی دفاع پیگیر از دموکراسی و دموکراسیخواهی است. مقابلهی بیامان با مخالفان و دشمنان دموکراسی در سطح بینالمللی و کشوری است.
بکتاش آبتین آزادیخواه و آزاداندیش بود. در برابر سرکوب و ستم، سکوت و مصالحه نمیشناخت. کانون نویسندگان ایران را پرچمدار آزادیخواهی میدانست و عضو پایدار کانون بود. مبارزه را فضیلت میشناخت و از همین رو ایستاد و جان بر سر آرمانهای خود نهاد
آرمان بیاساسشان اما وهم و خیال باقی خواهد ماند زیرا اینترنت با زندگی مردم چنان گره خورده است که دفاع از آن را دفاع از تکهای از زندگی خود میدانند و برای برخورداری از آن راهکارهای مناسبی دارند یا پیدا خواهند کرد.
روشن است که مبارزۀ طبقاتی کارگران باید هم در عرصۀ اقتصادی- اجتماعی، هم در عرصۀ سیاسی و هم در عرصۀ نظری و فرهنگی صورت گیرد و برای هر عرصه سازماندهی ویژۀ آن عرصه لازم است. از این رو در روند شکل گیری هسته ها باید نوعی تقسیم کار میان آنها صورت گیرد.
افزون بر حکم حبس ابد، حمید نوری همچنین به پرداخت غرامت به خانواده جانباختهها و زندانیان سیاسی نیز محکوم شده است. حکم حبس ابد در سوئد برابر با ۲۵ سال حبس است. طبق حکم دادگاه استکهلم، نوری همچنین به اخراج از سوئد پس از پایان زمان حبس خود محکوم شده است.
در آخرین برنامهی مجموعهی موسوم به «مدرسهی آزاد فکری» مناظرهای میان حسام سلامت و امیر خراسانی با موضوع «چپ ایران بر سر دو راهی» درگرفت که آنچنان که از مواضع دو طرف پیدا بود، میشد آن را تقابلی میان «چپ محور مقاومتی» با «چپ جمهوریخواه» دانست. ابتدا نگاهی داشته باشیم به مسألهی اصلی این مناظره تا بتوانیم نقطهی عزیمت مناسبی برای انتقاد به آن پیدا کنیم.
در همهمهی بوق
کارخانه گم شد
ردِ سوت ممتد
از گوشهایش خالی شد
سکوت نهنگی تنها
بر پیشانی آسمان ماسیده بود
و کارگران چون ابرها
پراکنده و بیحقوق
ناپدید میشدند.
هرگز اما کسی نپرسید
چگونه اندوه طنابها
کفشهایی زابهراه را
یتیم میکند؟!
«بکتاش آبتین»
دسامبر 16, 2023دیدگاهها برای مقاله برگزیده: «جلاد شاه» (یک سند تاریخی) – رضا براهنی بسته هستند
ترجمه متن کامل گزارش مستندی که رضا براهنی از شکنجههای مرسوم در ساواک به دست میدهد. متن اصلی در یکم مارس ۱۹۷۶ با عنوان «جلاد شاه» در «نمایه سانسور» (index on censorship) و بخشهایی از آن در ۲۱ آوریل ۱۹۷۶ در صفحه ۲۹ نیویورکتایمز منتشر شده است.
بحران آزادیِ آکادمیک که امروز با آن روبهرو هستیم، به اندازهی دوران مککارتی به بعد در ایالات متحد آمریکا، حاد است. اتهام یهودستیزی که به طرزی ابزاری بهمنظورِ خفهکردن صداها به کار میرود بایست بهشدت هشداردهنده باشد؛ هشداردهنده به هر کسی که برای آزادی بیان در عرصهی عمومی ارزش قائل است و نیز برای آنان که به آزادی آکادمیک در عرصههای دانشگاهی اهمیت میدهند.
ما در راهکار سوسیالیستی بار دیگر مجموعه نیروهای چپ را با اتخاذ سیاستی علیه دیکتاتوری و برای آزادی و برابری فرا می خوانیم. و بیش و پیش از هر چیز آزادی زندانیان سیاسی و منع تعقیب کنشگران جنبش زن، زندگی، آزادی را از مهمترین شعارهای لحظه کنونی می دانیم. باشد که خوش باوران چپ و تاثیر پذیرفته ها از سیاست فریبِ محور مقاومتی، با پرهیز از آوانتوریسم به ظاهر انقلابی و در واقع خرده بورژوایی از افتادن به چنین دام رسوای ساخته و پرداخته رژیم دوری جویند.
گزارش سازمان حقوق بشر ایران که پیش روی شماست، شرح حال مختصر بیش از ۱۵۰ انسان شجاع را ارائه میکند. گزارشی که پیش روی شماست، نام وکلا، معلمان، فعالان حقوق اقلیتها، فعالان حقوق زنان، خبرنگاران، فعالان حقوق کارگران، مدافعان محیطزیست، خانوادههای دادخواه، فعالان حقوق مدنی و هنرمندانی را در خود دارد. آنان به خاطر دفاع از حقوق بشر هدف آزار نظاممند جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند.
پس از انتشار مقاله «مسئله فلسطین و چپ» برخی از دوستان به نوشته یادشده انتقاداتی وارد دانستند. [۱] یکی از انتقادات وارده در رابطه با مسئله تروریسم بود. از آنجا که مقاله مزبور هم اقدام حماس در حمله به افراد غیرنظامی اسرائیلی را محکوم و هم از تروریست قلمداد کردن حماس امتناع کرد، ایراداتی از دو جناح مختلف در چپ به آن شد. نقطه مرکزی مقاله حاضر، تشریح نقطهنظر این قلم در رابطه با مسئله تروریسم با توجه به دگرگونی درک غالب از مسئلهى خشونت سیاسی در طی نیم قرن گذشته و نیز تغییر مفهوم تروریسم از انقلاب فرانسه تا حملات یازده سپتامبر به مراکز تجاری و نظامی در ایالات متحده میباشد.
امروز نهادهای امنیتی مستقیما در دانشگاه ورود کردهاند و اعتراضات دروندانشگاهی سر از دادگاههای انقلاب درمیآورد و پروندههایی که پنداشته میشود با تعلیق از تحصیل مواجه شود، به یک باره با مجازات حبس تعزیری روبهرو میشود. چنین است که باید از پایان موقت امکان فعالیت علنی در دانشگاه صحبت کرد و نگاهها را به سوی فعالیتهای متشکلِ مخفی برگرداند.
آذرماه در حافظه جمعی ما یادآور دو رویداد عمده است، یکی سالگرد قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و روز مبارزه با سانسور و حمایت از حق آزادی بیان (که شامل آزادی تجمع و تشکلیابی مستقل نیز میشود). و دیگری روز دانشجو که برای تمام نسلها و در تمام بزنگاههای تاریخی نقش مهمی ایفا کرده، و به تعبیری دانشجو وجدان بیدار جامعه بوده است.
یادِ شهیدان ۱۶ آذر و تمامی دانشجویانی که در دوران استیلای استبداد سلطنت-ولایت، با جانفشانی و تعهد به آزادی و برابری، از دانشگاه بهعنوانِ سنگری در برابر دیکتاتوری و ارتجاع محافظت کردند، گرامی باد.
کانون نویسندگان ایران که در جریان قتلهای سیاسی زنجیرهای چهار تن از اعضای خود را از دست داد بخشی از جنبش دادخواهی است و بیش از آنکه بخواهد در دادگاهی نمایشی حقی بستاند، در پیشگاه مردم و تاریخ به دادخواهی نشسته است تا این بیداد را در دفتر ایام ثبت کند و مردم آگاه را به شهادت بطلبد.
امسال در شرایطی به استقبال روز دانشجو میرویم که دانشگاه یکی از خفقانآلودترین روزهایش را در تاریخ ایران تجربه میکند. وحشت از تکرار روزهای درخشان «زن زندگی آزادی» خواب را از چشمان مدیران امنیتی وزارت علوم و دانشگاهها ربوده و همچنان میکوشند تا با تصویب آئیننامههای انضباطیِ ضددانشگاهی و تعلیق و اخراج دانشجویان و اساتیدِ معترض و افزایش ادوات نظارت و سرکوب، درون ترسخورده و مضطربشان را آرام نگهدارند.
ما را وادار نکنید تا قدرت خود را در ابعاد بزرگتر و در سطوح بالاتری به شما نشان دهیم! فراموش نکنید که چرخهای این صنعت با دستان ما میچرخد و با دستان ما نیز میتواند متوقف گردد. شمارش معکوس برای شما آغاز شده است.
ما گروهی از سوسیالیستهای ایران، باورمند به دگرگونیهای بنیادین اجتماعی_اقتصادی برآنیم با ارایه بدیل سوسیالیستی برخاسته از گویهی جمعی پویا، خلاق و بهم پیوسته و با درس آموزی از تجارب انقلابی تاریخ بشری در جهان و تاریخ معاصر جامعه ایرانی، راه حل های اساسی را از دل واقعیتها، تعارضات و تضادهای طبقاتی موجود، کشف، ارائه و به کار بندیم.
ما بر این باوریم که راه نجات بشری در درجه نخست در قدرت یابی مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان و فرودستانیاست که گامهای پیشروی آنها برای نیل به عدالت، برابری و آزادی بر مبانی و ارزشهای سوسیالیستی استوار است.
ما باور داریم که شیوه کارآمد بدیل سوسیالیستی با بهره مندی از آموزه های مارکس _لنین و همه پیشگامان انقلابی دوران گذشته تا کنون شکل می گیرد. و به رغم همهی دشواریهای انطباق خلاق این آموزه ها، با شرایط هردم تحول یابنده دوران ما، می تواند در فرایند تحولات عمیقِ اجتماعی به خلق انقلابات بی بازگشت انجامد و رهایی بشریت را رقم زند.
با اين باورها مي كوشيم ارتباط متقابل و احترام آميزي را با همه باورمندان سوسياليت برقرار كنيم و در اولين گام ها خود را ملزم به انتشار مقالات و ايده هاي رفقايي ميدانيم كه مي توانند در راستاي ايجاد بديل سوسياليستي در ميهن تاثير گذار باشند. به اعتبار اين كوشش بخشي از فضاي اين تارنما را به مقالات دريافتي و يا برگزيده اختصاص خواهيم داد.
با اين اميد كه در پربار شدن مطالب اين بخش ياريگرمان باشيد.